• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/366

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

366 Cards in this Set

  • Front
  • Back

خیارات

اصولا درر عقد جایز راه ندارند

خیار شرط برای ثالث

ثالث داور میان طرفین است


حتی اگر منتخب از سوی یکی از طرفین باشد

تحقق واقعه غیرقابل پیشبینی موجد دشواری در قرارداد پیمانکاری

پیمانکار حق فسخ دارد


مگر اینکه کارفرما برای جبران شرایط سخت حادث آماده باشد

در عقد اجاره درصورت تخلف از شرط

مستاجر می‌تواند بدواً عقد را فسخ یا الزام موجر را بخواهد

خیار تخلف از شرط

احکام متفاوتی از خیار شرط دارد

خیارات مختص عقد بیع

خیار حیوان


تأخیر ثمن


مجلس

خیاراتی که موجد عدم انتقال ریسک کالا به مشتری می‌شوند حتی درصورتی که کالا به مشتری تحویل داده شده باشد


فقط درصورتی که این خیارات از ابتدای عقد مختص مشتری باشند

خیار مجلس


خیار حیوان


خیار شرط

نماینده اعم از قانونی یا قراردادی

اصولاً حق اعمال خیار را ندارد


مگر اینکه از متن وکالتنامه یا اوضاع و احوال خلافش استنباط شود

اختیار نماینده برای فسخ عقد

نافی حق خود موکل برای فسخ نیست

خیار عیب در عقد اجاره

فقط موجد حق فسخ است


موجد ارش نیست

خیار تفلیس

چه عین تسلیم شده باشد و چه تسلیم نشده باشد، در صورت موجود بودن قابل استرداد است

شرایط خیار تفلیس

صدور حکم ورشکستگی پس از انعقاد عقد


موجود بودن مبیع


کلی بودن ثمن


عدم تأدیه ثمن

خیار شرط

اختیار انصراف از معامله


واقولی


حق عدول از معامله

تدلیس

در همه عقود حتی صلح

خیار حیوان

مختص مبیع عین معین

خیار حیوان

مختص حیوان زنده

اعسار

موجد خیار تفلیس نیست

فقط ورشکستگی

موجد خیار تفلیس است

تصریح به شرط فعل در قرارداد

درصورت تخلف ابتدا الزام فرد را می‌خواهیم

تصریح به خیار تخلف از شرط فعل در قرارداد

لازم نیست ابتدا الزام مشروط علیه را بخواهیم


بدواً حق فسخ داریم

سقوط حق فسخ ناشی از خیارعیب

فقط حق فسخ ساقط می‌شود

سقوط خیار عیب

هم حق فسخ ناشی از خیار عیب و هم حق دریافت ارش ساقط می‌شود

شرط تبری از عیوب

هم حق دریافت ارش و هم حق فسخ و هم حق دریافت خسارات ناشی از عیب ساقط می‌شود

شرط تبری از عیوب

اگر فروشنده از عیب آگاه باشد، فقط خیار عیب را ساقط می‌کند؛ نه حق مطالبه خسارت ناشی از عیب

خیار اشتراط

خیار تخلف از شرط

شرط تبری از عیوب

موجب سقوط ضمان معاوضی نمی‌شود

عیب یا نقص حادث ناشی از عیوب پیشین


حتی درصورت شرط تبری از مسئولیت

برعهده فروشنده

اسقاط خیار عیب

شامل عیوب خارج از حد متعارف نمی‌شود (خیار عیب برای این عیوب همچنان وجود دارد)

خیار شرط

ممکن است به صورت معلق باشد

درصورت تردید نسبت به اینکه شرط وجه مقرر درصورت فسخ، چه ماهیتی دارد؟

اصل بر عدم خیار است و وجه التزام تلقی می‌شود (نه خیار شرط)

عدم ذکر انتهای مدت خیار

باعث جهل به مدت خیار می‌شود

در برخی عقود لازم نیست مدت خیار شرط درج شود

عقود مقید به زمان و موقت


عقود جایز


عقود مبتنی بر مسامحه

تعلیق انفساخ بیع (شرط فاسخ)

باید مدت داشته باشد وگرنه مبطل عقد است

خیار فسخ به مدت عمر فروشنده

باطل و مبطل

اگر شخصی مدعی خیار بدون مدت باشد


دیگری کلا منکر خیار باشد

عقد صحیح و بدون خیار

شخصی مدت خیار را ١ ماه بگوید


دیگری ٢ ماه

بیع صحیح


مدت خیار ١ ماه است

اگر طرفین اصل خسار را قبول کنند اما یکی مدعی تعیین زمان و دیگری مدعی عدم تعیین زمان شود

بیع باطل است

خیار شرط در عقد وقف

باطل، مبطل

خیار شرط در نکاح

باطل، غیرمبطل

خیار شرط در ضمان نقل ذمه

غ نافذ


منوط به تنفیذ مضمون عنه

خیار شرط برای مضمون عنه در عقد ضمان

صحیح

خیار شرط برای موجر یا شخص ثالث در اجاره ۵۶

باطل، غیرمبطل

خیارشرط در اقاله

باطل، غیرمبطل

خیار شرط در ایقاع

باطل، غیرمبطل

فرق خیار مؤامره با خیار برای شخص ثالث

خیار مؤامره توسط طرفین به دستور ثالث اعمال می‌شود


خیار شرط برای ثالث توسط طرفین رأساً اعمال می‌شود

خیار تأخیر ثمن

در بیع عین معین یا کلی در معین

شرایط خیار تأخیر ثمن

٣ روز از تاریخ بیع بگذرد (مگر در اموال فاسد شدنی)


در طول این ٣ روز، نه مبیع تحویل داده شود و نه ثمن

مسقطات خیار تأخیر ثمن

التزام به بیع از سوی بایع (اسقاط صریح یا ضمنی خیار)


تسلیم تمام مبیع به مشتری (قبل یا بعد از انقضای ٣ روز|تا قبل از اینکه خیار اعمال شود)، تسلیم بعض مسقط خیار نیست


دادن ضامن برای ثمن از سوی مشتری و قبول ضمانت توسط بایع


حواله دادن از سوی بایع


حواله دادن از سوی مشتری


تخقق تبدیل تعهد

خیار رویت

برای بایع و مشتری


فقط در بیع عین معین و کلی در معین

اگر بخشی از موضوع معامله فاقد اوصاف مقرر باشد

برای مشتری خیار رؤیت و تخلف از وصف نسبت به کل موضوع قرارداد ایجاد می‌شود


و حق تبعیض ندارد


مگر آنکه قیمت هر بخش به صورت جداگانه‌ تعیین شده باشد

تخلف از وصف اساسی

موجب بطلان است


نه فسخ

شرایط خیار غبن

عرفاً فاحش


جاهل بودن مغبون به قیمت حقیقی حین المعامله


مضطر نبودن معامله کننده (این خیار در معامله مضطر راه ندارد)


وجود غبن حین المعامله


لزوم اعمال فوریت عرفی در خیار


در عقود مجانی راه ندارد مگر عقود مبتنی‌ بر مسامحه معوض

شرایط غبن در قرارداد نجات دریایی

اجرت خیلی زیاد یا خیلی کم


تقاضای اعلام بطلان یا تغییر قرارداد توسط مغبون

نتایج غبن در قراردادهای نجات دریایی

رد کردن قرارداد توسط مغبون و اعلام بطلان قرارداد توسط دادگاه


تعدیل قرارداد به جای اعلام بطلان

درصورت آگاهی به وجود عیب در حصه یکی از شرکا پس از تقسیم

فقط حق فسخ ناشی از خیار عیب وجود دارد


حق دریافت ارش موجود نیست

عیب در اجاره برای مستاجر

فقط حق فسخ

عیب در نکاح

فقط حق فسخ

خیار عیب

مختص عقود مبتنی بر مغابنه


در عقود مبتنی بر مسامحه راه ندارد

خیار عیب

بیع عین معین یا کلی در معین

فوری بودن در خیار عیب

ناظر به فسخ و گرفتن ارش

ملاک عیب موجد حق فسخ

عیب مخفی


ملاک شخصی

عیوب موجود حین عقد موجد حق فسخ است مگر در خصوص

عیب بعد از قبض که نتیجه عیب سابق بوده


عیوب بعد از قبض در عقود مستمر مثل اجاره

بایع یک نفر


مشتری متعدد

تبعیض جایز نیست

بایع متعدد


مشتری واحد

تبعیض جایز است

بایع متعدد


مشتری متعدد

نسبت به یک بایع تجزیه ممکن نیست


همه مشتری‌ها می‌توانند سهم یک بایع را فسخ کنند

موارد سقوط خیار عیب

اسقاط خیار عیب ضمن قرارداد


اسقاط خیار عیب بعد از قرارداد (شرط صریح یا ضمنی)


انقضای فوریت عرفی خیار از زمان علم به وجود عیب (فسخ و ارش هر دو فوریت دارند)

موارد سقوط حق فسخ ناشی از خیار عیب


و بقای حق دریافت ارش

١. تلف شدن مبیع معیوب نزد مشتری (ناشی از قوه قاهره، فعل ثالث، عمل خود مشتری جاهل به عیب)


٢. منتقل کردن ارادی مبیع معیوب به غیر


(اگر مال برگردد، حق فسخ احیا می‌شود)


٣. ایجاد تغییر در مبیع (به فعل مشتری جاهل به عیب، یا به فعل غیر یا ناشی از قوه قاهره)


۴. حدوث عیب جدیدی در مبیع


(اگر عیب جدید ناشی از عیب سابق باشد یا از عیوب در زمان خیارات مختص مشتری باشد، خیار عیب با هر دو حق فسخ یا دریافت ارش باقی است)

شرط تبری از عیوب

مسقط خیار تدلیس نیست

خیار تدلیس

قابلیت اسقاط ندارد

خیار تخلف از وصف

قابلیت اسقاط ندارد

عیب در قراردادهای فروش

١. عیب موجود در زمان قرارداد موجب ایجاد خیار عیب است


٢. عرضه کننده خودرو باید سلامت ماشین را تضمین کند


٣. دوره تضمین قانونی خودرو حداقل یکسال از زمان تحویل خودرو به مصرف کننده یا ٣٠ هزار کیلومتر کارکرد، هرکدام زودتر تمام شود


۴. در دوره تضمین، مسئولیت عرضه‌کننده شامل هر عیبی در کالا اعم از طراحی، مونتاژ، تولید یا حمل که از قبل بوده یا نتیجه استفاده متعارف بروز نموده می‌شود


۵. عرضه‌کننده خودرد ملزم به رفع نقص است، نه تحویل خودرو دیگر (اگرچه خودرو صفر کیلومتر، مثلی و کلی است)


عرضه‌کننده خودرو در طول مدت ضمانت

هزینه رفع نقص یا عیب خودرو


جبران همه خسارات وارد به مصرف کننده و ثالث اعم از مالی یا جانی خارج از تعهدات بیمه ثالث


جبران هزینه‌های درمان ناشی از نقص یا عیب خارج از تعهدات بیمه ثالث


هزینه‌های حمل خودرو به تعمیرگاه


تأمین خودرو جایگزین مشابه در مدت تعمیر اگر توقف بیش از ۴٨ ساعت باشد

مواردی که عرضه کننده باید با درخواست مصرف‌کننده خودرو معیوب را با خودرو نو یا با توافق، بهای آن را به مصرف‌کننده پس بدهد


(تکلیف به تعویض خودرو است؛ پس دادن بهای خودرو توافقی است)

اگر نقص یا عیب در طول ضمانت بعد از ٣ بار تعمیر باقی باشد


اگر نقص یا عیب موجب احتمال صدمه جسمی یا جانی با ١ تعمیر برطرف نشود


خودرو بیش از ٣٠ روز به دلیل تعمیرات غ قابل استفاده باشد

توافقات برخلاف حداقل تکالیف عرضه‌کننده

غیرقابل استناد در برابر مصرف‌کننده


(بطلان نسبی)

تدلیس غیرمؤثر در اراده شخص

موجب خیار تدلیس نیست

در اقاله و وقف

هیچ خیاری وجود ندارد


به جز خیار تدلیس

خیار تدلیس

ناظر به انعقاد قرارداد است، نه اجرای قرارداد

خیار تدلیس

در بیع عین معین و کلی در معین

خیار تدلیس در بیع کلی فی الذمه

اصولاً راه ندارد


مگر اینکه ناظر به تمامی مصادیق مال کلی فی الذمه باشد

حالات خیار تبعض صفقه

بطلان بخشی از قرارداد


انفساخ بخشی از قرارداد


فسخ بخشی از قرارداد


اخذ به شفعه نسبت به بخشی از قرارداد

خیار تبعض صفقه

در بیع عین معین، کلی در معین، کلی فی‌الذمه

خیار تبعض صفقه

منوط به جهل شخصی است که می‌خواهد قرارداد را فسخ کند

تجزیه عوض

منوط به جهل شخصی که می‌خواهد قرارداد را فسخ کند نیست

خیار شرکت

نوعی از خیار تبعض صفقه درحالتی که بخشی از مورد معامله مستحق للغیر در می‌آید

خیار تعذر تسلیم

بیع عین معین، کلی در معین، کلی فی الذمه

اگر موضوع معامله موقتاً غیرقابل تسلیم شود

١. وحدت مطلوب: انفساخ قرارداد


٢. تعدد مطلوب: امکان فسخ قرارداد براساس تعذر تسلیم

شرایط خیار تفلیس

صدور حکم ورشکستگی پس از انعقاد عقد


موجود بودن مبیع


کلی بودن ثمن


عدم تأدیه ثمن

اگر ثمن کلی در معین یا کلی فی الذمه باشد، پس از تعیین مصداق

معامله قابل فسخ نیست

چه فروشنده مبیع را به مشتری تحویل داده باشد و چه تحویل نداده باشد

در هر حال فروشنده حق فسخ دارد

ورشکسته


(ورشکستگی: تفلیس)

ممنوعیت از تصرف در اموال

اعسار


(توقف/افلاس)

امکان مداخله در اموال

خیار تفلیس

در همه عقود معوض راه دارد


مگر در صلح تأمینی (میتوان شرط خلاف کرد)

خیار تفلیس در عقد اجاره قانون تجارت

منوط به عدم تودیع تأمین کافی از سوی مستأجر

خیار تفلیس

وجود مبیع شرط است


بدواً حق فسخ وجود دارد

خیار تعذر تسلیم

وجود مبیع شرط نیست


ابتدا باید مشتری را الزام کرد و سپس اعمال حق فسخ نمود

تلف شدن مال نزد مشتری یا انتقال به ثالث

مانع اعمال خیار تفلیس است

طبق قانون تجارت

حق فسخ ناشی از خیار تفلیس تا زمانی است که مال به مشتری تحویل نشده باشد

خیار تفلیس

چهره‌ای از خیار تعذر تسلیم

خیارات

حقوق مالی


غیرقابل انتقال به غیر

خیارات غیرقابل اسقاط

تدلیس


تفلیس


تعذر تسلیم


غبن افحش (فقدان اراده طرفین نسبت به این درجه از غبن)


خیار رؤیت


خیار تخلف از شرط

طرق اسقاط حق فسخ یا امضای معامله

صریح


ضمنی

طرق اعمال حق فسخ

صریح


ضمنی

فسخ

ایقاع غیر قابل رد

اثر فسخ اصولاً ناظر به آینده است مگر در دو مورد که در این موارد اثر قهقرایی دارد

١. عین مستأجره از ابتدا معیوب بوده و مستأجر بعداً آگاه شود، میتواند از ابتدا معامله را فسخ کند


٢. هر زمان که عقد مساقات فسخ شود (قبل یا بعد از ظهور ثمره)؛ تمام منافع برای مالک باغ است و عامل مستحق اجرت المثل است

در اقاله

حق حبس وجود دارد

در اقاله، فسخ، انفساخ

مسئولیت شخص برای حفاظت از مال تا زمان استرداد مال به طرف مقابل، تعهد به نتیجه

رجوع برخلاف فسخ

قائم به شخص


به وراث نمی‌رسد

مواردی که استثنائاً فوت مخاطب باعث منتفی شدن رجوع می‌شود

هبه


طلاق رجعی

مواردی که استثنائاً تلف موضوع باعث زوال حق رجوع می‌شود

هبه


ایجاب قبل از قبول مخاطب

تلف موضوع معامله مانع فسخ نیست مگر در

خیار عیب


خیار تفلیس

درصورت تلف موضوع معامله

قیمت یوم الفسخ داده می‌شود


مگر اینکه طرف معامله به تلف مال جاهل باشد که قیمت زمان پرداخت ملاک قرار می‌گیرد

در صورت تلف حکمی

بدل داده میشود و تراضی در این باره قطعی است (برخلاف بدل حیلوله که پس از رفع مانع باید عین مسترد شود)

اگر بیع منحل شود و مبیع منتقل شده دوباره به مشتری مسترد شود

اگر استرداد ناشی از انحلال بیع دوم بوده است، تکلیف به رد عین ایجاد می‌شود


اگر استرداد ناشی از تملیک موضوع معامله به موجب سبب مملک جدیدی باشد، مشتری می‌تواند بدل را مسترد کند

خیارات

قابل انتقال ارادی نیستند


حتی اگر شرط خلاف درج شود

خیارات

قابل انتقال قهری هستند


مگر اینکه شرط خلاف درج شود

انتقال خیار به وراث

از باب قائم مقامی


نه مالکیت


(به همه وراث می‌رسد حتی آن‌هایی که مالک نشده اند)

زوجه از ارش دریافتی بابت فسخ بیع زمین

ارث می‌برد

خیارات

وارد ترکه نمی‌شود


قائم به شخص است

اگر فروشنده ملک خود را به نحو مشاع به دو خریدار بفروشد

خریداران به تنهایی حق فسخ ندارند

اگر بخش مفروزی از ملک به یک خریدار و بخش دیگر به خریدار دیگر فروخته شود

هر یک از خریداران می‌تواند حق فسخ را نسبت به سهم خودش اعمال کند

هیچ یک از وراث

نمی‌توانند معامله را به تنهایی نسبت به سهم خود فسخ کند

استثنایی که طبق قاعده ضمان معاوضی تلف بعد از قبض در خیارات مختص مشتری از مال بایع است

فقط در عقد بیع


مختص تلف مبیع بعد از قبض


در بیع عین معین یا کلی در معین


اختصاص یکی از خیارات شرط، حیوان یا مجلس (خیارات مدت دار یا تروی) به مشتری... (لازم است اختصاص به مشتری متصل به عقد باشد)


محروم بودن بایع از این خیارات


تلف در زمان خیار مختص مشتری


تلف قهری باشد


[طرفین میتوانند نسبت به این استثناء شرط خلاف کنند]

بیع شرط در قانون ثبت

ماهیت وثیقه‌ای دارد


باسند رسمی یا عادی

معامله با حق استرداد

عام تر از بیع

معامله با حق استرداد

منافع برای انتقال گیرنده

رهن

مرتهن مالک منافع نیست

معامله با حق استرداد

رهن شرط صحت نیست

معامله با حق استرداد

ممکن است کلی باشد

مرهونه

باید عین معین باشد

فروش اموال منقول در قالب بیع شرط

خارج از مقررات با حق استرداد


طبق قانون مدنی مملک است

در بیع شرط (نص قانونی)

مشتری نمی‌تواند مبیع را اجاره بدهد مگر اینکه با روش‌هایی مانند درج خیار یا شرط فاسخ در عقد اجاره حق بایع را محفوظ نگه دارد، در غیر این صورت چنین اجاره ای باطل است

نظر بیات درمورد ماده قبل

اجاره تا زمان اعمال خیار از طرف فروشنده نافذ است زیرا به مجرد وقوع بیع، مشتری مالک است به ویژه اینکه ممکن است اساساً فروشنده از حق فسخ خود استفاده ننماید


درصورت اعمال‌ خیار، عقد اجاره غیرنافذ و نفوذ آن منوط به رضای فروشنده است و دلیلی برای بطلان آن وجود ندارد زیرا هدف، حمایت از فروشنده است و باید سرنوشت عقد را در اختیار او گذاشت

محدودیت‌های مشتری در بیع شرط

مشتری نمی‌تواند در مبیع تصرف مادی کند که منافی با حق فسخ باشد (در غ این صورت: مشتری در برابر بایع مسئول جبران خسارت است)


مشتری نمی‌تواند تصرفات حقوقی منافی با حقوق بایع نماید، اما اگر خیار شرط منفصل باشد امکان تصرف حقوقی غیر ناقل وجود دارد زیرا این اجاره منافاتی با حق فسخ بایع ندارد و قبل از آنکه مدت خیار شرط بایع آغاز شود، مدت اجاره‌ای که مشتری منعقد کرده خاتمه می‌یاید

عقد معاوضه

تملیکی


لازم


معوض (حق حبس و ضمان معاوضی راه دارد‌)


مبتنی بر مغابنه


علم تفصیلی به عوضین لازم است

بیع

ثمن بیانگر ارزش مبیع است

معاوضه

هیچ یک از عوضین بیانگر ارزش دیگری نیست

ابهام در بیع یا معاوضه

ملازم عرفی

مبادله کالا به پول

بیع

مبادله کالا با کالا

معاوضه

موضوع معاوضه

عین


منفعت


حق مالی

قولنامه

انتقال مالکیت رخ نمی‌دهد

مبایعه نامه

انتقال مالکیت رخ می‌دهد

وعده دوطرفه بیع

زمانی بیع انشا میشود که طرفین ایجاب و قبول را واقع نمایند

وعده یک طرفه بیع

ایجاب بیع انشا شده است


فقط منتظر قبولی خریدار هستیم

ایجاب همراه با تعهد بر حفظ آن

اگر موجب یا مخاطب ایجاب فوت کند یا محجور شود، ایجاب زائل می‌شود


(چون موجب فقط تعهد بر حفظ ایجاب نموده، نه تعهد بر انعقاد بیع)

وعده یک طرفه بیع

درصورت فوت یا حجر یکی از طرفین ایجاب باقی می‌ماند


(تعهد بر انعقاد عقد ایجاد شده، نه صرفاً حفظ ایجاب)؛ تعهد بر انعقاد عقد با فوت یا حجر زائل نمی‌شود

اخذ بالسوم

اگر قبل از قبولی، کالا تلف شود؛ مخاطب ایجاب مسئول است (تعهد به نتیجه) مگر اینکه ثابت کند تلف ناشی از قوه قاهره است



اگر بعد از قبولی کالا تلف شود، تلف از مال قبول‌کننده است

بیع صرف

مبیع و ثمن هردو طلا یا نقره هستند (مسکوک یا غیرمسکوک)


فروش طلا یا نقره به پول بیع صرف نیست

فروش اجباری یک یا چند نوع کالا یا خدمت به همراه کالا یا خدمت دیگر به مصرف کننده

ممنوع است

قبض و اقباض در بیع صرف

لازم نیست که در مجلس عقد صورت گیرد


صرفاً لازم است که بین قبض و اقباض توالی عرفی موجود باشد


(نظر مشهور فقهی: قبض و اقباض باید در مجلس عقد صورت گیرد)

معاملات اشخاص ورشکسته به علت عدم اختیار

باطل

معاملات اموال توقیف شده به دلیل عدم اختیار

باطل


(البته بهتر بود میگفت غیرنافذ‌)

بیع مال مرهونه اعم از مال منقول یا غیرمنقول

غیرنافذ

بیع سلم

مبیع کلی فی الذمه و مؤجل

بیع نسیه

ثمن کلی فی الذمه و مؤجل

بیع کالی به کالی

مبیع و ثمن کلی و مؤجل

مجهول بودن اجل در بیع سلف، نسیه، کالی به کالی

بیع باطل است


(شرط مجهول موجب جهل به عوضین)

بیع کالی به کالی


مبادله دو دین کلی و مؤجل


(بیعی وجود نداشته و در نیتجه بیع ایجاد می‌شود)

صحیح


(نظر مشهور فقهی: باطل)

بیع دین به دین


مبادله دو دین موجود


(دو دین سابقاً موجود بوده اند‌)

باطل

صلح و معاوضه دین به دین

صحیح


(فقط بیع دین به دین باطل است)

بیع مساومه

ثمن با توافق فروشنده و خریدار تعیین می‌شود


فروشنده قیمت خرید خودش را نمی‌گوید

بیع مرابحه

فروشنده بهای خرید کالایی را که خودش خریداری کرده و هزینه‌هایی را که متحمل شده به خریدار اعلام می‌کند


با افزودن سود گران‌تر می‌فروشد

بیع مواضعه

فروشنده با اعلام بهای کالای خریداری شده


به خریدار ارزان‌تر از قیمت خرید خودش می‌فروشد

بیع تولیت

فروشنده با اعلام بهای کالای خریداری شده به خریدار، آن را براساس قیمت تمام شده می‌فروشد

اثر اصلی بیع

تملیک مال

در مبیع کلی و کلی در معین

تعیین مصداق با بایع است

در مبیع کلی در معین

می‌توان شرط خلاف کرد


تعیین مصداق با مشتری

در مبیع کلی در معین

ممکن است تعیین مصداق قهری باشد

در مبیع کلی در معین و کلی فی الذمه

بعد از تعیین مصداق


مال در حکم عین معین است


مشتری می‌تواند بدون اذن بایع مصداق تعیین شده را قبض کند

شروط انتقال مالکیت در قرارداد پیش‌فروش ساختمان

مورد معامله ساخته شده باشد


انتقال مالکیت را منوط به پرداخت عوض قراردادی نموده و پیش‌خریدار به نسبت عوض پرداختی، مالک ملک پیش فروش شده می‌شود

زراعت

تابع بیع زمین نیست

میوه

تابع بیع درخت نیست

حمل

تابع بیع حیوان نیست

طرفین

می‌توانند خلاف توابع مبیع توافق کنند

اشتراک تلفن

از مبیع قابل استثناء است

انتقال پارکینگ و انباری (انتقال عین یا منافع)

مستقل از واحد آپارتمانی ممکن نیست


مگر اینکه انتقال به یکی دیگر از مالکین واحدهای همان ساختمان باشد


انتقال به صورت شش دانگ باشد (نه مشاعی)

تسلیم در بیع

اثر عقد است


نه رکن عقد

در کالاهای صنعتی

ارائه دستورالعمل خاص وقتی محقق می‌شود که فروشنده علاوه بر تسلیم فیزیکی کالا، دستورالعمل راه‌اندازی و استفاده از آن کالا را نیز به مشتری تحویل دهد

اگر مال در قبض طرف مقابل بود

نیاز به تسلیم مجدد (تجدید قبض) نیست

در پیش فروش ساختمان

نحوه پرداخت اقساط تابع توافق طرفین است


حداقل ١٠ درصد قیمت زمان تنظیم سند رسمی قابل وصول است

ملاک قابلیت تسلیم

نوعی و عرفی


اگر بایع قدرت خاص تسلیم داشت یا مشتری قدرت خاص قبض داشت، بیع صحیح است

حق حبس

از آثار بیع


قابل اسقاط


درحالتی که هر دو عوض حال باشد


یا اگر مؤجل هستند، اجل آن‌ها یکسان باشد

تعهداتی که اجل یکسان ندارند

متعهدی که موعد تعهدش دیرتر است حق حبس دارد


(حتی اگر تعهدی که موعد آن مقدم است، به علتی ناشی از قوه قاهره به تاخیر افتد)

تقسیط تعهد یکی از طرفین

موجد سقوط حق حبس نیست

حق حبس

در عقود مجانی یا مجانی با شرط عوض راه ندارد (می‌توان شرط خلاف کرد)

در وکالت

برای وکیل حق حبس نیست


چون نفس اعطای وکالت مجانی است (شرط خلاف جهت ایجاد حق حبس وجود دارد)

در عقود عینی


(تسلیم رکن است)

حق حبس راه ندارد

مواردی که تعهدات یکی از طرفین قانوناً مقدم است و حق حبس برای دیگری وجود ندارد


(شرط خلاف ممکن است)

جعاله


دلالی


قرض

تأدیه با اختیار

موجب اسقاط حق حبس

تأدیه با اکراه

موجب سقوط حق حبس نمی‌شود

تأدیه با اشتباه حکمی

موجب اسقاط حق حبس می‌شود

تأدیه با اشتباه موضوعی

موجب زوال حق حبس نمی‌شود

در مقطعی که طرفین حق حبس خودشان را اعمال می‌کنند

مخارج نگهداری برعهده مالک بعد از عقد است

اتلاف مبیع به واسطه فعل مشتری

در حکم قبض است (بیع صحیح است)


مگر اینکه اتلاف به‌واسطه غرور یا فریب باشد

مواردی که تلف مبیع قبل از قبض موجب انفساخ معامله است

عین معین


کلی در معین یا کلی فی‌الذمه بعد از اینکه تعیین مصداق انجام شد

تلف مبیع قبل از قبض

برعهده بایع است حتی اگر دلیل عدم تسليم اعمال حق حبس باشد

قواعد مربوط به ضمان معاوضی

تکمیلی


شرط خلاف آن ممکن است

تلف منافع قبل از قبض

اگر هنوز موعد تسلیم نرسیده باشد، منافع در ید بایع امانت است بنابراین تلف منافع مال موضوع بیع قبل از قبض موجب انفساخ عقد نیست و چون ید بایع امانی است مسئول جبران منافع نیست مگر اینکه بتوان تقصیر بایع را اثبات کرد

اجاره

لازم


معوض (اجاره اشخاص، اموال)


مبتنی بر مغابنه


رضایی


مستمر (مستلزم تعیین مدت)


موضوع از اموال قابل بقا


نیازمند اهلیت طرفین است

اوراق سکوک اجاره (اوراق بهادار اسلامی)

اوراق بهادار قابل نقل و انتقال که نشان‌ دهنده مالکیت مشاع دارنده در منافع دارایی مورد اجاره باشد

اجاره به شرط تملیک

بیع معلق

اجاره به شرط تملیک

بیع معلق

اجاره به شرط تملیک

تملیک مال شرط نتیجه است

مال الاجاره

اجرت المسمی


(عوض در قبال عین مستأجره)

وکالت

می‌تواند معوض باشد یا مجاني

اجاره اشخاص

همیشه معوض

اگر در عقود معوض شرط عوض درج نشود

تابع احکام ماده ١٠ است

اصطلاحات در عقد اجاره اشخاص

اجیر: کارگر


مستأجر: کارفرما


اجرت: دستمزد


موضوع اجاره: عمل

ماهیت پول پیش در اجاره اشیا

نوعی عقد قرض

اصولاً اگر اجرت (عوض در اجاره) تعیین نشود

اجاره باطل است


رابطه طرفین عقد ماده ١٠ است


استثنائاً در اجاره ۵۶ باطل نبوده و میزان اجاره بها به نرخ عادله روز تعیین می‌شود

اگر موجر و مستاجر نسبت به میزان اجاره بها باهم اختلاف کنند

اگر از ادله و شواهد نتیجه نگرفتیم


طبق اصل عدم زیاده قول مستأجر حاکم است

انجام تعهدات موضوع اجاره اشخاص

ساخت کالا + تحویل کالا


تعهد اجیر، تعهد به نتیجه است


ممکن است در اجاره اشخاص درج کنیم که اگر اجیر تا تاریخ مشخصی عمل موضوع اجاره را انجام ندهد، مستحق اجرت نیست

اگر موضوع انجام عمل مشروع باشد

حتی بر مبنای قواعد استیفا از عمل غیر هم، وجهی به عامل پرداخت نمی‌شود

ید اجیر نسبت به مالی که به او سپرده شده است

امانی


تعهد به نتيجه

ید امانی قراردادی

امین مسئول نیست مگر اینکه تعهدی و تفریط کند


پس از مطالبه توسط مالک، ید او ضمانی خواهد شد

در اجاره اشخاص

می‌توان برای موضوع تعهد وجه التزام تعیین کرد

وجه التزام

نباید از دستمزد بیشتر باشد زیرا خلاف مقتضای ذات عقد است

درج وجه التزام بیشتر از اصل دستمزد در عقد اجاره اشخاص

باطل، مبطل

مسئولیت متصدی حمل و نقل

قانون مدنی: تعهد به وسیله


قانون تجارت: تعهد به نتیجه

حمل و نقل درقالب بنگاه و همراه با تکرار و استمرار

تابع قانون تجارت

موجر

باید مالک منافع باشد


(نه لزوماً مالک عین)

اجاره مجدد اموال اجاره

٧۶: مستأجر حق اجاره مجدد دارد مگر توافق بر خلاف شود


۵۶: مستأجر حق ندارد مال را به دیگری اجاره دهد مگر اینکه در عقد اجاره مأذون شده باشد، از موجر کتباً اذن بگیرد، از دادگاه اذن بگیرد


قانون مدنی: مستأجر حق اجاره مجدد دارد مگر توافق برخلاف شود

مستأجری که امکان اجاره دادن را دارد

می‌تواند مال را هم تسلیم به مستأجر جدید بکند


اذن در شی اذن در لوازم آن است

واگذاری منفعت توسط مستأجر (اجاره مجدد)


(منافع مالکیت خودش را به دیگری واگذار کند، مستأجر از رابطه حذف نمی‌شود‌)

ممکن است مگر شرط خلاف شود یا اجاره ۵۶

واگذاری اجاره توسط مستأجر (مستأجره اول، دومی را جایگزین خودش می‌کند)

مستأجر همان قرارداد خود را به دیگری واگذار کند


در قانون ٧۶: ممکن نیست مگر رضایت موجر


در قانون ۵۶: ممکن با کسب رضایت موجر یا کسب اجازه از دادگاه

منتفی شدن اجاره مجدد توسط مستأجر

شرط عدم اجاره


سلب حق اجاره


قید مباشرت مستأجر


شرط مباشرت


تعهد مستأجر به استفاده بالمباشره از عین مستاجره

شرط عدم اجاره

شرط فعل منفی


درصورت اقدام خلاف، امکان فسخ برای موجر اول هست.. اجاره دوم منفسخ می‌شود... معلوم میشود مستاجر دوم نسبت به بقیه مدت مالک نبوده


این شرط مانع انتقال ارادی است، نه انتقال قهری

سلب حق اجاره

اجاره دوم باطل است


مانع انتقال ارادی است، نه انتقال قهری

قید مباشرت مستأجر

مستأجر می‌تواند مال را به دیگری اجاره بدهد


اما نباید مال را به او تسلیم کند


با فوت مستأجر اجاره به وراث او نمی‌رسد.. با فوت او، اجاره باطل میشود (منفسخ می‌شود)

شرط مباشرت

با فوت مستأجر اجاره به وراث می‌رسد اما موجر حق فسخ به استناد خیار تعذر تسلیم دارد

تعهد مستأجر به استفاده بالمباشره


دقیقا مثل شرط مباشرت است

اگر مستأجر، عین مستأجره را در اختیار دیگری بگذارد: موجر حق فسخ دارد به استناد خیار تخلف از شرط


اگر مستأجر فوت کند و اجاره به وراث برسد: موجر حق فسخ دارد به استناد بطلان شرط و خیار تعذر شرط

مال موقوفه


قابل اجاره دادن است


مگر درصورتی که واقف ضمن وقف منع کرده باشد یا با اهداف وقف معارض باشد (مثل وقف برای مسجد)

برای اجاره موقوفه

حسب مورد متولی یا حاکم (سازمان اوقاف) به عنوان مدیر مال موقوفه باید عقد اجاره را منعقد کند

در فرضی که موقوف علیهم خودشان متصدی وقف هستند

نفوذ اعمالشان محدود به این مدت است

بیات


موقوف علیهم نمیتوانند مال را اجاره دهند

چون دارای حق انتفاع هستند، نه مالک منفعت

توکلی


در وقف خاص


اداره مال موقوفه برعهده موقوف علیهم است

می‌توانند مال موقوفه را به نمایندگی از وقف اجاره دهند

توکلی


اگر اداره با موقوف علیهم نباشد و با متولی باشد

موقوف علیهم فقط میتوانند حق انتفاع خود را برای مدتی که واجد حق انتفاع هستند منتقل کنند (برای مدت بیشتر: غ نافذ است)

اگر متولی صلاح وقف را رعایت نکرد

اجاره توسط متولی بعدی قابل رد است

اگر مال موقوفه اجاره داده شود

مال‌الاجاره دریافتی باید در مسیر موردنظر واقف هزینه شود

ممکن است موجر بخش مشاعی از مالی را که مالک است به دیگری اجاره دهد

مالکیت مشاعی موجر و مستاجر در منافع ایجاد می‌شود

هر شریک می‌تواند سهم خود را بدون اجازه سایر شرکا اجاره بدهد

تسلیم مال مشاع به سایرین تصرف مادی است و نیازمند اذن سایرین است

اگر یکی از شرکا تسلیم مال را اجازه نداد

نمیتوان او را مجبور کرد


فقط میتوان درصورت عدم قابلیت تقسیم مال ، شرکا را ملزم به تقسیم منافع نمود

خیار تبعیض صفقه

فقط درصورتی است که شخص به بطلان آن بخش، حین المعامله جاهل باشد

اجاره اموال محجورین

اگر ولی یا قیم غبطه مولی علیه را رعایت نکند، معامله غیرنافذ است و مولی‌علیه بعد از بلوغ و رشد حق تنفیذ یا رد آن را دارد

اجاره اموال و اشخاص

مقید به زمان لست

مدت دائمی در عقد اجاره

اجاره باطل است


(شرط خلاف مقتضای ذات)

حداکثر مدت اجاره دستگاه‌های اجرایی (وزارت‌خانه، مؤسسات دولتی، نهاد عمومی غیردولتی، شرکت دولتی، شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی، بانک‌ها و بیمه‌های دولتی)

٣ سال


قابل تمدید برای دوره‌های ٣ ساله بعدی

تعیین منفعت در اجاره حیوان

به تعیین مدت اجاره


به بیان مسافت و محلی که راکب یا محمول باید به آنجا حمل شود


(در اجاره حیوان می‌توان به‌جای تعیین مدت اجاره، مقصد را معین کرد)

در اجاره اشخاص

می‌توان به‌جای تعیین مدت اجاره، عمل موضوع تعهد را معین کرد

مدت در اجاره اشخاص و حیوان

می‌تواند معین نباشد

مدت در اجاره اشیاء

همیشه باید معین باشد

در اجاره حیوان

اگر مدت معین شود


لازم نیست راکب یا محمول را مشخص کنیم


*متعارف لازم است رعایت شود

اگر مسافت رادر اجاره حیوان درج کنیم

باید راکب یا محمول به صورت صریح یا ضمنی در قرارداد درج شود


*اجاره در غیر این صورت باطل است

عقد اجاره از قرار یک مقطع زمانی

اجاره مراضاتی

اجاره اشیاء

مدت اجاره محدود به مدت مقرر است و برای آن مدت اجرت المسمی پرداخت می‌شود


برای بقیه مدت همان مبلغ پرداخت می‌شود با ماهیت اجرت المثل


* بعد از انقضای مدت هر یک از طرفین می‌تواند قرارداد را برهم بزند

اجاره اشخاص

مدت اجاره محدود به مدت مقرر است، مبلغ پرداخت شده برای آن مدت اجرت المسمی است


اگر اجیر به کارش ادامه دهد همان مبلغ پرداخت می‌شود با ماهیت اجرت المثل


بعد از انقضای مدت هر یک از طرفین می‌تواند قرارداد را برهم بزند


روابط تابع قانون کار

از ذیل احکام اجاره اشخاص خارج می‌شود

احکام اجاره مراضاتی

بعد از انقضای مدت مقرر، رابطه طرفین تابع عنوان استیفای مشروع است و مبلغ پرداختی اجرت‌المثل است

ابتدای مدت اجاره

١. ممکن است مقارن لحظه انعقاد اجاره باشد


٢. ممکن است از زمانی بعد از انقضای عقد اجاره آغاز شود


٣. ممکن است از زمانی قبل از انعقاد عقد باشد (تصرفات قبلی مستأجری را که متصرف بوده است را تجویز می‌کنیم)


۴. اگر اجاره مطلق منعقد شود، اصل بر آن است که ابتدای مدت اجاره مقارن با لحظه انعقاد عقد اجاره است

تکالیف موجر

باید عین مستأجره را تسلیم کند


اگر امتناع کند: ابتدا الزام او را می‌خواهیم؛ امکان فسخ برمبنای خیار تعذر تسلیم


تسلیم باید به نحوی باشد که برای مستأجر امکان استفاده مطلوب فراهم باشد


موجر نمی‌تواند در مدت اجاره در عین مستأجره تغییری بدهد که منافی مقصود مستأجر از استیجار باشد (منظور تغییرات مادی است)


تعمیرات و مخارجی که در عین مستأجره برای انتفاع از آن لازم است و آلاتی که برای انتفاع لازم است برعهده مالک است مگر شرط خلاف شود یا عرف برخلاف آن باشد

تصرفات حقوقی موجر در عقد اجاره

نافذ است


چون مستأجر در مدت اجاره مالک منافع است و تصرفات بعدی مالک (فروش، وقف، صلح) به حق او خللی وارد نمیکند

امتناع موجر از تسلیم عین مستأجره در مدت مقرر

مستأجر ابتدا الزام موجر را می‌خواهد


اگر الزام موثر نبود، عقد را فسخ میکند


اگر موعد پرداخت قبل از تحویل نباشد، مستأجر حق حبس دارد


اگر الزام موجر برای مدتی طول بکشد، در این مدت مستأجر نتواند از عین مستأجره استفاده کند... چون منافعی به مستاجر نرسیده... مستأجر از پرداخت اجاره بها خودداری می‌کند


اگر موجر در موعد مقرر عین مستأجره را تحویل ندهد

تصرفات او در منافع عین مستأجره غاصبانه است


پس اگر اجرت‌المثل مال در این مدت بیش از اجاره‌بها باشد، مستأجر می‌تواند از موجر اجرت المثل مازاد را دریافت کند

تعمیرات کلی عین مستأجره در قانون ۵۶

برعهده موجر

تعمیرات جزئی در عین مستأجره در قانون ۵۶

برعهده مستأجر

اگر موجر تعمیرات کلی مورد حکم را در مهلت مقرر از طرف دادگاه انجام ندهد (ق ۵۶)

مستأجر می‌تواند


١.برای فسخ اجاره به دادگاه مراجعه کند


٢.از دادگاه بخواهد به او اجازه دهد تعمیرات مزبور را خودش با نظارت قسمت اجرا انجام دهد، مخارج را تا حداکثر معادل ۶ ماه اجاره به حساب موجر گذارد

اگر مستأجر مانع مالک از انجام تعمیرات ضروری شود (ق ۵۶)

١. دادگاه مستأجر را به رفع ممانعت ملزم و مهلت مناسبی برای تعمیرات تعیین شود


٢.درصورت ادامه ممانعت، دادگاه می‌تواند حکم به تخلیه موقت بنا برای مدت مذکور بدهد


٣. مستأجر مسئول خسارتی است که در نتیجه ممانعت از تعمیر بنا حاصل شده

رسیدگی به دعاوی پیرامون تعمیر عین مستأجره (ق ۵۶)

خارج از نوبت


بدون رعایت تشریفات


حکم دادگاه: قطعی

تکالیف مستأجر

١. مستأجر باید به نحو متعارف رفتار کرده و تعدی یا تفریط نکند. اگر تعدی کند ابتدا منع او را می‌خواهیم و سپس فسخ میکنیم.


٢. اگر مستأجر تعدی و تفریط کند لازم نیست موجر ابتدا منع کند، بدواً حق فسخ دارد (ق ۵۶)


٣. مستاجر باید عین مستأجره را برای همان مصرف مقرر در اجاره یا منافع مستنبط از اوضاع و احوال استفاده کند

اگر منفعتی که در اجاره تعیین شده، بالخصوص منظور آن نبوده

قانون مدنی: مستأجر می‌تواند از منفعتی که از حیث ضرر مساوی یا کمتر از منفعت مقرر باشد، استفاده کند


قانون ۵۶: مستأجر میتواند به شغل مشابه از نظر عرفی تغییر عمل دهد، با ضرر کمتر یا بیشتر از شغل سابق


اگر مستأجر از منفعتی استفاده کندکه بیش از ضرر منفعت مقرر باشد (قانون مدنی)

موجر ابتدا او را منع میکند


اگر مؤثر نبود فسخ میکند

اگر مستأجر تغییر شغل دهد و در مصرف غیرمشابه با موضوع اجاره استفاده کند (قانون ۵۶)

موجر بدوا حق فسخ دارد

با جمع ٣ شرط دستور تخلیه صادر می‌شود


نه حکم تخلیه

اجاره تابع ق ٧۶


انتفای مدت اجاره


اجاره در سند عادی با امضای ٢ شاهد یا سند رسمی

برای دستور تخلیه

درخواست کافی است


اما حکم دادخواست لازم دارد

دستور تخلیه

نیازمند انتظار تا قطعیت نیستیم، فوری و فاقد نیاز به اجرائیه است


اما حکم تخلیه نیازمند قطعیت و اجرائیه است

موارد ابطال دستور تخلیه

مستاجر ثابت کند اجاره تمدید شده است یا هنوز منقضی نشده


جعلی بودن اجاره نامه و مستأجر نبودن متصرف ثابت شود


ثابت شود ملک منتقل شده و مالک دیگری دارد(مالک جدید باید درخواست بدهد)

همه دعاوی تخلیه


مربوط به دستور و حکم تخلیه

در صلاحیت شورای حل اختلاف محل وقوع ملک مگر اینکه حق سرقفلی یا حق کسب و پیشه باشد


اگر علت درخواست تخلیه، فسخ، اقاله یا انفساخ باشد

به دادگاه عمومی مراجعه می‌شود

دعوای ابطال دستور تخلیه

در صلاحیت شورای حل اختلاف

۵۶


اگر در اجاره‌نامه حق انتقال به غیر سلب شده یا این حق برای مستأجر تصریح نشده یا اجاره نامه نباشد و مالک هم راضی به انتقال نباشد

مالک باید در قبال تخلیه


حق کسب و پیشه را کامل بپردازد

۵۶


اگر مالک برای انتقال منافع به دیگری راضی نشود و حاضر به پرداخت حق کسب و پیشه نشود

مستأجر برای دریافت مجوز انتقال منافع به غیر و تنظیم سند انتقال به دادگاه مراجعه می‌کند و در دادگاه طرح دعوی می‌کند

دادگاه حکم به تجویز انتقال منافع و تنظیم سند رسمی انتقال در دفترثبت اجارهنامه سابق یا دفترخانه نزدیک ملک می‌دهد


رونوشت را به دفترخانه می‌دهد


و به موجر هم اعلام می‌کند

شیوه انتقال منافع یا مخالفت موجر

انتقال منافع به مستأجر جدید

فقط با تنظیم سند رسمی معتبر است

مستأجر جدید از هر حیث ازجمله میزان اجاره‌بها

قائم مقام مستأجر سابق می‌شود

۵۶ میزان اجاره‌بها

میزان مقرر در اجاره نامه


درصورت عدم تصریح در اجاره‌نامه:مبلغ مقرر بین طرفین


درصورت عدم تراضی: دادگاه مقرر می‌کند (لفظ اجرت‌المثل اطلاق می‌شود)


**پس از پایان رابطه استیجاری موضوع قانون ۵۶، رابطه استیجاری ادامه می‌یابد و اجرت المثل پرداخت می‌شود؛ استثنائاً این اجرت المثل توسط مارشناس تعیین نمی‌شود و به میزان اجرت المسمی است.

اجاره (قانون مدنی)

معوض


باید اجرت المسمی درج شود


عدم درج میزان اجرت المسمی: بطلان اجاره

۵۶


اگر میزان اجاره‌بها معلوم نباشد

مبلغی را که خود مستأجر متناسب با اجاره املاک مشابه تشخیص می‌دهد به عنوان اجرت‌المثل میپردازد

موعد پرداخت اجاره‌بها

قبل از انقضای اجاره: مستأجر در موعد معین اجرت المسمی را میپردازد


بعد از انقضای اجاره: مستأجر به میزان اجرت‌المثل در آخر هر ماه ظرف ١٠ روز به موجر یا نماینده قانونی او می‌پردازد

۵۶


مستأجر می‌تواند اجاره بها را به جای موجر

به صندوق ثبت


یا بانک مقرر از طرف سازمان ثبت بسپارد


و قبض رسید را به دفترخانه ای که سند رسمی تنظیم شده یا دفتر نزدیک ملک (اگر سند عادی باشد) بسپارد.. دفترخانه ظرف ١٠ روز به موجر برای دریافت مبلغ اخطار میدهد

۵۶ تعدیل اجاره بها

١. تعدیل دوجانبه است (کاهش/افزایش)


٢. در صلاحیت شورای حل اختلاف


٣.رأی شورا قطعی است


۴. تقاضای تعدیل هر ٣ سال یکبار به شرط گذشت حداقل ٣ سال از انقضای مدت اجاره یا قطعیت رأی قبلی

احکام قطعی در قانون اجاره

١. تعدیل اجاره‌بها


٢. تخلیه عین مستأجره درصورت امتناع موجر از امضای اجاره‌نامه رسمی ظرف ١۵ روز از تاریخ اعلامی دادگاه (۵۶)


٣. حکم تخلیه عین مستأجره در شرایطی که مستأجر ٢ بار در سال در پرداخت اجاره‌بها تأخیر داشته و با اخطار یا اظهارنامه پرداخته است و برای بار سوم اجاره‌بها را در موعد مقرر نپردازد یا به صندوق نسپارد


۴. حکم دادگاه راجع به اختلافات تعمیر عین مستأجره


۵. موجر به خاطر عدم پرداخت مخارج آب و... انشعابات را قطع کند و مستأجر وصل آن را بخواهد (حکم دادگاه در این مورد)

شخصی که ملتزم به اعطای پاداش میشود

جاعل

کسی که عمل را انجام می‌دهد

عامل

جعاله

عهدی


مبتنی بر مسامحه


علم اجمالی نسبت به جعل کافی است


علم اجمالی نسبت به کیفیات موضوع جعاله کافی است


مردد بودن عمل موضوع جعاله بلااشکال است


عقد احتمالی


اهلیت جاعل و عامل لازم است


جایز قبل از انجام موضوع یا تسلیم مال


عهدی (نه اذنی)


معوض


مخاطب جعاله ممکن است خاص یا عام باشد


ید عامل نسبت به مال موضوع جعاله امانی (اگر به جای تحویل تصرفات دیگری بکند: ید اوضمانی یا غاصبانه می‌شود)


اگر عامل بدون اطلاع از ایجاب جاعل، عمل را انجام دهد مستحق جعل نیست


جایزه‌ای که در مسابقه داده می‌شود، با احکام جعاله منطبق است (با این شرط ضمنی که تعهد جاعل پس از آغاز مسابقه قابل فسخ نیست)

عامل مجنون یا صغیر غ ممیز

به خاطر فقدان اراده اصلا جعاله‌ای واقع نشده


عامل مستحق اجرت المثل است

عامل سفیه یا صغیر ممیز

با تنفیذ ولی یا قیم: عامل مستحق جعل است


بدون تنفیذ ولی یا قیم: عامل مستحق اجرت‌المثل است

قبض

شرط لزوم جعاله

اگر جاعل در اثنای عمل رجوع کند

باید اجرت المثل عمل عامل را بدهد

اگر عامل در اثنای عمل رجوع کند

مستحق چیزی نیست

در جعاله

عامل حق حبس ندارد


اما جاعل حق حبس دارد

اگر چند عامل عمل را انجام دهند

مشارکتی: هر یک به نسبت مقدار عملی که انجام داده مستحق دریافت جعل است


جداگانه‌: کسی که زودتر انجام داده مستحق جعل است مگر اینکه مفاد ایجاب این باشد که هرکه فعل را انجام دهد، به او جعل پرداخته می‌شود

اجزای متعدد بالاصاله

عامل به نسبت همان عملی که انجام داده


مستحق دریافت بخشی از جعل (اجرت ‌المسمی‌) است

فاقد اجزای متعدد بالاصاله

اگر جاعل رجوع کند: باید اجرت‌المثل عامل را بدهد


اگر عامل رجوع کند مستحق چیزی نیست

فوت یا حجر عامل در اثنای مدت اگر متعدد بالاصاله نباشد

عامل یا وراث او مستحق چیزی نیستند

فوت یا حجر عامل در اثنای مدت اگر متعدد بالاصاله باشد

عامل یا وراث به نسبتعملی که انجام شده مستحق بخشی از جعل (اجرت المسمی) است

فوت یا حجر عامل در اثنای مدت اگر متعدد بالاصاله باشد

عامل یا وراث به نسبت عملی که انجام شده مستحق بخشی از جعل (اجرت المسمی) است

فوت یا حجر عامل پس از اتمام عمل

تاثیری در اجرت ندارد


عامل یا وراث او مستحق دریافت تمام اجرت هستند

قرض دهنده

مقرض

قرض گیرنده

مقترض

قرض

تملیکی


رضایی


لازم


معوض


دو تعهدی


مبتنی بر مسامحه


فقط مقترض حق حبس دارد


اهلیت مقرض و مقترض لازم است

اگر مال نزد مقترض تلف یا ناقص شود

از مال مقترض است


چون به مالکیت او درآمده

مقرض

می‌تواند مثل یا قیمت موضوع قرض را بازپس گیرد

شرط استرداد اضافه بر مورد قرض

قرض ربوی


باطل

مقترض

حتی درصورت وجود عین، میتواند مثل یا قیمت را مسترد کند

فایده خیار شرط در قرض

تکلیف مقترض به رد عین مال

موضوع قرض

شهیدی: مثلی یا قیمی


کاتوزیان: مثلی و عینی

حق


دین


طلب

نمی‌تواند موضوع عقد قرض واقع شود

توافق بر رد قیمت به جای مثل

قرض نیست


تابع ماده ١٠

استرداد مثل نسبت به قیمت

اولویت دارد

اگر مثل موجود باشد ولی کاهش قیمت داده باشد

همان مثل مسترد می‌شود


و تکلیفی نسبت به کاهش قیمت نیست

اگر مثل مال از مالیت افتاده باشد

آخرین قیمت قبل از سقوط از مالیت ملاک است

تلف مورد قرض، قبل از قبض

موجب انفساخ عقد است

با تسلیم عین مورد قرض به مقترض

ضمان معاوضی به مقترض منتقل می شود

اگر مقترض نتواند قیمت یوم الرد را بدهد

دادگاه باتوجه به وضعیت مقترض می‌تواند مهلت عادله یا قرار اقساط بدهد

اگر مقترض ورشکسته شود

مقرض خیار تقلیس دارد

ید مقرض

مالکانه

فقط مقترض

حق حبس دارد

قرض موجل

ادای قرض نیازمند مطالبه مقرض پس از اجل است

قرض موقت

مقترض باید تا سررسید مال را مسترد کند


بدون مطالبه مقرض

قرض مطلق

نیازمند مطالبه مقرض است

عامل در جعاله

اذن ودیعه مال نزد غیر را ندارد

صلح ابتدایی

صلح در مقام معاملات

صلح در مقام دعاوی

رفع تنازع


جلوگیری از تنازع احتمالی

صلح

لازم


رضایی


معوض یا مجانی


می‌تواند مبتنی بر مغابنه یا مسامحه باشد


**اصولا مبتنی بر مسامحه (در مقام دعوی همیشه مبتنی بر مسامحه؛ در مقام معاملات مبتنی بر مسامحه یا مغابنه)

صلح

غیر از ماده ١٠ است

صلح اصولا احکام خود را دارد مگر

صلح برای اجاره (۵۶)


تملیک مال تحت عنوان صلح با حق استرداد (تابع قواعد معامله با حق استرداد)


پیش فروش ساختمان تحت هر عنوان ولو صلح (تابع قانون پیش‌فروش ساختمان‌ها)

صلح مبتنی بر مسامحه

علم اجمالی

صلح مبتنی بر مغابنه

علم تفصیلی

صلح مبتنی بر مسامحه

خیار غبن راه ندارد

صلح مبتنی بر مغابنه

خیار غبن راه دارد

اوصاف خاص صلح در مقام دعوی

دعوای صلح همراه با انکار ادعای طرف مقابل پذیرفته است


خیار شرط، تخلف از شرط، خیار تدلیس در صلح در مقام دعوی راه دارد ولی خیار غبن راه ندارد (چون همواره مبتنی بر مسامحه است‌)

حقوق غ مالی

قابل صلح و سازش نیست

جنبه عمومی جرائم

قابل صلح و سازش نیست

جنبه خصوصی جرائم

قابل صلح است

امور حسبی

قابل صلح نیست

امور حسبی قابل ترافعی


(تقسیم ترکه و سهم الارث)

قابل صلح

حضانت

قابل صلح

شرایط صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی

١. تصویب هيئت وزيران


٢. اطلاع مجلس


٣. در دعاوی مهم و دعاوی که طرف دعوی خارج باشد، تصویب مجلس هم لازم است

صلح برای تأمین معاش

به نفع طرف مصالحه یا ثالث


قائم به شخص مگر اینکه شرط شود به وراث او داده شود

صلح دعوای مبتنی بر معامله باطله

باطل است

صلح دعوای ناشی از بطلان معامله

صحیح

عقد صلح مبتی بر شخصیت طرف مقابل است اما به شرطی اشتباه در شخصیت طرف مقابل موحب بطلان می‌شود که

صراحتاً یا ضمناً وارد توافق طرفین شده باشد

ضمان درک

ناظر به موردی که بیع عین معین باشد


چون وقتی مال کلی موضوع بیع باشد، باید الزام بایع را به اعطای مصداق دیگری بخواهیم

قاعده ضمان معاوضی

در تلف مبیع و ثمن جاری است

مواردی که قاعده ضمان معاوضی موجب انفساخ بیع است

ثمن عین معین بوده و قبل از تسلیم تلف شود


ثمن کلی در معین یا کلی فی‌الذمه بوده و تعیین مصداق شده و قبل تسلیم تلف شود


در عقود مستمر

تلف موضوع عقد حتی بعد از تسلیم موجب انفساخ عقد است

تلف موضوع در عقود مجانی قبل از قبض

موجب انفساخ است


اما نه به جهت ضمان معاوضی

تلف موضوع معامله قبل از قبض در عقود مجانی عینی

موجب بطلان است

تلف شرط عوض

موجب لزوم استرداد بدل می‌شود، نه انفساخ بیع

ضمان درک مبیع

برعهده بایع

ضمان درک ثمن

برعهده مشتری

ضمان درک

نوعی ضمان معاوضی، نه بدلی


(چون همان مال باید مسترد شود، نه مثل یا قیمت آن)

ضمان درک

برای وقتی که موضوع معامله عین معین یا کلی در معین باشد

ضمان درک

از آثار عقد باطل

ضمان درک

تمام عقود معوض

میتوان برخلاف ضمان درک شرط کرد

چه در زمان انعقاد قرارداد و چه در زمان مشخص شدن مستحق للغیر بودن مبیع