Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
1028 Cards in this Set
- Front
- Back
What’s the weather like in Isfahan? |
آب و هوای اصفهان چه چوریه؟ |
|
The apartment was in a dangerous neighborhood. |
آپارتمان در منطقه ناامنی از شهر واقع شده بود. |
|
One should try not to tell a lie. |
آدم باید سعی کند دروغ نگوید |
|
The elevator is out of order |
آسانسور خراب است |
|
We have to take the stairs |
باید از پلهها برویم |
|
The clouds are lifting. |
آسمان دارد صاف میشود |
|
Can you cook? |
آشپزی بلدی؟ |
|
Drive, type, iron |
رانندگی – تایپ کردن – اتوکشیدن ... بلدی؟ |
|
Air pollution in Tehran is serious. |
آلودگی هوای تهران جدیه |
|
Where did you put it? |
آنرا کجا گذاشتی؟ |
|
They were here on business. |
آنها برای کار اینجا بودند . |
|
They are on vacation. |
آنها به تعطیلات رفتهاند |
|
The answering machine is on. |
تلفنشان روی پیغامگیر است |
|
Well, leave a message. |
خب براشون پیغام بذار |
|
They worked well, fast, hard and carefully. |
آنها به خوبی، با سرعت، سخت کوشانه و به دقت کار می کردند |
|
They will come back home very soon. |
آنها خیلی زود به خانه برخواهند برگشت. |
|
They’ll close the shops on Saturday. |
آنها روز شنبه مغازه ها را خواهند بست. |
|
They may come here next week. |
آنها ممکن است هفتهی آینده به اینجا بیایند. |
|
Oh, I see. Just between us. See you. |
آهان فهمیدم، بین خودمون باشه، بعدا می بینمت |
|
Weren’t they here on vacation last year? |
آیا آنها پارسال برای تعطیلات به اینجا نیامده بودند؟ |
|
Are they your parents? |
آیا آنها پدر، مادر تو هستند؟ |
|
Yes I look this picture of them in Mashhad. |
آره، این عکس را در مشهد از آنها گرفتم |
|
Can you come to my friend’s house tonight? |
آیا امشب می توانی به منزل دوست من بیایی؟ |
|
Did he answer all the questions? |
آیا او به همه سئوالات پاسخ داد؟ |
|
Do you know him? … No, I don’t think so. |
آیا او را میشناسی؟ .... نه گمان نمی کنم |
|
Should I pay here? |
آیا باید همین جا بپردازم؟ |
|
Is it far? |
آیا خیلی دور است؟ |
|
No. it’s only two minutes’ walk. |
نه فقط دو دقیقه پیاده راه است |
|
Do you like to set goals for yourself in future? غروب کردن، تعیین کردن |
آیا دوست داری برای خودت در آینده هدف مشخص کنی؟ |
|
Weren’t you at the mosque last night? |
آیا شماها دیشب در مسجد نبودید؟ |
|
Was Ali standing near the window? |
آیا علی نزدیک پنجره ایستاده بود؟ (در حال ایستادن بود؟) |
|
Do you have the key of the main door? |
آیا کلید درب اصلی را دارید؟ |
|
Do you have main door key? |
آیا کلید درب اصلی را دارید؟ |
|
Is he a good coach? …. I hope so. |
آیا مربی خوبی است؟ ... امیدوارم اینطور باشد. |
|
Is there any oil in the bottle? |
آیا هیچ روغنی در بطری هست؟ |
|
Aerobics are popular with teens. |
آیروبیک خیلی بین جوونا رایج شده. |
|
The room is untidy. |
اتاق به هم ریخته است |
|
Let’s tidy it. |
بیا اون رو مرتب کنیم |
|
Hostels don’t have any age requirements. |
اتاق گرفتن در هتل محدودیت سنی نداره |
|
Your room is on the first floor. |
اتاقتون در طبقه اوله |
|
Here is your key. |
این هم کلید شما |
|
(on the second floor, third, fourth) |
(در طبقه دومه – سومه – چهارمه) |
|
There is something wrong with the iron. TV – computer - Fridge |
اتو خرابه (مشکل داره) |
|
Something is wrong with your car. |
اتومبیلتون ایراد داره |
|
I guess your car battery is dead. |
فکر کنم باطری ماشینتون خرابه |
|
Let me see if he is here or not. |
اجازه بدهید ببینم او اینجاست یا نه. |
|
Let me have a look at the mark list. |
اجازه بدهید یک نگاهی به لیست نمره ها بیندازم |
|
Don’t let this happen to you. |
اجازه ندید برای شما این اتفاق بیفته |
|
How is everything with you? |
احوالت چطوره ؟ |
|
How is it going on? |
اوضاعت چطوره؟ |
|
The cheapest way to fly is as a courier. = پیک، قاصد |
ارزانترین راه مسافرت هوایی مسافرت به عنوان کوریر است |
|
She was happy about this chance. |
از این شانسی که بهش رو کرده خوشحال بود |
|
(this purchase, these scores, …) |
(از این خرید – از این نمرهها و...) |
|
I hate to be rude. |
از اینکه پررو و بیادب باشم بدم میاد |
|
What is it made of? |
از چی ساخته شده است؟ (جنسش چیه؟) |
|
Tell me about your family, |
از خونوادهت بگو، داداشت بچه داره؟ |
|
Keep out of reach of children. |
از دسترس بچه ها دور نگه دارید |
|
I am so sorry to hear that. |
از شنیدنش خیلی متاسف شدم. |
|
This is out of my hand. |
از عهده من خارج است (از دست من کاری برنمیآید) |
|
Protect from direct light, humidity and freezing. |
از نور مستقیم، رطوبت و از یخ زدگی محافظت شود. |
|
Ask someone to help you. |
از یکی بخواه کمکت کنه |
|
How do you pronounce your last name? |
اسم فامیلیتو چطور تلفظ میکنی؟ |
|
Their cat’s name is Rex. |
اسم گربهشون رکسه |
|
What do we call our parrot? |
ما اسم طوطیمان را چی بگذاریم |
|
His son’s school’s name is Komeil. |
اسم مدرسه پسرش کمیل است |
|
His daughter’s school’s name is Razi. |
اسم مدرسه دخترش رازی است |
|
What is his name? |
اسمش چیه؟ (مذکر) |
|
What is her name? |
اسمش چیه؟ (مونث) |
|
What are their names? |
اسمهاشون چیه؟ |
|
Do you remember his name? |
اسمش یادت هست؟ |
|
No, I don’t. |
نه خاطرم نیست |
|
Yes, I do. |
آره، یادمه |
|
Is it ok if I use the phone? |
اشکالی نداره از تلفن استفاده کنیم؟ |
|
I’m originally from Argentina. |
اصلیتم از آرژانتینه |
|
But I was born in Brazil. |
ولی در برزیل به دنیا اومدم |
|
There is a lot of noise in my neighborhood. |
اطراف خونه ما سر و صدا خیلی زیاده |
|
We have only bits and pieces of information. |
اطلاعات ما ناچیز است |
|
He is spending most afternoons by himself in front of the TV. |
اکثر بعدازظهرها رو تنها، جلوی تلویزیون میگذرونه |
|
If it rains, you’ll get wet. |
اگر باران ببارد خیس خواهی شد |
|
If I get a chance, I’ll do it for you. |
اگر فرصتی پیدا کنم برایت انجامش میدهم |
|
If my clothes don’t fit |
اگر لباسهام اندازهم نشه |
|
I’ll have to buy new ones. |
باید لباسهای نو بخرم |
|
Let me know if you need something. |
اگه چیزی لازم داشتی |
|
Let me know if there is anything I can do. |
اگه کاری از دست من برمیاد بگو |
|
It is scorcher today. |
امروز بینهایت گرمه |
|
How many students are there absent today? Only a few. |
امروز چند نفر غایب هستند؟ فقط یک چندتایی |
|
What day is it today? |
امروز چندشنبه است؟ امروز دوشنبه است |
|
What date is it? |
امروز چندم است؟ |
|
What is the date today? |
هشتم ژانویه است (18 دیماه) |
|
What date is today? ….. It is the eighth. |
امروز چندم است؟ .... هشتم است. |
|
I’m not really in the mood for it today. |
امروز حالشو ندارم |
|
Where were you going this morning? |
امروز صبح کجا داشتید می رفتید؟ |
|
I saw him this morning |
امروز صبح، دیدمش |
|
Did you skip breakfast this morning? |
امروز صبحونه نخوردی؟ |
|
Today the prices are through the roof. |
امروز قیمتها سربه فلک کشیدند |
|
Through = از میان، از بین |
(از سقف رد شده) |
|
It will snow tonight = It’ll snow tonight. |
امشب برف خواهد بارید. |
|
There is a great movie on TV tonight. |
امشب تلویزیون یه فیلم خوب داره |
|
What is playing tonight? |
امشب چه تئاتری روی صحنه است؟ |
|
I may see him tomorrow. |
امکان دارد فردا او را ببینم. |
|
No, I don’t think so. Yes, I think so, I hope so. |
امیدوارم، بله فکر میکنم، نه گمان نمی کنم. |
|
Amir was not swimming in the pool. |
امیر مشغول شنا در استخر نبود. |
|
I’m going to pass the car in front of us |
الان از ماشین جلویی سبقت میگیرم |
|
I’m going to faint. |
الان غش میکنم. از گرسنگی، از ترس |
|
I expected this to be so much better. |
انتظار داشتم خیلی بهتر از اینها بشه |
|
One should pay his debts. |
انسان باید بدهی هایش را بدهد. (صفت ملکی برای انسان his) |
|
He is twenty one years old. |
او 21 سالشه |
|
He is older than you. |
از تو بزرگتره |
|
So what? |
خب که چی |
|
He was washing and cleaning his car from eight to ten. |
او از ساعت 8 تا 10 در حال شستن و تمیز کردن اتومبیلش بود. |
|
He is retired. |
او بازنشسته است |
|
He got retired. |
او بازنشسته شده است |
|
He can easily solve these problems. |
او براحتی می تواند این مسایل را حل کند. |
|
He is your older brother so you should respect him. |
او برادر بزرگ شماست، باید به او احترام بگذارید |
|
She seldom comes here. |
او به ندرت اینجا می آید |
|
He didn’t answer all the questions correctly. |
او به همه سئوالات به درستی پاسخ نداد. |
|
He answered all the questions correctly. |
او به همه سئوالات درست پاسخ داد. |
|
He sold a lot of books the day before yesterday. |
او پریروز کتابهای زیادی فروخت. |
|
What is he like? |
او چطور آدمی است؟ (برای شخصیت و اخلاق) |
|
He is very shy |
او خیلی خجالتی است |
|
He is rude |
پرروست |
|
He is vain |
خودخواه است |
|
He is very cute |
او خیلی بامزه (باحال) است |
|
He is very tall |
او خیلی قد بلند است |
|
He is very nervous. |
او خیلی عصبی است |
|
She was reading the lesson three. |
او در حال خواندن درس سه بود. |
|
He is getting thin and I am getting fat. |
او در حال لاغرشدن است و من در حال چاق شدن. |
|
She passed away two days ago. |
او دو روز پیش فوت کرد. |
|
He wasn’t at work yesterday. |
او دیروز سرکار نبود. |
|
He is a good, slow and careful driver. |
او راننده ای خوب، آهسته و با احتیاط است. |
|
He is a careful driver. He always drives carefully. |
او راننده با احتیاطی است. او همیشه با احتیاط رانندگی میکند. |
|
He was a careless driver. He always drove carelessly. |
او راننده بی احتیاطی بود. او همیشه بی احتیاطانه رانندگی میکرد |
|
He was a fast driver. He drove fast. |
او راننده سریعی بود (صفت) او با سرعت رانندگی میکرد (قید) |
|
He was a hard worker. He worked hard. |
او کارگر سخت کوشی بود. (صفت) او سخت کار میکرد (قید) |
|
He was cutting the trees. |
او مشغول بریدن درخت ها بود. |
|
He is Mexican |
او مکزیکی است |
|
He is Iranian |
ایرانی است |
|
He is British |
انگلیسی است |
|
He is Brazilian |
برزیلی است |
|
He is African |
آفریقایی است |
|
He might have learning difficulties. |
او ممکن است مشکل یادگیری داشته باشه |
|
She is blind, but she solves difficult math problems in her head! |
او نابیناست، اما مسئلههای سخت ریاضی رو ذهنی حل میکنه. |
|
He wrote a letter to us last week. |
او هفته پیش یک نامه برای ما نوشت |
|
He always comes to school late. |
او همیشه دیر به مدرسه میآید. |
|
He said nothing |
او هیچ چیز نگفت (فعل مثبت و مفوم منفی) |
|
He taught me English every other day. |
او یک روز درمیان به من انگلیسی یاد میداد |
|
I am doing really well? |
اوضاعم خیلی روبراهه (یک اصطلاح) |
|
Is that our bus coming? |
اون اتوبوس ماست که داره میاد؟ |
|
She is afraid of cats. |
اون از گربه میترسه |
|
It caused a terrible argument. |
اون باعث یک جرو بحث بدی شد |
|
He doesn’t listen to my advice. |
اون به نصیحتهای من گوش نمیده |
|
He is in his twenties. |
اون بین 20 تا 30 سالشه. |
|
She is fairly short. |
اون تقریبا کوتاه قده، نسبتا کوتاه قده |
|
He lost all his money and credit cards. |
اون تمام پول و کارتهای اعتباریاش رو گم کرد |
|
At 8 she had her first art exhibition. |
اون در سن هشت سالگی اولین نمایشگاه هنریش را |
|
She majored in film. |
اون در فیلمسازی تحصیل کرد |
|
(drama – philosophy – economics ,…) |
(در نمایش، در فلسفه در اقتصاد و ...) |
|
It’s right down the hall. |
اون دقیقا ته سالنه |
|
She has strange friends. |
اون دوستهای عجیب و غریبی داره |
|
She has a big mouth. |
اون دهن لقه |
|
Bite your tongue. |
زبونتو گاز بگیر |
|
Keep it away from water. |
اون رو از آب دور نگه دارید |
|
Don’t spill drinks on it. |
مایعات روی اون نریزید |
|
Who is that woman? |
اون زن، کیست؟ |
|
Who is that guy? |
اون یارو کیه؟ |
|
She is his wife. |
اون زنشه |
|
He is her husband. |
او شوهرشه |
|
Fix the leaky faucet. |
اون شیر رو که چکه میکنه تعمیر کن |
|
She discovered she really liked acting |
اون فهمید که واقعا به بازیگری علاقه داره |
|
(engineering – medicine, …) |
(مهندسی – پزشکی و ...) |
|
She spilled coffee all over my book. |
اون قهوه ریخت رو تمام کتابم |
|
Who is that over there holding a drink? |
اون کیه اونجا که یک لیوان نوشیدنی دستشه؟ |
|
She wears contact lenses. |
اون لنز میذاره (لنز میپوشه) |
|
Who is the man sitting next to your father? |
اون مرد کیه کنار پدرت نشسته؟ |
|
He has dark brown hair. |
اون موهای قهوهای تیره دارد. (موهاش قهوهای تیرهست) |
|
They all have dark brown hair in their family. |
اونا همشون خانوادگی موهاشون قهوهای تیرهست. |
|
He knows how to win our hearts. |
اون میدونه که چگونه دل ما رو ببره |
|
He is pretty tall with red hair. |
اون نسبتا قد بلنده با موهای قرمز |
|
Pretty = |
(نسبتا به سمت مثبت pretty) |
|
We used to get up early and walk along the beach. |
اون وقتها صبح زود از خواب بیدار میشدیم و در امتداد ساحل پیاده روی میکردیم |
|
She found a valuable piece of jewelry in the park. |
اون یک قطعه جواهر گرانبها در پارک پیدا کرد |
|
They pay for all expenses. |
اونا تمام هزینهها رو میپردازن |
|
They sent wedding announcements. |
اونا کارت دعوت عروسی فرستادن |
|
Did you grow up there? |
اونجا بزرگ شدی؟ |
|
They are never allowed to drive into the business district. |
اونها اجازه ندارند در منطقه تجاری شهر |
|
They stay up all night. |
اونها تمام شب رو بیدار میمونند |
|
They use the Yen in Japan. |
اونها در ژاپن ین استفاده میکنند |
|
Do they drive on the left or the right? |
اونها در سمت چپ میرونند |
|
Where in Iran are you from? |
اهل کجای ایرانی؟ |
|
Is there a pay phone around here? |
این اطراف تلفن عمومی هست؟ |
|
Tit for tat |
این با اون در |
|
It is the largest structure ever built. |
این بزرگترین سازهای است که تا به حال ساخته شده |
|
It helps you learn new things. |
این بهت کمک میکنه چیزهای جدید یاد بگیری |
|
What is wrong with this vacuum cleaner again?! |
این جارو برقی باز چه مشکلی پیدا کرده؟ |
|
You didn’t correctly add up this check. |
این چک رو درست حساب نکردی؟ |
|
This is Just what I was looking for. |
این درست همان است که دنبالش می گشتم. |
|
This recipe is for chicken soup. |
این دستور پخت سوپ جوجه است |
|
This building has ten floors |
این ساختمان ده طبقه است (ده طبقه دارد) |
|
We had better take the elevator |
بهتره با آسانسور برویم |
|
Are these pants in style now? |
این شلوار الان مده؟ |
|
Is this your wedding photo? |
این عکس عروسی شماست؟ |
|
The job pays well. Is it ok? |
این کار پول خوبی توشه, قبوله؟ |
|
Give me five! (job=عامیانه دزدی) |
بزن قدش (یعنی منم هستم) |
|
This jacket and this shirt cost me over one hundred thousand RIALS. |
این کت و این پیراهن 100000 تومان برایم آب خورده |
|
Is this hat out of style now? |
این کلاه ازمد افتاده؟ |
|
How much is this necklace? |
این گردنبند چنده؟ |
|
Don’t haggle, the price is reasonable. |
چونه نزن قیمتش معقوله (منصفانه است) |
|
How much are these earrings? |
این گوشوارهها چنده؟ |
|
These light bulbs use less energy. |
این لامپها برق کمتری مصرف میکنند |
|
Whose is this? Whose is this one? Whose is this blue one? |
این مال کیه؟ این آبیه مال کیه؟ |
|
It can cause death. |
این میتونه باعث مرگ بشه |
|
Is there an indoor swimming pool nearby? |
این نزدیکیها استخر سرپوشیده هست؟ |
|
I’ve cleaned the house only once this week. |
این هفته فقط یکبار خونه رو تمیز کردم. |
|
That is what I want. |
این همان چیزی است که میخواستم |
|
That is not what I want. |
این آن چیزی نیست که میخواستم |
|
It’s a thriller that stars Tom Cruise. |
این یک فیلم هیجانانگیز است که |
|
Thriller = فیلم ترسناک |
تام کروز در اون هنرنمایی میکنه |
|
It builds confidence. |
این، اعتماد به نفس میاره |
|
It’s sunny here. |
اینجا هوا آفتابی است. |
|
It’s cloudy there |
آنجا هوا ابری است. |
|
The air is dirty today. |
هوا امروزه آلوده است. |
|
Stop telling me what to do. |
اینقدر به من نگو چکار کنم، چکار نکنم |
|
Don’t tell me what to do. |
به من نگو چکار کنم |
|
Stop telling me what to do. |
اینقدر به من نگو چکار کنم، چه کار نکنم. (دستور نده) |
|
Don’t be couch potato. |
اینقدر ننشین پای تلویزیون |
|
Are these pictures of you when you were a kid? |
اینها عکسهای بچگی شماست؟ |
|
Who are you talking to? |
با کی داری صحبت میکنی |
|
Who were you talking to? |
با کی داشتی صحبت میکردی |
|
Do you take us to a restaurant, dad? |
بابا، ما را به یک رستوران میبری؟ |
|
Did you wet your bed again? |
باز رختخوابت را خیس کردی؟ |
|
Did you wet yourself again? |
باز خودت را خیس کردی؟ |
|
It was a bad game, they all played badly. |
بازی بدی بود، آنها همگی بد بازی کردند. (صفت و قید) |
|
I can’t believe my trip is over. |
باورم نمیشه مسافرتم تموم شده |
|
You have to say please. |
باید بگی خواهش میکنم |
|
We should have more public parking garages. |
باید پارکینگهای عمومی بیشتری داشته باشیم |
|
You should stay in bed. |
باید در رختخواب بمانی |
|
You should be in bed now! |
تو الان باید در رختخواب باشی |
|
You should see a doctor |
باید دکتر را ببینی |
|
You should go to a doctor |
باید بری دکتر (دکتر را دیدن) |
|
You should eat more fruits. |
باید میوه بیشتر بخوری (پند و اندرز) |
|
You have to take a pill every 8 hours. |
باید هر هشت ساعت یک قرص میل کنید. |
|
I have to get some money from the ATM. |
باید یک مقدار پول از خودپرداز بگیرم |
|
I’m sorry I woke you. |
ببخشید بیدارتون کردم |
|
I’m sorry I interrupted you. |
ببخشید (متاسفم) وسط حرفتون میپرم |
|
Excuse me. What time do we take off? |
ببخشید ساعت چند پرواز می کنیم (هواپیما ساعت چند بلند خواهد شد) |
|
Excuse the mess. |
ببخشید که اینجا نامرتب است |
|
He is a messy person. |
او آدم نامرتبی است |
|
It is a mess here. |
اینجا به هم ریخته است |
|
I’m sorry to call you at dinner time. |
ببخشید که سرشام زنگ زدم |
|
(I’m sorry to bother you at dinner time) |
(ببخشید که سرشام مزاحم شدم) |
|
Sorry to bother you. |
ببخشید که مزاحم شدم |
|
Sorry to bother you. |
ببخشید که مزاحمتان می شوم |
|
Sorry, I didn’t order this. |
ببخشید من اینو سفارش ندادم. |
|
Sorry, I didn’t realize that. |
ببخشید من متوجه نشدم |
|
Excuse me. May I use your phone? |
ببخشید میتونم از تلفن شما استفاده کنم؟ |
|
I am sorry |
ببخشید! (متوجه نشدم چی گفتید) |
|
Pardon? = pardon me? |
ببخشید! (معذرت خواستن به خاطر خطا) |
|
See what does that customer? |
ببین اون مشتری چی میخواد؟ |
|
Take his order. |
سفارششو بگیر |
|
I’ll see what I can do for you. |
ببینم چکار میتوانم برایتان انجام دهم |
|
Of course! You can trust me. |
البته! تو میتوانی به من اعتماد کنی. |
|
It’s snowing! Kids! |
بچه ها! داره برف میآید |
|
Look! It’s hailing! |
نگاه کنید! داره تگرگ میاید |
|
My kids don’t help around the house. |
بچه های من در کارهای خونه کمک نمیکنند |
|
I have a terrible cold. |
بدجوری سرما خوردم |
|
Take some aspirin. |
چند تا آسپرین بخور |
|
She was badly burned. |
بدجوری سوخته بود |
|
She spent several months in the hospital. |
چند ماه تو بیمارستان بود |
|
They dress badly. |
بدجوری لباس میپوشند |
|
Let me pay for the tickets this time. |
بذار ایندفعه من پول بلیطها رو بدم |
|
Let’s see if the real estate agent has something else to show us. |
بذار ببینم آژانس املاک چیز دیگری برای نشان دادن به ما داره |
|
Your brother exercises in the morning, but you don’t. |
برادرت صبحها ورزش میکند اما تو نه! |
|
Send them an invitation card. |
براشون کارت دعوت بفرست |
|
I have great difficulty saying no. |
برام سخته بگم نه |
|
I am too lazy to do that. |
برای انجام دادن این کار خیلی تنبلیم میاد |
|
He has two jobs to pay the bill. |
برای اینکه خرجش رو درآره دو جا کار میکنه |
|
Have you made any vacation plans? |
برای تعطیلات برنامهای داری؟ |
|
What did you buy for dad’s birthday? |
برای روز تولد بابا چه خریدی؟ (روز پدر) |
|
I’ll do it for you = I will do it for you |
برایت انجامش خواهم داد. |
|
There is no price tag!! |
برچسب قیمت نداره!! |
|
Read the labels on food products. |
برچسبهای روی تولیدات غذایی رو بخون |
|
What time is the show? |
برنامه (نمایش) چه ساعتیه؟ |
|
What time does the show start? |
برنامه چه ساعتی شروع میشه؟ |
|
What is your daily schedule? |
برنامه روزانهات چیه؟ |
|
What are you plans? |
برنامه شما چیست؟ = برنامت چیه؟ |
|
Go and give it back. |
برو پسش بده. فکر کنم فاسد شده |
|
Many people use home remedies for common illnesses. |
بسیاری از مردم برای بیماریهای معمولی از درمانهای خونگی استفاده میکنند |
|
After they return from the honeymoon they move in to their own home. |
بعد از اینکه از ماه عسل برگشتند |
|
What are you going to do after graduation? |
بعد از فارغالتحصیلی چی کار میخوای بکنی؟ |
|
There is no class in the afternoon. |
بعدازظهر هیچ کلاسی دایر نیست |
|
He’ll pick me up at the school. |
میاد دم مدرسه دنبالم |
|
I can’t stand the noise sometimes. |
بعضی وقتها نمیتونم سر و صدا رو تحمل کنم |
|
Some people just don’t take a hint. |
بعضیها موضوع رو نمیگیرن |
|
She looked for work as an actress. |
بعنوان یک هنرپیشه به دنبال شغل گشت |
|
Come in please |
بفرمایید (داخل) |
|
Help yourself |
بفرمایید (میل کنید) |
|
Here you are |
بفرمایید (بگیرید) |
|
Take a seat please |
بفرمایید (بنشینید) |
|
Here’s your boarding pass. |
بفرمایید این هم کارت سوارشدن به هواپیما (کارت پرواز شما) |
|
Enjoy your flight. |
پرواز خوبی داشته باشید |
|
What happened to the rest of it? |
بقیهاش چی شد |
|
This is the rest of your money. |
چه اتفاقی برای بقیهاش افتاد |
|
He immediately offered her a leading part. |
بلافاصله به اون پیشنهاد یه نقش اصلی رو داد |
|
Get up, it’s around eight. |
بلند شو، ساعت هشت شد! |
|
Wake up, it’s around eight. |
بیدارشو، ساعت هشته! |
|
I have tickets to the basketball game. |
بلیطهای مسابقه بسکتبال رو دارم |
|
Call one-one-o please hurry up |
به 110 زنگ بزن، عجله کن خواهش میکنم |
|
Don’t touch it. |
به آن دست نزن |
|
Don’t touch them. |
به آنها دست نزن |
|
It’s not spacious enough. |
به اندازه کافی جادار نیست |
|
Ask her to call me at my parents’ house. |
به او بگو با من در خانه پدر و مادرم تماس بگیرد |
|
Look at this headline. |
به این تیتر نگاه کن |
|
What are you thinking about? |
به چی داری فکر میکنی؟ |
|
What were you thinking about? |
به چی داشتی فکر میکردی؟ |
|
I’ll catch up on my reading. |
به خواندن ادامه خواهم داد |
|
Catch |
(رهایش نمیکنم) گرفتن، رسیدن به، مبتلا شدن |
|
Which one did you rank number one? |
به کدوم بالاترین نمره رو دادی؟ |
|
I don’t need your help |
به کمک تو احتیاج ندارم |
|
I don’t need your pity |
به دلسوزی تو احتیاج ندارم |
|
Do it as soon as you hang up. |
به محض اینکه گوشی رو گذاشتی |
|
As soon as |
این کار رو انجام بده به محض اینکه |
|
He hardly ever has time to watch TV. |
به ندرت وقت تلویزیون تماشا کردن پیدا میکنه. من هم همینطور |
|
Let’s make a reservation. |
بهتره رزرو کنیم. (بیا رزرو کنیم) |
|
What was the best thing about your trip? It’s difficult to say. |
بهترین چیز سفرت چی بود؟ |
|
What’s your favorite childhood memory? |
بهترین خاطره دوران کودکیت کدومه؟ |
|
Come read your composition. |
بیا انشاتو بخون |
|
Let’s go shopping |
بیا برویم خرید |
|
Do you go shopping with me? |
میای با من بریم خرید؟ |
|
Let’s take a taxi = Let’s catch a taxi. |
بیا تاکسی بگیریم، اجازه بده تاکسی بگیریم. |
|
Let’s call and order some pizzas for dinner. |
بیایید تلفن کنیم چند تا پیتزا برای شام سفارش بدهیم |
|
Don’t spend more than 10$ on a gift. |
بیشتر از 10 دلار برای یک کادو خرج نکن |
|
Wash your feet. They smell. |
پاهاتو بشور، بو میدن! |
|
My parents nag about chores. |
پدر و مادرم به خاطر کارهای خونه به من نق میزنند |
|
What was your father doing yesterday morning? |
پدرت دیروز صبح داشت چه کار می کرد؟ |
|
My father threw it out. |
پدرم اون رو دور انداخت |
|
My father was working for a mining company. |
پدرم برای یک شرکت معدن کار میکرد |
|
My father doesn’t respect my privacy. |
پدرم به خلوت من احترام نمیذاره |
|
My father will buy a house as soon as possible. |
پدرم به مجردی که امکان داشته باشد خانه ای خواهد خرید |
|
My father will sell the car as soon as he can. |
پدرم به محض اینکه بتواند ماشین را خواهد فروخت |
|
My father used to smoke a lot. |
پدرم سابقا خیلی سیگار میکشید |
|
The nurses came but the doctor didn’t. |
پرستارها آمدند ولی دکتر نه |
|
We’ll be there the day after tomorrow. |
پس فردا آنجا خواهیم بود؛ پس فردا اونجاییم |
|
Her son is on a bottle. |
پسرش هنوز با شیشه شیر میخورد |
|
I walk |
پیاده میروم |
|
I drive |
با ماشین (شخصی) میروم |
|
I take a taxi |
با تاکسی میروم |
|
I catch the subway |
با مترو میروم |
|
Did you use to have a hobby? |
پیش از این سرگرمی داشتی؟ |
|
I used to make things with wood. |
قبلا با چوب کاردستی میساختم |
|
Have you ever been on a diet? |
تا به حال رژیم گرفتهای؟ |
|
Have you ever ridden a camel? |
تا حالا شتر سوار شدی؟ |
|
Have you ever fainted? |
تا حالا غش کردی؟ |
|
Have you ever had food poisoning? |
تا حالا مسمومیت غذایی داشتی؟ |
|
Don’t stay up late. |
تا دیروقت بیدار نمون |
|
You won’t be able to stay awake in class. |
نمیتونی سرکلاس بیدار بمونی؟ |
|
Have you ever tried any of these dishes? |
تابه حال هیچ کدوم از این غذاها رو امتحان کردی؟ کرده ای؟ |
|
I wrote the wrong date on my calendar. |
تاریخ اشتباهی رو روی تقویمم نوشتم |
|
EXP. Date = Expiry date |
تاریخ انقضاء |
|
Pro. Date = Product date = Manufacturing date = MFD = Mfg. Date. |
تاریخ تولید یا تاریخ ساخت |
|
The newlyweds seldom live on their own. |
تازه ازدواج کرده ها به ندرت تنها زندگی میکنند |
|
How far is Tabriz from Tehran? |
تبریز چقدر با تهران فاصله داره؟ |
|
There is a lot of traffic. (in this area) |
ترافیک زیادی هست (در این منطقه) |
|
Come to my place |
تشریف بیاورید منزل ما |
|
Have you decided on an appetizer yet? |
تصمیم گرفتهاید چه پیش غذایی میل کنید؟ |
|
Whose fault was it? |
تقصیر کی بود |
|
I am sorry, it was my entire fault. |
متاسفم همش تقصیر من بود |
|
Whose fault was it? |
تقصیر کی بود؟ |
|
He cut me off. |
تلفن رو قطع کرد |
|
Hang up. |
گوشی رو بذار |
|
Where is my cell phone? |
تلفن همراه من کجاست؟ |
|
The phone is ringing. |
تلفنه (تلفن داره زنگ میزنه جواب بده) |
|
She is spending all her time on the phone. |
تمام وقت داره با تلفن حرف میزنه |
|
She is making me crazy. |
داره کلافم میکنه (دیگه کلافم کرده) |
|
You are in great shape. |
تناسب اندام خیلی خوبی داری |
|
(you are out of shape.) |
(اندامت به هم ریخته) |
|
Leave me alone. |
تنهام بگذار (حوصله ندارم) |
|
A litter of gas is about $6 in the U.S. |
تو آمریکا یک لیتر بنزین تقریبا 6 دلاره |
|
Besides, a car costs a lot of money. |
تازه قیمت ماشین هم خیلی زیاده |
|
You should see a doctor. |
تو باید دکتر بری (دکتر را ببینی) |
|
You were a good boy. You spoke well too. |
تو پسر خوبی بودی (صفت) خوبم صحبت می کردی (قید) |
|
What happened at the reception? |
تو جشن چه اتفاقی افتاد؟ |
|
You are lucky! |
تو خوش شانس هستی |
|
You are not lucky! |
تو خوش شانس نیستی |
|
You are unlucky! |
تو بد شانسی |
|
You were a better employee, because you worked better. |
تو کارمند بهتری بودن (صفت) چون بهتر کار می کردی. (قید) |
|
You should not lift heavy things by yourself. |
تو نباید اشیای سنگین را خودت به تنهایی بلند کنی. |
|
Your father’s birthday is on December seventeenth, first, second, third, fifth, sixth… |
تولد پدرتون روز هفدهم دسامبر است(26 آذر) |
|
I’m not very good at this. |
توی این (کار) خیلی وارد نیستم |
|
There aren’t enough buses on this route. |
توی این خط، اتوبوس به اندازه کافی نیست |
|
What do you have in your medicine cabinet? |
توی جعبه داروهات چی داری؟ |
|
What do you want? |
چی میخوای؟ |
|
Cough syrup. |
شربت سرفه |
|
Do you work out in the gym? |
توی سالن ورزشی تمرین میکنی؟ |
|
There is one next to the shopping center. |
کنار مرکز خرید یکی هست |
|
What is the population of Tehran? |
تهران چقدر جمعیت داره؟ |
|
Our team will have a game next Monday. |
تیم ما دوشنبه آینده بازی خواهد داشت. |
|
He is really good at it, Good job! |
جدا خیلی وارد است. کارتان خوب بود. |
|
Complete the chart. |
جدول رو کامل کنید |
|
Open the box |
جعبه را بازکن |
|
Open the parcel |
بسته را بازکن |
|
Open the present |
کادو را بازکن |
|
See you next session. |
جلسه بعد شما را خواهم دید (پزشک به مریض یا معلم به شاگرد) |
|
See you next time. |
دفعه بعد میبینمت |
|
We visit the graves of our ancestors on Fridays. |
جمعه ها سرمزار اجدادمان میریم |
|
Would you like some tea? |
چایی میخوری؟ |
|
I made it a minute ago. |
تازه دمه (الان دم کردم) |
|
Why did you come back so soon? |
چرا به این زودی برگشتی؟ |
|
Why don’t you take your coat off? |
چرا کتت را در نمی آوری؟ |
|
Why doesn’t she drop by us sometimes? |
چرا گاهی اوقات به ما سر نمیزند؟ |
|
Why is there never a bus when you want one? |
چرا هروقت منتظر اتوبوسی اثری ازش نیست؟ |
|
Why don’t you buy a new car? |
چرا یه ماشین نو نمیخری؟ |
|
Too much fat can be harmful. |
چربی زیاد میتونه مضر باشه |
|
I have brown eyes, but he has blue eyes = my eyes are brown, but his eyes are blue. |
چشام قهوهایه، اما اون چشاش زاغه |
|
Close your eyes, now open them. |
چشماتونو ببندید، حالا بازشون کنید |
|
How did you get rid of her? |
چطور از دستش خلاص شدی |
|
How do you go to work? |
چطور سرکارت میروی |
|
How does he go to work? |
چطور سرکارش میرود؟ |
|
How can I help you? |
چطور میتوانم کمکتون کنم؟ |
|
Can I help you? |
میتونم کمکتون کنم؟ |
|
How do I look? |
چطوره؟ (خوبه، بهم میاد؟) |
|
You look great. |
خیلی خوب شدی (خیلی بهت میاد) |
|
You look funny. |
خنده دار شدی! |
|
How much should you tip someone who takes your bag at an airport? |
چقد باید به اونی که توی فرودگاه چمدونهاتو میبره انعام بدی |
|
How dare you are! |
چقدر پرو هستی (چه رویی داری) |
|
How dare you come back here again? |
چطور جرات کردی دوباره برگردی اینجا؟ |
|
I feel homesick. |
چقدر دلم برای خانه تنگ شده است |
|
How long does it last? |
چقدر طول میکشه؟ |
|
It lasts two hours. |
دو ساعت طول میکشه |
|
How did you catch cold in this warm weather? |
چگونه در این هوای گرم سرما خوردی |
|
How many times a day should I take it? |
چند بار در روز باید آنرا بخورم؟ |
|
How many do you need? … only a few. |
چند تا احتیاج داری؟ .... فقط یک چندتایی. |
|
Make some suggestions. |
چند تا پیشنهاد بده |
|
How many phone calls did you make? |
چند تا تلفن زدی؟ (چند بار تماس گرفتی؟) |
|
How many times have you done it? |
چند دفعه این کارو کردی؟ |
|
This is only my second time. |
این تازه دفعه دوممه! |
|
How old were you when you began to study English? |
چند سالت بود وقتی شروع به خوندن انگلیسی کردی؟ |
|
How long were you away? |
چند وقت اینجا نبودی؟ |
|
How often do you go hiking? |
چند وقت به چند وقت میری کوهپیمایی |
|
How long ago did you fix your tooth? |
چند وقت پیش دندونت رو درست کردی؟ |
|
I called you several times but the line was busy. |
چندین بار به شما زنگ زدم ولی تلفن اشغال بود. |
|
What currency is used in Japan? |
چه ارزی در ژاپن استفاده میشه؟ |
|
How many onions are there on the table? |
چه تعداد پیاز روی میز وجود دارند؟ |
|
How should I make it? Fried eggs or omelet? |
چه جوری درست کنم؟ نیمرو یا املت؟ |
|
What is difficult about being an immigrant? |
چه چیزی در مورد مهاجر بودن سخته؟ |
|
(language, getting homesick or …) |
(زبان یا دلتنگیش یا ....) |
|
What time do we eat lunch? |
چه ساعتی ناهار میخوریم |
|
Eat dinner |
شام میخوریم |
|
Eat breakfast |
صبحانه میخوریم |
|
What does he look like? |
چه شکلیه؟ |
|
He looks like his father. |
شبیه پدرشه (قیافهاش به پدرش رفته) |
|
What are you doing? |
چه کار داری میکنی؟ |
|
What can I do for you? |
چه کاری از دست من برمیآید؟ |
|
Who messed up my room? |
چه کسی اتاق منو به هم ریخته |
|
You messed up all my plans! |
تمام برنامههای منو خراب کردی |
|
How long will it take? |
چه مدت طول می کشد؟ |
|
What ingredients do you need to make pizza? |
چه مواد اولیهای برای درست کردن پیتزا نیاز دارید؟ |
|
What’s a good time to visit Ahvaz? |
چه موقعی برای رفتن به اهواز مناسبه؟ |
|
What can you say? |
چه میتوانی بگویی؟ چه عذری داری؟ |
|
How much fatty food do you eat? |
چه میزان غذای چرب در روز مصرف میکنی؟ |
|
How would you rate it? |
چه نمرهای بهش میدید؟ |
|
Awful – bad – ok – good – excellent |
مزخرف – بد – معمولی – خوب – عالی |
|
What kind of music do you like? |
چه نوع موسیقی دوست داری؟ |
|
What time will they return? |
چه وقت برمی گردند؟ |
|
What is important to you? |
چی برات مهمه؟ |
|
What do people call you? |
چی صدات میکنن؟ چاک صدام میکنن |
|
What do you want to know? |
چی میخوای بدونی؟ |
|
What would you like to know? |
(چی مایلید بدونید؟ با لحنی مودبانهتر) |
|
What are you eating? |
چی میخوری؟ |
|
What were you eating? |
چی میخوردی؟ |
|
Anything else? |
چیز دیگری هم هست؟ (سفارش دیگری هم دارید) |
|
What do they have in common? |
چیشون شبیه همه؟ |
|
What are you doing? |
چیکار میکنی؟ دستم را خط زدی |
|
You jogged my hand. |
حواست کجاست> دستمو خط زدی |
|
Listen to the rest now. |
حال بقیه اش را گوش کن |
|
Now, we are even. |
حالا بی حساب شدیم. (برای تلافی یا جبران) |
|
Most married women now work outside the home. |
حالا دیگه بیشتر خانومهای متاهل بیرون از خونه کار میکنن |
|
How is she? She passed away two days ago. |
حالش چطوره؟ دو روز پیش فوت کرد |
|
Guess what? |
حدس بزن چی شده (اگه گفتی چی شده) |
|
Oh boy! That’s great! |
آخ جون! عالی شد! |
|
The temperature of the living room is about 30C. |
حرارت اتاق نشیمن تقریبا 30درجه است |
|
Don’t believe people who say you can’t improve a good thing. |
حرف کسانی رو که میگن نمیتونی کاری رو |
|
I felt I should let my brother know. |
حس کردم باید بذارم برادرم بفهمه |
|
It’s hard to solve. |
حل کردنش مشکله. |
|
My ring is made of gold. |
حلقه ام از طلاست . |
|
Public transportation still needs to be improved. |
حمل و نقل عمومی هنوز احتیاج به توسعه و بهتر شدن داره |
|
Don’t forget to fasten your seat belt. |
حواست باشه کمربند را ببندی |
|
Don’t forget to wear your seat belt. |
یادت نره کمربند را ببندی |
|
Turn off – turn up – turn down – turn on |
خاموش کردن – زیاد کردن – کم کردن – روشن کردن |
|
My family moved here 8 years ago. |
خانوادهام 8 سال پیش به اینجا نقل مکان کردند |
|
It is so embarrassing! |
خجالت میکشم |
|
Shame on you! |
خجالت بکش = حیا کن! |
|
How deep is Persian Gulf? |
خلیج فارس چقدر عمق داره؟ |
|
My sister is working as a hospital administrator. Does your sister live with you? |
خواهرم در بیمارستان به عنوان مدیر کار میکنه. |
|
We’ll see = we will see. |
خواهیم دید (بعدا معلوم میشه) |
|
We will see! = we’ll see! |
خواهیم دید (بعدا معلوم میشه) |
|
The sun was shining. |
خورشید داشت می درخشید. |
|
Welcome! |
خوش آمدید |
|
You’re welcome. |
خواهش میکنم، اختیار دارید، قابلی نداشت |
|
Did you have fun? |
خوش گذشت؟ |
|
There are 6 in your family. But I’m the only child of my family. |
خونوادهی شما 6 نفره است، |
|
I am very tired |
خیلی خستهام |
|
I am fresh |
سرحالم |
|
I’m bored |
کسلم |
|
I’m glad you feel better. |
خیلی خوشحالم که بهتر شدی |
|
(I’m glad to hear you) |
(خوشحال شدم که صداتو شنیدم) |
|
It’s very late! |
خیلی دیر شده |
|
I am very late! |
خیلی دیرم شده |
|
I haven’t seen you for ages. |
خیلی وقته ندیدمت |
|
Many people get low salaries. |
خیلیا حقوق پایین میگیرن |
|
I’m planning a surprise party for him. |
دارم براش مهمونی غیرمنتظره میگیرم |
|
It’s getting late! |
داره دیر میشه |
|
It’s getting dark! |
داره تاریک میشه |
|
It’s getting cold! |
داره سرد میشه |
|
It’s getting hungry! |
داره گشنم میشه |
|
Where does the story take place? |
داستان در کجا اتفاق افتاده بود؟ |
|
How does the story end? |
داستان چطور تمام میشود؟ |
|
I was talking to myself. |
داشتم با خودم حرف میزدم |
|
I was helping my mother. |
داشتم به مادرم کمک می کردم. |
|
I was watching TV when the power went out. |
داشتم تلویزیون تماشا میکردم که برق رفت |
|
The students sat silently on the benches. |
دانش آموزان، ساکت روی نیمکتها نشسته بودند. |
|
I’m a freshman in college. It is very expensive. |
دانشجو سال اولم (هزینه دانشگاه) خیلی زیاده |
|
They were eating their breakfast at that moment. |
در آن لحظه آنها در حال خوردن صبحانهشان بودند. |
|
What is this called in English? |
در انگلیسی به این چیز چه میگویند؟ |
|
It is an old custom here. |
در اینجا این یک رسم قدیمیه |
|
It is unusual here. |
در اینجا غیر معمول است |
|
It is not usual here. |
اینجاها متداول نیست (رسم نیست) |
|
He has difficulty pronouncing English. |
در تلفظ انگلیسی مشکل داره |
|
What are you good at? |
در چه چیزی وارد هستید؟ |
|
I am good at typing in Latin. |
من در تایپ لاتین مهارت دارم |
|
Store below 30 in dry and cool place in the box. |
در دمای 30 درجه نگهداری شود – در جای خشک و خنک، داخل جعبه |
|
Do you eat at regular times during a day? |
در زمانهای خاصی از روز غذا میخوری؟ |
|
He was talking and writing at the same time. |
در یک زمان؛ او هم مشغول صحبت بود و هم نوشتن. |
|
Just do what I do. |
درست هر کاری من می کنم انجام بده (همین) |
|
It’s second handed. |
دست دومه |
|
But it looks like new. |
ولی به نظر نو میآد! |
|
Good job! It was so delicious! |
دستت درد نکنه! خیلی خوشمزه بود |
|
The salad was very delicious! |
سالاد خیلی خوشمزه بود |
|
I am not sure exactly where I put it. |
دقیقا مطمئن نیستم آنرا کجا گذاشتم |
|
The doctors warned his parents. |
دکترها به پدر و مادرش هشدار دادند |
|
Do your buttons |
دکمههایت را ببند |
|
Undo your buttons |
دکمههایت را بازکن |
|
How high is Damavand? |
دماوند چقدر ارتفاع داره؟ |
|
What are you looking for? |
دنبال چی میگردی؟ |
|
I am looking for my belt. |
دنبال کمربندم میگردم. |
|
I’m looking for someone. (or something) |
دنبال کسی می گردم (یا دنبال چیزی می گردم) |
|
I have a toothache. |
دندونم درد میکنه. |
|
I have to see the dentist. |
باید برم پیش دندونپزشکم. |
|
What were you doing two hours ago? |
دو ساعت پیش داشتید چکار می کردید؟ |
|
I’ve been working two jobs. |
دو شغل دارم |
|
How come? |
چطور؟ |
|
I saw two people fighting in the street. |
دو نفر رو دیدم که در خیابون دعوا میکردند |
|
We have two weeks off. |
دو هفته تعطیل هستیم |
|
Say it again |
دوباره تکرارش کن! دوباره بگو، یک دفعه دیگه بگو! |
|
My bike has a flat tire. Would you fix it please? |
دوچرخهام پنچر شده، درستش میکنی؟ |
|
How long is the engagement period? |
دوران نامزدی چقدر است؟ |
|
Would you like to try it? |
دوست داری امتحانش کنی؟ |
|
What famous person would you like to meet? |
دوست داری کدوم آدم معروف رو ببینی؟ |
|
My friend is never in his office. |
دوستم هیچ وقت در دفتر کارش نیست. |
|
The government needs to build more highways. |
دولت باید اتوبانهای بیشتری احداث کنه |
|
What day was yesterday? It was Friday. |
دیروز چند شنبه بود؟ ..... جمعه بود |
|
Where were you yesterday? |
دیروز کجا بودی |
|
I was sick. |
مریض بودم |
|
I was on a trip. |
مسافرت بودم |
|
I was sick yesterday. |
دیروز مریض بودم. |
|
How much time did you spend on English last night? |
دیشب چه مدت، وقت صرف انگلیسی کردی؟ |
|
A thief robbed my house last night. |
دیشب دزد خونمونو زده. |
|
I spent only a little time on English last night. |
دیشب فقط یک کمی روی انگلیسی وقت گذاشتم. (صرف کردم) |
|
I don’t smoke anymore. |
دیگه سیگار نمیکشم |
|
Nobody uses cash anymore. |
دیگه کسی از پول نقد استفاده نمیکنه |
|
Things are changing so quickly. |
همه چیز به سرعت در حال تغییره |
|
Who else has seen the movie? |
دیگه کی فیلم رو دیده؟ |
|
The walls are thin so the sound goes right through to my apartment. |
دیوارا نازکن به طوریکه صدا مستقیم میاد |
|
Thin = نازک، لاغر |
توی آپارتمان من |
|
The boss won’t see anybody till Sunday. |
رئیس تا یکشنبه هیچکس را نخواهد دید. (وقت ملاقات نمیدهد) |
|
Don’t turn the radio off. |
رادیو را خاموش نکن |
|
The cooler |
کولر را |
|
The TV |
تلویزیون را |
|
My secret is, you have a big mouth. |
راز من این است که تو راز نگه دار نیستی. (دهن لقی) |
|
By the way, How is your grandmother? |
راستی مادربزرگت چطوره |
|
What is the most popular dish in your country? |
رایجترین غذا در کشور شما چیست؟ |
|
What are marriage customs in your country? |
رسم و رسومات عروسی در کشور شما چیست؟ |
|
I went on a tour of the city. |
رفتم شهر رو گشتم |
|
Were you there on business or vacation? |
رفته بودن تجارت یا تفریح؟ |
|
Yellow isn’t a good color for me. |
رنگ زرد به من نمیآد. |
|
Do you have this skirt in gray? No, |
رنگ طوسی این دامن رو دارید؟ نه |
|
This kind of skirt is out of fashion now. |
این نوع دامن الان دیگه از مد افتاده |
|
My favorite colors are red and violet. |
رنگهای مورد علاقه من قرمز و بنفش هستند. تو چطور؟ |
|
Have a nice day |
روز خوبی داشته باشید (خوش بگذره) |
|
Happy mother’s day, mum. |
روزت مبارک، مادر، |
|
This present is for you. |
این یک هدیه برای شما است |
|
What a nice surprise? |
چه سورپریز جالبی = چه غافلگیری جالبی |
|
Is it clear? |
روشنه؟ |
|
Am I clear? |
واضح گفتم؟ |
|
How many books are there on the shelf? |
روی قفسه چند تا کتاب وجود دارد؟ |
|
There are some books on the shelf. |
روی قفسه چندتایی کتاب وجود دارند. |
|
Did you pass the math? |
ریاضی را پاس کردی؟ |
|
Get in touch = keep in touch |
زنگ بزن – در تماس باش – تلفن یادت نره (هنگام خداحافظی) |
|
Zip up your jacket |
زیپ کاپشنت را ببند |
|
Unzip your jacket |
زیپ کاپشنت را باز کن |
|
Good question. |
سئوال خوبیه |
|
It was made in China, made in China. |
ساخت چین است. |
|
Where was it made? |
ساخت کجاست؟ |
|
My watch stopped. What time is it? |
ساعتم خوابیده. ساعت چنده؟ |
|
Mine’s fast. |
ساعت من جلوست |
|
I earn $ 5.50 an hour. |
ساعتی 5 دلار و 50 سنت درمیارم |
|
Be quiet! Dad is sleeping |
ساکت باشید! بابا خوابیده |
|
Hush! Don’t make noise |
هیس! سرو صدا نکنید |
|
Our wedding anniversary is on July 13th (July thirteenth) |
سالگرد ازدواج ما سیزدهم جولای (22تیر) است |
|
I am all ears. |
سراپا گوشم |
|
I have a headache. |
سرم درد میکنه = سردارد دارم |
|
A sore throat, a stomachache, |
گلودرد – دل درد – |
|
How cold is Ardebil in winter? |
سرمای اردبیل در زمستون چقدره؟ |
|
Try not to lose touch with old friends. |
سعی کن تماست رو با دوستان قدیمی از دست ندی |
|
Try to find the job that’s right for you. |
سعی کن شغلی رو که مناسب خودته پیدا کنی |
|
Try to use public transportation. |
سعی کنید از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنید |
|
Have a nice trip. |
سفر خوبی داشته باشی (خوش بگذره) |
|
Have a nice weekend. |
تعطیلات آخر هفته خوبی داشته باشی |
|
How do they say “hello” in Spanish? |
سلام، به اسپانیایی چه میشود؟ |
|
Where are my car keys? |
سوئیچ ماشینم کجاست؟ |
|
There is a fault in the electrical system. |
سیستم الکتریکی ایراد دارد. |
|
We have mashed potatoes for dinner. |
شام، پوره سیب زمینی داریم |
|
You may be able to save some money. |
شاید بتونی مقداری پول پس انداز کنی |
|
May be you have a cold or something! |
شاید سرمایی چیزی خوردی! |
|
I probably shouldn’t have lied. |
شاید نباید دروغ میگفتم |
|
How late do you stay up at night? |
شبها تا کی بیدار میمونی؟ |
|
I can’t sleep at night. |
شبها خوابم نمیبره |
|
I get home pretty late every night. |
شبها خیلی دیر میرسم خونه |
|
I played chess when I was in elementary school. |
شطرنج رو از دبستان شروع کردم |
|
You are spoiling her. |
شما دارید او را لوس می کنید. |
|
Are you married? |
شما متاهلی؟ |
|
Yes. I got married 3 years ago. |
بله سه سال پیش ازدواج کردم |
|
You never clean the blackboard. |
شما هیچگاه تخته سیاه را پاک نمی کنید |
|
What is his phone number? |
شماره تلفنش چنده؟ |
|
Do you know his phone number? |
آیا شماره تلفنش را میدانی؟ |
|
What are you good at? |
شماها در چه چیزی مهارت دارید؟ خوب هستید؟ |
|
Are you kidding? |
شوخی میکنی؟ |
|
Where was your husband yesterday? |
شوهرت دیروز کجا بود؟ |
|
Big cities have a lot of excitement but also lots of traffic and air pollution. |
شهرهای بزرگ چیزهای هیجان انگیز زیادی دارند اما در عین حال ترافیک و آلودگی هوا هم دارند |
|
I go jogging early in the morning. |
صبحهای زود میرم پیاده روی |
|
Call him |
صداش بزن |
|
He is in the shower |
او زیر دوش است (دارد دوش میگیرد) |
|
The seat next to me is vacant. |
صندلی کنار من خالیه |
|
The main industry in my country is the petroleum industry. |
صنعت اصلی کشور من صنعت نفت است |
|
It’s full as usual. (It’s full again) |
طبق معمول پره (بازم پره) |
|
I used to play hide and seek. |
عادت داشتم قایمباشک بازی کنم |
|
What games did you use to play? |
عادت داشتی چه بازیهایی کنی؟ |
|
Falling in love is one thing and |
عاشق شدن یه چیزه و |
|
Staying in love is another. |
عاشق موندن چیز دیگهایه |
|
Such an opportunity you missed! |
عجب فرصتی رو از دست دادی! |
|
It’s not surprising that she refused. |
عجیب نیست که نپذیرفت |
|
Where was Maryam’s wedding held? |
عروسی مریم کجا بود؟ |
|
The road signs are pretty confusing. |
علائم راهنمایی رانندگی خیلی گیج کننده هستند |
|
Ali was sitting next to me. |
علی پهلوی من نشسته بود. |
|
He left his sunglasses here? |
عینک آفتابیاش را اینجا جا گذاشته |
|
His wallet |
کیف پولش را |
|
His papers |
مدارکش را |
|
Food affects performance. |
غذا روی کارایی تاثیر میذاره |
|
Your meal cost about 24$ |
غذاتون تقریبا 24 دلار شد |
|
I cooked a large dinner for my friends. |
غذای مفصلی برای دوستانم درست کردم |
|
We’ll win you tomorrow, = we will win you tomorrow |
فردا برنده خواهیم شد. (فردا از شما می بریم) |
|
I have an interview tomorrow. |
فردا مصاحبه دارم |
|
I have a test the day after tomorrow. |
پس فردا امتحان دارم |
|
Every other day |
یک روز در میان |
|
I have an interview tomorrow. |
فردا مصاحبه دارم. |
|
Makes no difference |
فرقی نمیکنه |
|
Seller: Try this one – Buyer: How much is it? |
فروشنده: این یکی را امتحان کن – خریدرا: قیمتش چنده؟ |
|
I can’t stand fast food. |
فست فود اصلا دوست ندارم |
|
Just tell me what to do? |
فقط به من بگویید چه کار باید بکنم، (مطمئن باشید انجام میشود) |
|
We have only 20 minutes to get to the air port. |
فقط بیست دقیقه وقت داریم تا |
|
It’s only two minutes’ walk. |
فقط دو دقیقه پیاده راه است. |
|
We have only some chicken in the freezer. |
فقط مقداری گوشت مرغ در فریزر داریم |
|
I only have time to wolf down a sandwich. |
فقط وقت دارم یه ساندویچ هولهولکی بلمبونم |
|
I only had a little snack. |
فقط یک کمی غذای حاضری خوردم |
|
That is a great idea. Let’s do it. |
فکر خوبی است همین کار رو میکنیم |
|
That’s a great idea! |
فکر خوبی است! (ایده خوبیست) |
|
I think this food is spoiled. |
فکر کنم این غذا فاسد شده. |
|
I think you should buy a bottle of throat spray. |
فکر کنم بهتره یه شیشه اسپری گلو بخری. |
|
I think the roast is burning. |
فکر کنم مرغ توی فر داره میسوزه |
|
I guess I’ve lost some weight. |
فکر کنم یه کمی وزن کم کرده باشم |
|
We used to live in Shiraz. |
قبلا در شیراز زندگی می کردیم |
|
Did he have mustache before? |
قبلا هم سبیل داشته؟ |
|
No, he has just grown a mustache. |
نه تازه سبیل گذاشته |
|
The train arrived ten minutes late. |
قطار ده دقیقه دیر رسید. |
|
Have you an extra pen? Do you have an extra pen? |
قلم اضافی داری؟ |
|
Don’t drink coffee |
قهوه نخور |
|
Don’t drink coke |
نوشابه گازدار نخور |
|
What does he look like? |
قیافش چطوره؟ (چه شکلیه؟) |
|
It works. – it works for me. |
کار میکنه؟ (بر روی من موثر بوده) |
|
Well done = Good job = Great job! |
کارتان خوب بود، معادل خسته نباشید ما، بعد از مشاهده کار خوب |
|
There are many things you can do. |
کارهای زیادی هست |
|
I wish it were easier. |
کاش آسانتر بود |
|
I know what you mean. |
میدونم منظورت چیه؟ |
|
I wish I could find a better job. |
کاش میتونستم شغل بهتری پیدا کنم |
|
Turn the computer on. |
کامپیوتر را روشن کن |
|
The light |
چراغ را |
|
The radio |
رادیو را |
|
The washing-machine |
ماشین رختشویی را (برای وسایل برقی) |
|
Canada is larger than china. |
کانادا از چین بزرگتره |
|
Hang gliding is a dangerous sport. |
کایت سواری، ورزش خطرناکیه |
|
What is dangerous about rock climbing? |
صخره نوردی چیش خطرناکه؟ |
|
Parvin’s book is lost. |
کتاب پروین گم شده است. |
|
My math book is lost. |
کتاب ریاضیام نیست (یعنی گم شده) |
|
My theology book |
کتاب دینیام |
|
My biology book |
کتاب زیستم |
|
My science book |
کتاب علومم |
|
Whose book is lost? |
کتاب کی گم شده است؟ |
|
Our school’s library holds over 50 thousand books. |
کتابخانه مدرسه ما بالغ بر 50 هزار کتاب دارد |
|
Where do you work? |
کجا کار میکنی؟ |
|
I have a part-time job in a gas station. |
یک کار نیمه وقت در یک پمپ بنزین دارم |
|
Where did you put it? |
کجا گذاشتیش؟ |
|
It is in my pencil case. |
توی جامدادیمه |
|
What are you going? |
کجا میروی؟ |
|
What were you going? |
کجا داشتی میرفتی؟ |
|
Where are we going to meet? |
کجا همدیگرو ببینیم؟ |
|
Meet us is front of the theater. |
جلو در سالن تئاتر همدیگه رو میبینیم |
|
Where did you learn to rollerblade? |
کجا یاد گرفتی اسکیت بازی کنی |
|
Where is he from? |
کجائیه؟ |
|
Where is that guy from? |
اون یارو کجائیه؟ |
|
Where is that footballer from? |
فوتبالیسته کجائیه؟ |
|
What is the code for Britain? |
کد تماس انگلیس چنده؟ |
|
Dial the number. |
شماره رو بگیر |
|
What TV program do you like? |
کدوم برنامه تلویزیونی رو دوست داری؟ |
|
Which T-shirt do you prefer? |
کدوم تیشرت رو ترجیح میدی؟ |
|
Any one knows where my sharpener is? My umbrella – my eraser – |
کسی میدونه مدادتراش من کجاست |
|
It’s clear. Turn round. |
کسی نمیآد – دور بزن |
|
My class starts at 8. |
کلاسم ساعت 8 شروع میشه |
|
My work starts at 8. |
کارم ساعت 8 شروع میشه |
|
I had a great stamp collection. |
کلکسیون تمبر بسیار زیبایی داشتم |
|
(coin, shell, match) |
(سکه – گوش ماهی – کبریت) |
|
You will get used to it little by little. |
کم کم به آن عادت میکنید |
|
There isn’t enough closet space for my clothes. |
کمد لباس جای کافی برای لباسهای من نداره |
|
I have a backache |
کمرم درد میکنه |
|
Put a heating pad on it. |
کیسه آبجوش بزار روش |
|
Spread some butter on the bread. |
کمی کره روی نان بمال |
|
When did you see him? |
کی دیدیش؟ |
|
Who likes to have macaroni for dinner? …. Me! |
کی شام ماکارونی میخورده؟ من! |
|
Who attended the ceremony? |
کیا تو مراسم بودن؟ |
|
The cake is ready you can turn the oven off. |
کیک آماده است می توانی اجاق را خاموش کنی. |
|
Who is that? Who’s that? Who is it? |
کیه؟ پشت تلفن یا پشت در |
|
Who is it? It’s me, Ali |
کیه؟ من هستم علی |
|
Who do you want? |
کیو میخواستید (با کی کار دارید) |
|
The cat has got your tongue? |
گربه زبونتو خورده؟ |
|
It is on the tip of my tongue. |
سر زبونمه |
|
It’s hot! Do we have anything cold to drink? |
گرممه! یک چیز خنک داریم؟ |
|
We are not lost. |
گم نشدهایم. |
|
I know this city like the back of my hand. |
اینجا رو مثل کف دستم میشناسم |
|
I think our clothes are dry. |
گمان میکنم لباسهایمان خشک |
|
Where are my earrings? |
گوشوارههای من کجا هستند؟ |
|
Shoes – – pants – glasses |
کفشها – جورابها – شلوار – عینک |
|
It is nice of you to ring me. |
لطف کردید به بنده زنگ زدید. |
|
Please pay the cashier. |
لطفا به صندوقدار بپردازید. |
|
Please fasten your seat belt. |
لطفا کمربندها را ببندید |
|
Please pick up your things. |
لطفا وسایلت رو جمع کن |
|
Give me the shopping list. |
لیست خرید را به من بده |
|
Give me the key for the front door. |
کلید درب اصلی را به من بده |
|
We were shopping all this morning. |
ما تمام صبح مشغول خرید بودیم. |
|
We call him jimmy. |
ما جیمی صداش میکنیم |
|
We waited there for her, but you didn’t. |
ما در آنجا منتظرش شدیم، اما تو نه |
|
We were playing football. |
ما در حال فوتبال بازی کردن بودیم. |
|
We were racing. |
ما در حال مسابقه دادن بودیم. |
|
We were at home last night. |
ما دیشب در خانه بودیم. |
|
We are freshman in college and they are sophomores. |
ما سال اول و آونها سال دوم کالجند |
|
We usually get up at 10 o’clock on Fridays. |
ما معمولا جمعه ها ساعت 10 بیدار میشویم |
|
We are always happy, but they are seldom happy. |
ما همیشه خوشحال هستیم ولی آنها به ندرت. |
|
We had an old two story house. |
ما یک خانه دو طبقه قدیمی داشتیم |
|
His grandmother died in a bus accident. |
مادر بزرگش در یک تصادف اتوبوس درگذشت |
|
My mum always criticizes my appearance. |
مادرم همیشه از ظاهرم ایراد میگیره |
|
Yogurt and milk have calcium. |
ماست و شیر کلسیم دارند، |
|
Try to have more. |
سعی کنید بیشتر بخورید |
|
Your car is blocking my drive way. |
ماشین شما راه پارکینگ منو بسته |
|
Whose car is blue? |
ماشین کی آبی است؟ |
|
Whose mother’s car is blue? |
ماشین مادر کی آبی است |
|
The car of Maryam’s mother is blue. |
ماشین مادر مریم آبی است |
|
Maryam’s mother’s car is blue. |
ماشین مادر مریم آبی است (بدون of) |
|
It isn’t mine, perhaps it is Ahmad’s. |
مال من که نیست شاید مال احمد باشد |
|
When is your birthday, mom |
مامان روز تولد شما کی است؟ |
|
When is dad’s birthday? |
روز تولد بابا کی هست؟ |
|
Mum, I’m sleepy. |
مامان، خوابم میاد |
|
Don’t we have cold pills, mum? |
مامان، قرص سرماخوردگی نداریم؟ |
|
May I go out, mum? |
مامان، میتونم برم بیرون؟ |
|
Can I change the channel? |
میتونم بزنم اون کانال؟ |
|
Is Mike the short one in jeans? |
مایک (مایکل) همون قد کوتاهست که جین پوشیده؟ |
|
Sorry, I have no time to help you. |
متاسفم فرصت کمک کردن به شما رو ندارم. کار واجبتری دارم |
|
I have other fish to fry. |
(ماهی دیگری برای سرخ کردن دارم) |
|
I am afraid I can’t, I am sorry I can’t. |
متاسفم نمی توانم. (تقاضایی که انجام نباشد) |
|
I am sorry, It was my entire fault. |
متاسفم، تمامش تقصیر من بود. |
|
Sorry, I got stuck in the traffic. |
متاسفم، در ترافیک گیر افتادم |
|
She has to babysit. |
مجبور است از بچه نگهداری کند |
|
She had to start all over again. |
مجبور بود دوباره از اول شروع کنه |
|
I don’t have to answer. |
مجبور نیستم پاسخ بدهم |
|
I don’t want to answer. |
دلم نمیخواهد پاسخ بدم |
|
I have to work till late, but the future is bright. |
مجبورم تا دیروقت کار کنم . اما آینده روشن است |
|
Don’t use disposable products. |
محصولات غیرقابل بازیافت استفاده نکنید |
|
Use products made from recyclable materials. |
از محصولاتی استفاده کنید که از مواد قابل بازیافت ساخته شدهاند |
|
Put the burn under cold water. |
محل سوختگی رو زیر آب سرد بگیر |
|
I left my papers. |
مدارک هایم را جا گذاشتم. |
|
Our school doesn’t have after school program. |
مدرسه ما (کلاسهای) فوق برنامه نداره |
|
I have a degree in biology and he has in medicine. |
مدرک من تو زیستشناسیه و مدرک او تو پزشکی |
|
I’ve changed my hairstyle and |
مدل موهامو عوض کردهام و |
|
I dress differently now. |
حالا یه جور دیگه لباس میپوشم |
|
You have ugly hairstyle. |
مدل موی زشتی داری |
|
Take care |
مراقب باش |
|
Take care of yourself |
(هنگام خداحافظی) |
|
People are driving me crazy. |
رانندگیمردم مرا دیوانه میکنند |
|
Men promise to be loyal to their women. |
مردها قول میدهند که به زنهاشون وفادار باشند |
|
The chicken was tasty, |
مرغ خوشمزه بود |
|
But the fish was tasteless. |
ولی ماهی بیمزه بود |
|
No problem |
مسئلهای نیست (مشکلی نیست) |
|
never mind |
اهمیتی ندارد (فکرشم نکن) |
|
The race begins in two minutes. |
مسابقه تا 2 دقیقه دیگر شروع میشود |
|
I had a very relaxing vacation, but she had a vacation that was full of adventure. |
مسافرت آرامش بخشی داشتم |
|
It’s ridiculous, isn’t it? |
مسخره است، نه؟ (مزخرفه، نه) |
|
What was she doing? |
مشغول انجام چه کاری بود؟ |
|
What were they doing? |
مشغول انجام چه کاری بودند؟ |
|
The interview didn’t go well. |
مصاحبه خوب پیش نرفت |
|
I am not sure I can pass it. |
مطمئن نیستم بتوانم آنرا پاس کنم. (درسی را) |
|
I am sure he will not accept it. |
مطمئن هستم قبول نخواهد کرد |
|
The teacher gave me an A on the test by mistake. |
معلم اشتباهی نمره الف به من داد |
|
How much should you usually tip? |
معمولا چقدر انعام باید داد؟ |
|
What do the bride and groom usually wear? |
معمولا عروس و داماد چی میپوشن؟ |
|
It could mean he doesn’t agree with you. |
معنی اون میتونه این باشه که |
|
What is the meaning of this word? |
معنی این لغت چیست |
|
What is the meaning of this word, please? |
معنی این لغت چیست لطفا؟ |
|
Interpretations may differ a bit in other cultures. |
مفاهیم ممکن است در فرهنگهای مختلف کمی متفاوت باشند. |
|
There is some water in the pitcher. |
مقداری آب در پارچ هست. |
|
There is some tea in the tea-pot. |
مقداری چای در قوری وجود دارد. |
|
There is some oil in the bottle. |
مقداری روغن توی بطری هست. (غیرقابل شمارش با فعل مفرد) |
|
There is some honey in the jar. |
مقداری عسل در بانکه هست. (غ.ق.ش – با فعل مفرد) |
|
Pour some honey over the bananas. |
مقداری عسل روی موزها بریز |
|
May I leave the classroom? |
ممکن است از کلاس بیرون بروم. |
|
May I sit here? = can I sit here? |
ممکن است اینجا بنشینم؟ اجازه دارم؟ |
|
May I speak to Mr. X? It is very urgent. |
ممکن است با آقای ایکس صحبت کنم؟ خیلی فوری است. |
|
May I come in? Can I come in? |
ممکن است بیایم داخل؟ اجازه دارم داخل شوم؟ |
|
Would you turn up the TV? |
ممکن است تلویزیون را کم کنی |
|
Would you turn down the TV? |
ممکن است تلویزیون را زیاد کنی (برای وسایل برقی) |
|
May I turn on the light and turn the radio down? |
ممکن است چراغ را روشن و رادیو را کم کنم؟ |
|
May I come in? |
ممکن است داخل شوم؟ |
|
May I have a question? |
میتونم بیام تو؟ |
|
May you help me? |
ممکن است کمکم کنید؟ |
|
Sure, yes of course, |
حتما (با کمال میل) |
|
Of course not |
بله، البته |
|
Would you mind turning your stereo down? |
ممکنه صدای ضبط صوتت رو کم کنی؟ |
|
I have astigmatism. What about you? |
من آستیگماتم. تو چطور؟ |
|
But I have no problem. |
اما من مشکلی ندارم |
|
I hate onions. |
من از پیاز متنفرم (بدم میآید) |
|
Eggplants, milk, turnips |
از بادمجان – از شیر – از شلغم و ... بدم میآید |
|
I enjoyed the lunch very much. |
من از ناهار خیلی لذت بردم. |
|
I don’t often go home late. |
من اغلب دیر به خانه نمیروم |
|
I often get up early in the morning. |
من اغلب صبحهای زود از خواب بیدار می شوم |
|
I spoke to them in English. |
من با آنها به انگلیسی صحبت کردم |
|
I need to study, |
من باید مطالعه کنم |
|
but I can’t concentrate. |
ولی نموتونم تمرکز کنم |
|
I can hardly speak Arabic. |
من به زحمت می توانم عربی صحبت کنم. |
|
I’m broke. How do you spend your money? |
من بی پولم. پولهاتو چطور خرج میکنی؟ |
|
I am awake, what time is it? |
من بیدارم، ساعت چنده؟ |
|
I’ve never been there. |
من تا به حال اونجا نرفتهام |
|
I just moved in this area. I was in Shiraz before. |
من تازه به این محل اسباب کشی کردم |
|
I really have to stop smoking |
من جدا باید سیگار کشیدن رو کنار بذارم |
|
I live next door. I’m your new neighbor. |
من خونه بغلی زندگی میکنم |
|
I’m very forgetful so I’m terrible at math. |
من خیلی فراموشکارم به همین دلیل |
|
I’m on the phone. |
من دارم با تلفن صحبت میکنم |
|
I haven’t false teeth, |
من دندون مصنوعی ندارم |
|
They are my own teeth. |
این دندون خودمه |
|
I’m a junior and he is a senior in high school. |
من سال سوم دبیرستانم و اون سال آخره |
|
I’m a real fan of Ronaldinho. |
من طرفدار پروپاقرص رونالدینیو هستم |
|
I love to try new things. |
من عاشق امتحان کردن چیزهای جدیدم |
|
I am good at physics and he is good at playing piano. |
من فیزیکم خوب است و او در زدن پیانو مهارت دارد. |
|
I haven’t got a driver’s license. |
من گواهینامه رانندگی ندارم |
|
I usually see him in the street every day. |
من معمولا هر روز او را در خیابان می بینم |
|
I’m short sighted, |
من نزدیک بین هستم. |
|
but my father is long sighted. |
ولی پدرم دوربینه |
|
It’s me = It is me |
من هستم – من بودم |
|
I’m your new neighbor. |
من همسایه جدید شما هستم |
|
Is your apartment convenient? |
آپارتمانتون راحته؟ |
|
I always stopped by her every other week. |
من همیشه یک هفته درمیان به او سر میزنم |
|
I am a foreign student. |
من یک شاگر خارجی هستم |
|
My house is on the corner of the street. |
منزل بنده نبش خیابونه |
|
What do you mean? |
منظورت چیه؟ |
|
I didn’t mean to upset you. |
منظوری نداشتم شما را ناراحت کنم. |
|
Try not to drop it. |
مواظب باش نیاندازیش |
|
It’s fragile. |
اون شکستنیه |
|
Be careful! – watch out! |
مواظب باش! احتیاط کن؛ بپا |
|
Do you agree? |
موافقی؟ |
|
Yes, I do. |
آره هستم (موافقم) |
|
What’s the matter? You look tried. |
موضوع چیه؟ خسته به نظر میرسی |
|
What should you do when you are heatstroke? |
موقع گرمازدگی چه کار باید کرد؟ |
|
Drink lots of liquids. |
مایعات زیاد بخور |
|
Someone stole my clothes while I was swimming at the beach. |
موقعیکه داشتم در ساحل شنا میکردم |
|
You have curly blond hair. |
موهات وزوزی و بلونده |
|
It’s not important. |
مهم نیست |
|
May I be excused? |
میتونم برم بیرون؟ (مودبانه تر) |
|
You can buy non refundable plane ticket. |
میتونی بلیط هواپیمای غیرقابل پسدادن بخری |
|
Can you add three more items to this list? |
میتونی سه مورد دیگه به این فهرست اضافه کنی |
|
Can you spell it? |
میتونی هجیش کنی؟ |
|
How do they spell it? |
چطور آن را هجی میکنند؟ |
|
Can you keep a secret? |
میتونی یک راز را نگه داری؟ |
|
Can you tell me a little about Iran? |
میتونی یه کمی در مورد ایران برام بگی |
|
(about your country?) |
(درباره کشورت) |
|
He’d like to retire at an early age. |
میخواد تو سن کم بازنشسته بشه |
|
She wanted to be a doctor, |
میخواست دکتر بشه |
|
But she is studying engineering now. |
ولی الان مهندسی میخونه |
|
I would like to introduce Albert. |
میخوام آلبرت رو معرفی کنم |
|
I’m going to see a comedy act. |
میخوام برم یک نمایش کمدی ببینم |
|
It’s a long time I haven’t seen a play. |
خیلی وقته یه تئاتر ندیدم |
|
I’m going to go to a garage sale. |
میخوام به یه حراج خونگی برم |
|
I’m going to compete in a sport event. |
میخوام تو یک رویداد ورزشی شرکت کنم |
|
I want to pay off my student’s loan. |
میخوام وام دانشجوییم رو پس بدم |
|
I am going to do some ropes. |
میخواهم چند تا طناب بزنم |
|
We are going to celebrate grandpa’s birthday. – grandma – mum – daddy |
میخواهیم تولد پدر بزرگ را جشن بگیریم |
|
Would you like to try it on? |
میخوای بپوشی؟ (امتحانش کنی؟) |
|
What are you planning to do? |
میخوای چکار کنی؟ |
|
We want to have a fund – raiser. |
میخوایم پول جمع کنیم (گلریزون) |
|
Did you know next week is Noruz? |
میدونستی هفته دیگه نوروزه؟ |
|
I know this is a very difficult time for you. |
میدونم که دوران سختی رو پشت سر میذاری |
|
I know what you mean, |
میدونم منظورت چیه |
|
But my job is more stressful. |
ولی شغل من استرس بیشتری داره |
|
Do you know what time the shops open? |
میدونید مغازه ها چه ساعتی باز میکنند؟ |
|
The table of the kitchen is round. |
میز آشپزخانه گرد است. (با of) |
|
Can you give me some lessons? |
میشه یادم بدی؟ |
|
Just follow me. |
فقط مثل من انجام بده |
|
Don’t bite your fingernails. |
ناخنهایت را نخور |
|
Don’t rub your eyes. |
چشمهایت را نخاران |
|
You shouldn’t have listened to gossip and you shouldn’t have passed it on. |
نباید به شایعات گوش میکردی و نباید به اون دامن میزدی |
|
Did you floss your teeth? |
نخ دندان کشیدی؟ |
|
Did you brush your teeth? |
مسواک زدی؟ |
|
Where is the nearest cash machine? |
نزدیکترین خودپرداز کجاست؟ |
|
Who are you describing? |
نشونیهای کیو داری میدی؟ |
|
Read your ideas to the class |
نظراتتو برای کلاس بخون |
|
What do you think of horror films? |
نظرت درباره فیلمهای ترسناک چیه؟ |
|
Her paintings have sold for as much as 80000$. |
نقاشیهایش به مبلغ هشتادهزار دلار به فروش رفتند |
|
Don’t worry, everything will be ok. |
نگران نباش _ همه چیز درست میشود |
|
Don’t be nervous, everything will be ok. |
نگران نباش، همه چیز درست میشود. |
|
My grades aren’t very good. Only few students got a perfect score in physics |
نمره هام خیلی خوب نیستند. فقط تعداد کمی از دانشآموزان در درس فیزیک نمره کامل گرفتند. |
|
I have no idea. |
اطلاع ندارم، نظری ندارم، عقیده ای ندارم |
|
I can’t lose weight. |
نمیتوانم وزنم را کم کنم |
|
You can’t change my mind. |
نمیتوانی نظرم را عوض کنی |
|
I can’t afford to buy a car. |
نمیتونم از پس خرید یه ماشین بربیام |
|
I can’t stand him. He made me tired. |
نمیتونم تحملش کنم. خستهام کرده |
|
(I got tired) |
(خسته شدم) |
|
I don’t know what classes to take this semester. |
نمیدونم این ترم چه کلاسهایی بگیرم |
|
I don’t understand |
نمیفهمم (منظورت را نمیفهمم) |
|
I didn’t hear you. |
نشنیدم (حواسم نبود یا یواش گفتی) |
|
Whose turn is it? |
نوبت کیست؟ |
|
It is her turn |
نوبت اوست. |
|
It’s my turn |
نوبت من است. |
|
Whose turn is it? …. It’s my turn. |
نوبت کیه؟ ...... نوبت من است. |
|
Can I get you something to drink? |
نوشیدنی چیزی میل دارید (برایتان بیاورم) |
|
Can I get you something to eat? |
چیزی میخورید (برایتان بیاورم) |
|
No, I don’t think so. |
نه من اینطور فکر نمیکنم |
|
Yes, I think so. |
بله فکر میکنم همینطوره |
|
The Nile is the longest river in the world |
نیل طولانیترین رود دنیاست |
|
What do you have for dry skin? |
واسه خشکی پوست چی داری؟ |
|
A moisturizer cream. |
یک کرم نرم کننده |
|
Rub oil on your chest for a cold. |
واسه سرماخوردگی یه کمی روغن رو قفسه سینهت بمال |
|
I have a good home remedy for a sore throat. |
واسه گلودرد یه درمان خونگی خوب دارم |
|
It’s really worth seeing. |
واقعا ارزش دیدن رو داره |
|
You’ve really changed! |
واقعا تغییر کردی! |
|
Her parents hoped she would study medicine. |
والدینش امیدوار بودند او پزشکی بخواند. |
|
Exercise can increase your height. |
ورزش میتونه قد تو بلند کنه |
|
There should be more public transportation. |
وسایل نقلیه عمومی باید بیشتر بشن. |
|
It’s time to sleep. It’s time to get up. |
وقت خوابه ، وقت بیدار شدنه |
|
Do you have time to chat? |
وقت داری باهم گپ بزنیم؟ |
|
I have only a few minutes. |
من فقط چند دقیقه وقت دارم |
|
I’m pressed for time, |
وقتم خیلی پره |
|
Pick me up at 4:30. |
ساعت چهار و نیم بیا دنبالم |
|
When they went, It was getting dark. |
وقتی آنها رفتند، هوا داشت تاریک میشد. |
|
What do you do when you feel stressed? |
وقتی استرس داری چه کار میکنی؟ |
|
I take a deep breath. |
یه نفس عمیق میکشم |
|
I hit someone’s car when I was leaving a parking lot. |
وقتی داشتم از پارکینگ میاومدم بیرون زدم به ماشین یه نفر |
|
What do you do when you have a headache? |
وقتی سردرد داری چیکار میکنی؟ |
|
What do you wear when you dress up? |
وقتی میخواهی بری مهمونی چی میپوشی؟ |
|
They shake hands when they meet. |
وقتی همدیگرو میبینن دست میدن. |
|
How many servings of fruit do you have a day? |
هر روز چند وعده میوه میخوری؟ |
|
Do you take vitamins every day? yes |
هر روز ویتامین میخوری؟ بله |
|
But it may be harmful |
ولی ممکنه ضرر داشته باشه |
|
Whenever I went there, he was working. |
هر وقت به آنجا می رفتم، او مشغول کار بود. |
|
How often did you drop by your grandmother? |
هرچند وقت به چند وقت به مادر بزرگت سر میزدی؟ |
|
Take one pill every night after dinner. |
هرشب بعد از شام یک قرص بخورید |
|
His roommate will let you in. |
هم اتاقیش رات میده تو |
|
Let in (into) |
اجازه داخل شدن دادن |
|
It is both fun and scary. |
هم ترسناکه و هم لذت بخشه |
|
It was great talking with him. |
هم کلام شدن با اون خیلی عالی بود |
|
Stay there; I’ll come and pick you up. |
همان جا بمانید. میآیم شما را میآورم |
|
I was speaking to them as they were talking. |
همانطوریکه قدم میزدند من در حال صحبت با آنها بودم. |
|
I saw my classmate cheating on the exam. |
همکلاسیم رو دیدم که توی امتحان تقلب میکرد |
|
Everyone will love this science fiction adventure story. |
همه این داستان علمی تخیلی رو دوست خواهند داشت. |
|
Things are going great. |
همه چیز خوب پیش میرود. |
|
Everyone likes potato salad. |
همه سالاد الویه دوست دارند |
|
You can always go on a diet. |
همیشه میتونی رژیم بگیری |
|
I’ll bring it right away |
همین الان میآرمش |
|
You should apologize right away. |
همین حالا باید عذرخواهی کنی |
|
It needs a lot of work. |
هنوز خیلی کار داره تا آماده شدن |
|
It’s rainy. |
هوا بارانی است |
|
It’s snowy. |
هوا برفی است |
|
It’s foggy. |
هوا مه آلود است |
|
It is getting cold. |
هوا در حال سرد شدن است. (داره سرد میشه) |
|
It was very cold last night. |
هوا دیشب خیلی سرد بود. |
|
It is too stormy for planes to fly. |
هوا طوفانیتر از اونه که هواپیماها بتونند پرواز کنند |
|
There is too much air pollution in the city. |
هوای شهر بسیار آلوده است. |
|
Do you have any solution for this problem? |
هیچ راه حلی برای این مشکل داری؟ |
|
There isn’t any oil in the bottle. |
هیچ روغنی در بطری نیست. |
|
There is no food in the house. |
هیچ غذایی در خانه نیست، |
|
We have to go shopping. |
باید برویم خرید |
|
You are really fit. Do you exercise every day? |
هیکلت خیلی روفرومه. هر روز ورزش میکنی؟ |
|
Learning it is as easy as a pie. |
یاد گرفتنش مثل آب خوردنه |
|
Wait a minute please |
یک دقیقه صبر کنید |
|
Wait a moment please |
یک لحظه صبر کنید |
|
A friend borrowed money from me and didn’t return it. |
یک دوستی از من پول قرض گرفت و برنگردوند |
|
There is a good restaurant on this street. |
یک رستوران خوب در این خیابان هست |
|
Make a list. |
یک فهرست تنظیم کن = یک فهرست تهیه کن |
|
Would you do me a favor? |
یک لطفی در حق من میکنید؟ |
|
I’ve saved some money. |
یک مقدار پول پسانداز کرده ام. |
|
Lucky you! |
خوش به حالت! |
|
Cut a banana in to small pieces. |
یک موز رو به قطعات کوچک ببر |
|
We have rented a condominium in north. Do you mean it? |
یک ویلا در شمال اجاره کردهایم |
|
Condominium = آپارتمان اشتراکی |
جدی میگی |
|
A friend of mine always has messy hair. |
یکی از دوستام همیشه موهاش درهم و برهمه |
|
Somebody is at the door. |
یکی پشت در است |
|
Someone calls for your brother. |
یکی زنگ زد با برادرت کار داشت |
|
What shouldn’t a visitor of Tehran miss? Bazaar. |
یه توریست که میآد تهرون دیدن چیو نباید از دست بده؟ بازار |
|
There is one thing I noticed. |
یه چیز نظرم رو جلب کرد |
|
There is nothing I notice. |
من که چیزی نظرم رو جلب نکرد |
|
I need something for sunburn. |
یه چیزی واسه آفتاب سوختگی میخوام |
|
Rub some ointment on it. |
یه مقدار پماد روش بمال |
|
I know a nice Japanese restaurant near here. |
یه رستوران ژاپنی خوب همین نزدیکیا بلدم |
|
It’s a bit spicy |
یه کمی تند (مزه) شده |
|
He is doing a few household chores. |
یه کمی کارهای خونه رو انجام میده. |
|
Get some medicine from the drugstore. |
یه مقدار دارو از داروخانه بگیر |