• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/3

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

3 Cards in this Set

  • Front
  • Back

نقش فلسفه و علم در شناخت پدیده ها چیست؟


انسان به طور ذاتی کنجکاو است، به مرور که وقوف او بر پیچیدگی های جهان افزایش می یافت بخش فیزیکی، عینی و خارجی جهان را از درون خود متمایز میساخت، بدین ترتیب دانش فلسفه و فلسفه علم در نظر او مفهوم گسترده تری پیدا کرد (شودربک و دیگران ۱۹۷۷). از این پس، علم فقط به موجودیت های خارجی یا مادی دنیای انسان میپرداخت و این روند با رواج اصول نیوتون ( که دیدگاهی جامع و مبتنی بر تجربه را از جهان فیزیکی ارائه داد) به اوج خود رسید. فیزیک کلاسیک نیز از اصول و قوانین منحصر به فردی برای تشریح و پیشگویی امور بهره می جست که در گستره وسیعی از پدیدههای فیزیکی کاربرد داشتند و به این ترتیب اصول مذکور مدت زمان زیادی در سطح کلان بر تفکر علمی حاکمیت یافتند (بلوبرگ، سادورسکی و یودین، ۱۹۷۷). بدین ترتیب اصول و قوانین فیزیک به گروههای کوچکتر پدیدههای فیزیکی تسری و زمینه های علمی فرعی مرتبط و متعددی را پدید آوردند. بعدها در زیست شناسی و شیمی به همین گونه عمل شد.در نتیجه، علوم جدیدی تحت عنوان میکروب شناسی در زیست شناسی و شیمی آلی و معدنی در شیمی پدیدار شدند که با پدیدههای زیستی و شیمیایی در سطح خرد سر و کار داشتند.همه حوزه های علمی فرعی کوشیدند تا از زبان عمومی ریاضیات بهره گیرند، با وجود این، شکاف ارتباطی قابل توجهی میان دانشمندان حوزه های علمی گوناگون و حتی میان دانشمندان شاخه های فرعی یان یک حوزه علمی مرتبط دانش بشری وجود داشت به همان سبب (وجود موانع ارتباطی) انتشار دانش بشری دشوار بود (روزن ۱۹۷۴). به این ترتیب قرن بیستم شاهد تلاشهای پراکنده ای در عرصه رشته ها، حوزه ها و شاخه های علمی مختلف بود که به طور جداگانه و تجزیه گرا به تشریح و پیش بینی پدیده های خاص خود می پرداختند.تنوع و تعدد حوزه های علمی در علوم طبیعی از دیدگاه دانشمندانی نشات می گرفت که باور داشتند مسائل موجود در قلمرو مورد نظر آنان از طریق تقسیم و تجزیه بهتر قابل حل هستند، به این ترتیب به زعم آنها شناخت و درک پدیده های جهان واقعی وامدار این تقسیمات کم و بیش قراردادی است. با وجود این، برخی پژوهشگران ژرف اندیش و موشکاف متوجه شدند که مسائل مورد نظر دانشمندان حوزه های گوناگون دانش بشری از حیث ماهیت مشابه همدیگرند. تلاش برای ظاهر ساختن زمینه های مشترک علوم به شکل گیری حوزه های میان رشته ای معینی مانند بیوفیزیک (فیزیک زیستی یا حیاتی) و بیوشیمی ( شیمی زیستی یا حیاتی) انجامید.پیداش حوزه های علمی دو جنبه ای راه را برای پژوهشهای میان رشته ای هموار ساخت، ولی جنبش واقعی مطالعات میان رشته ای، هنگامی آغاز شد که دانشمندان دریافتند « بیشتر پدیده های مورد نظر آنها از ویژگیهای مشترک و نظام مند برخوردارند». به این ترتیب این اعتقاد واقع بینانه مطرح شد که بسیاری از مسائل جامعه نظیر آلودگی هوا، جرم و جنایت،و ابتذال فرهنگی را نمیتوان فقط با یافته های یک حوزه علمی حل کرد، اما تفکر سیستمی که مبتنی بر تجسم ذهنی از جهان است ( با تعبیراتی نظیر رویکرد سیستمی، مفاهیم سیستمی، و دیدگاه یا نگرش سیستمی) زمینه حل اینگونه مسائل را فراهم میسازد (کوهن، ۱۹۶۳).


شکل گیری شاخص های عمده مدیریتی در دوره های گوناگون بر چه اساسی؟

شاخص عمده مدیریت در عصر شکاراولین مدل مدیریتی، همان مدل جمع آوری شکار بود که شامل گروههای بسیار کوچک مردم میشد. مردمی که همواره مشغول مهاجرت و تحرک بوده و دغدغه تهیه غذا و مایحتاج زندگی را داشتندشاخص عمده مدیریت در عصر کشاورزیتوانایی فرد در کار افزایش یافت، به طوری که قادر شد به اندازه ای غذا تولید کند که افراد غیر فعال نیز از آن بهرمند گردندشاخص عمده مدیریت در عصر صنعتیبا استفاده از ماشینهای مکانیکی و افزایش خارق العاده تولیدات و محصولات کشاورزی ( تولید انبوه)، قسمت بزرگی از نیروی کار بر تولید کالاهای مصرفی متمرکز شدشاخص عمده مدیریت در عصر اطلاعاتاکثریت جامعه در کشورهای صنعتی دست اندرکار تولید محصولی به نام اطلاعات هستند، به طوری که در سال ۲۰۰۰ میلادی عده قلیلی در امر تولید مواد غذایی و به طور نسبی افراد کمتری در بخش تولید محصولات صنعتی اشتغال خواهند داشت در حالی که بسیاری از افراد در امر تولید و پردازش اطلاعات مشغول خواهند بود


رابطه سبک مدیریت و میزان معرفت انسانها

روند تحولات مدیریتی تابعی از نحوه یادگیری و روند کسب معرفت استعصر شکار سبک مدیریت چماقی و آمرانه و کسب معرفت از طریق کارآموزی از استادکارعصر کشاورزی سبک مدیریت شلاقی و کسب معرفت از طریق پیروی از انسان بزرگ یا پیر دانا (روشنفکری که فرض بر این بود که همه چیز را درک میکند)عصر صنعتی مدیریتی سبک مدیریتی حماری، توام با درد و رنج جسمانی کارگران و کسب معرفت از طریق کلاسهای تخصصی و اعتقاد محدود به انسان بزرگعصر اطلاعات تعلق داشتن حاکمیت به رایانه، تکنولوژی ارتباطات و متخصصان و افراد بسیار ماهر و استفاده از قدرت فکر به جای تلاش فیزیکی و کسب معرفت از طریق طراحی سیستم مبتنی بر ارتباطات و سرعت شبکه انتقال اطلاعات