Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
46 Cards in this Set
- Front
- Back
element the elements of economics |
بخش ضروری یه مساله انتزاعی مثل داستان مباحث اولیه |
|
wobble |
برای صدا معنیهtrembleمیده |
|
falter |
وقتی کسی یا چیزی قدرتشو از دست میده میتونه حتی اعتماد به نفس باشه |
|
flounder |
گیج شدن ندونی چه خبره یا چی بگی |
|
for family viewing |
برای پخش خانواده |
|
pile-up |
تصادف چندتا ماشین باهم |
|
over the past many/several years |
طی چندسال گذشته |
|
portal |
درب ورودی |
|
operational |
کار میکنه صفت هست |
|
shuffle |
بهم ریختن قاطی کردن جابجا کردن |
|
virgin |
دست نخورده استفاده نشده |
|
act adj/noun |
وانمود کردن |
|
in the public domain |
در حوزه اطلاع عموم |
|
most of the way all the way half the way |
بیشتر مسیرو رفته |
|
outside the domain of within the domain of |
خارج از محدوده ی فلان چیز |
|
a long way off an awfully long way away |
خیلی در زمان دوره |
|
all the way from communists to fascists |
تمام اینارو شامل میشه |
|
paunchy fleshy |
شکم گنده گوشتالو |
|
sideburns |
خط ریش |
|
go easy on sb |
آسون بگیر |
|
highlights |
بهترین بخش های فیلم مسابقه یا هردوره زمانی |
|
warmonger pacifist |
صلح طلب و جنگ طلب |
|
leverage sth |
حداکثر سود ومنفعت رواز چیزی گرفتن |
|
impregnable |
غیرقابل نفوذ |
|
cut sb out of your will |
ارث ندی بهش |
|
read |
متنی چیزیو میگه وسیله اندازه گیری عددی و نشون میده وسیله اندازه گیری رو بخونی ذهن کسیو بخونی یا حالتی یا رفتاری رو انجام میده بفهمی |
|
give out |
اگه یه چیزیو میگیم یعنی همش استفاده شده تموم شده برای ماشین یا اعضای بدن معنی از کار افتادن میده |
|
be all talk |
حرفمیزنه فقط |
|
laggy |
یرای کامپیوتر یا سیستم کند |
|
play around with sth |
با چیزی ور بری حالت های مختلف رو امتحان کنی که ببینی کدومو انتخاب کنی |
|
catchy |
چیزی که تو حافظه میمونه |
|
go into sth nursing teaching |
,وارد یه حرفه یا کار شدن |
|
someone tall anyone interested |
برای ضمایر نامعلوم همیشه صفت بعدش میاد |
|
the best human present the worst mission possible the highest nearby mountain |
بعد از صفات عالی بخوایم بیشتر توضیح بدیم صفت میاریم گاهی ام قبل اسم |
|
elect appoint paint name select make choose assign designate judge prove imagine think keep label call consider |
factitive verbs نتیجه از یه عمل یا فکرو بیان میکنن |
|
let's have some hamedan food new york etiquette |
برای صفت ساختن از شهرا معمولا چیزی اضافه نمیکنیم وقتایی که میخواییم بگیم اون چیز ازونجامیاد |
|
perpetually cold person coldsensitive person |
سرمایی |
|
american interest shrivelled |
کم شدن کمکردن یا تضعیف کردن |
|
things don't mix |
چیزایی که باهم جور درنمیان جور نیستن ترکیبش خوب نیست |
|
give a lesson someone a lift |
میخوایم بگی کسی کاریو کرده برای کسه دیگه |
|
give me a month |
میخوایم بگیم یه چیزی باعث شده یه کسی یا یه شرکتی یا اتفاقی یه مدتی مهلتی داشته باشه یا یه مدتی طول میکشه |
|
wear sb down |
خسته روحی کردن |
|
retract |
دعوتتو یا حرفتو پس بگیری یه چیزیوعقب یا داخل بکشی که در حالت دوم کوتاه ترم میشه |
|
hang in balance |
معلوم نیست چی میشه |
|
all along |
از اول تمام مدت |
|
unshamedly |
به طرز بی شرمانه ای |