• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/35

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

35 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Low-abiding

صفت:مطیع قانون


obedient to the laws of society.

Solicitor

اسم:وکیل مشاور

Defendant

اسم: مدافع


مدعی علیه

Jury

اسم: ژوری


هيئت منصفه


داورگان

Offender

اسم: متخلف


متجاوز


تخطی کننده


خلافکار

Victim

اسم: قربانی


برخی


دستخوش


شکار


هدف

Victim

اسم: قربانی


برخی


دستخوش


شکار


هدف

Barrister

اسم: وکیل مدافع


مدافع


وکیل مشاور


وکیل دعاوی

Witness

اسم: شاهد-گواه-گواهی-شهادت-مدرک


فعل: شهادت دادن-دیدن


گواه بودن بر

Committed

صفت:متعهد سپرده

Prosecute

فعل:تحت پیگرد قانونی قرار


تعقیب کردن


تعقیب قانونی کردن


دنبال کردن پیگرد کردن

Charged

صفت: موظف


موکل


شارژ

Pleaded

التماس

Innocent

صفت: بی گناه-معصوم-بی تقصیر-مبرا-مقدس-بی ضرر-منزه


اسم:آدم بی گناه-آدم ساده

Parole

اسم: عفو مشروط-قول شرف-قول مردانه


فعل: بقید قول شرف آزاد ساختن

Sentenced

صفت:محکوم

Verdict

اسم: حکم-رای-قضاوت-رای هيئت منصفه-فتوی-نظر

Rehabilitate

اسم: دوباره ساختن-نوتوان کردن-توانبخشی کردن-دارای امتیازات اولیه کردن-تجدید اسکان کردن-اعاده حیثیت کردن-ترمیم کردن-بحال نخست برگرداندن

Rehabilitate

اسم: دوباره ساختن


توانبخشی کردن-دارای امتیازات اولیه کردن-تجدید اسکان کردن-اعاده حیثیت کردن-ترمیم کردن-بحال نخست برگرداندن

Misdeeds

اسم: گناه-بدکرداری-خلاف-بزه-جرم-بد رفتاری

Reform

اسم: اصلاحات


بهسازی-بازساخت-تجدید سازمان


فعل: بهسازی کردن-ترمیم کردن

Retribution

اسم: کیفر


مجازات-تلافی-کیفری-سزا

Custodial

در حین بازداشت

Fined

جریمه

Community service

اسم:خدمات اجتماعی


voluntary work intended to help people in a particular area.

Re-arrested

دوباره دستگیر شدن

Lenient

صفت: ملایم


با گذشت


بامدارا


اسان گیر


ملین

corporal punishment

تنبیه بدنی

capital punishment

مجازات اعدام

Deterrent

صفت: بازدارنده-ترساننده-عایق-منع کننده


اسم: مانع شونده

Trial

اسم: محاکمه


امتحان-مرافعه-محنت-ازمایش-رنج-کوشش


صفت:دادرسی

innocence

اسم: برائت


بی گناهی


پاکی


بی تقصیری

Acquit

فعل: تبرئه کردن-روسفید کردن-برطرف کردن-ادا کردن-از عهده برامدن-انجام وظیفه کردن-پرداختن و تصفیه کردن-برائت کردن

Imprisonment

اسم: حبس


زندانی شدن


حبسی


دوره زندانی را گذراندن

Revenge

اسم :انتقام تلافی


فعل: تلافی کردن


خونخواهی کردن-کینه جویی کردن-انتقام کشیدن