• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/352

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

352 Cards in this Set

  • Front
  • Back

amenity

اسباب راحتی، امکانات رفاهی، لطافت

convenience

راحتی، اسایش

disperse

پخش شدن، پراکندن، متفرق کردن

crowd

جمعیت

hurricane

گردباد

belonging

متعلقات، وابسته ها

clutter

درهم ریختن، درهم ریختگی

dwelling

محل سکونت، منزل

dweller

ساکن، مقیم

dwell

خانه داشتن، ساکن بودن، اقامت داشتن

elemental

طبیعی، مقدماتی

element

عامل، بخش، قسمت

perseverance

پشتکار ، مداومت

primary

مقدماتی، نخستین، مهم ترین

eliminate

حذف کردن، دور کردن، رفع کردن

elimination

حذف

emerge

اشکار شدن، ظاهر شدن

emergency

اورژانس، ناگه اینده

highlight

برجسته کردن، تاکید کردن

emphatic

موکد، قاطع، جدی

encircle

احاطه کردن، محصور کردن

erratic

بی نظم، بی قرار، پریشان، ناهماهنگ

inconsistent

ناهماهنگ، اشفته، نامنسجم

erratically

با بی نظمی، به طور اشفته

mediocre

حد وسط، متوسط

exaggerated

اغراق امیز

exaggeration

مبالغه، اغراق

overstate

بزرگ کردن، اغراق کردن

integral

تشکیل دهنده، لازم، کامل، درست

integrally

کاملا، به درستی

integrallity

تکمیل، درستی، لزوم

justify

توجیه کردن، موجه جلوه دادن

defend

حمایت کردن، دفاع کردن

justification

دلیل موجه، توجیه

justifiably

به طور توجیه پذیری

remark

اشاره کردن، توجه کردن

theatetgoer

اهل تئاتر

mortify

خجالت دادن، تحقیر کردن،

humiliate

تحقیر کردن، شرمسار کردن

mortification

خجالت، شرمساری، ریاضت

prevalent

غالب، متداول، فراگیر

prevalence

شیوع، رواج، عمومیت

trade wind

باد مداوم شمال خاوری

sanitation

مراعات اصول بهداشت

assert

دفاع کردن، حمایت کردن، اعلام کردن

criticize

انتقاد کردن

elaborate

پیچیده

rudimentary

ابتدایی، اولیه

prevalent

رایج، متداول

mat

کرک، حصیر

buoyant

شناور، سبک

padding

لایه گذاری، لایه

expedition

سفر

water communication

مرز ابی

rumor

شایعه

convection

انتقال گرما، انتقال برق،

solely

فقط

refrigerant

خنک کننده، کولر

doctrine

اصول، مکتب، حکمت

intervention

دخالت

growing anxiety

افزایش نگرانی

institution

موسسه

satirical

طنز، هزل

humorous intent

هدف طنز

astonish

متعجب کردن

embellish

تزیین کردن

genus

جنس، نوع، طبقه، گروه

conifer

درختانی که میوه مخروطی دارند

continent

اقلیم، قاره

discard

دور ریختن

assist

کمک کردن، همکاری کردن

beneficiary

ذینفع

blind

نابینا، پنهان، بی خرد

blindly

بی خردانه، نسنجیده

blindness

نابینایی

broaden

پهن کردن، وسعت دادن، زیاد کردن، افزایش دادن

broadly

عموما، کلا، به طور وسیع،

breadth

پهنا، عرض، گستره

burgeon

شکفتن، جوانه زدن، شکوفا شدن

burgeoning

شکوفا

thrive

توسعه یافتن، ترقی کردن

conspicuously

علنا، به وضوح

conspicuous

روشن، واضح، برجسته، سرشناس

noticeably

قابل توجه

courtroom

دادگاه

deficient

کم، ناکافی، ناقص

deficiency

کمبود، نقص

eloquent

فصیح، بلیغ، سلیس، گویا

articulate

فصیح، واضح

eloquently

به وضوح، با بلاغت

eloquency

فصاحت، بلاغت

endorse

تایید کردن، حمایت کردن

endorsement

تایید،تصدیق

funding

بودجه

tremendous

عظیم، بسیار شدید

enormously

بسیار زیاد، شدیدا

enormity

بزرگی، وسعت

thoroughly

کاملا، کلا

entirety

کلیت، یکپارچگی

erode

فرسودن، تحلیل بردن

deteriorate

خراب کردن، فاسد شدن

erosion

فرسایش ، تحلیل، تضعیف

evaporate

تبخیر شدن، از بین رفتن، نابود شدن

vanish

ناپدید شدن، به صفر رسیدن

noteworthy

قابل توحه، ارزشمند، در خور توجه

noteworthiness

توجه

recover

بازیافتن، دوباره بدست اوردن

retrieve

دوباره به دست اوردن، جبران کردن

recovered

جبران شده، بازیافت شده

recoverable

قابل جبران

reportedly

بنا بر گزارش، ظاهرا

rumored

شایع شده

shift

تغییر، دگرگونی، جابجایی

shifting

متغیر، تغییر دهنده

switch

جابجایی، تغییر وضعیت

shifty

غیرقابل اعتماد، حیله گر

susceptible

تاثیر پذیر، اسیب پذیر، مستعد، اماده

susceptibly

با امادگی

vulnerable

اسیب پذیر، حساس

susceptibleness

تاثیر پذیری، استعداد، امادگی

adolescent

نوجوانی، دوره بلوغ

prosper

رونق گرفتن

incessantly

بی وقفه

purposefully

عمدا

slim

باریک، لاغر

propose

پیشنهاد کردن

relinquish

رها کردن

enduring

پایدار، ماندگار

integral

اصلی، درست ، کامل

recreational sports

ورزش های تفریحی

bitter

تلخ، شدید، عمیق

controversy

بحث، مباحثه، جدال

rolltop

کرکره ای

defy

به مبارزه طلبیدن

motif

موضوع، اصل، شکل عمده

favor

حمایت کردن، طرفداری کردن

substantial

ذاتی، اساسی، اصلی، جسمی

infectious

واگیر، مسری، عفونی

organism

اندام، سازمان

authority

صاحب نظران

jogging

دویدن ارام

every other day

یک روز در میان

fallen arches

قوز کردن

ailments

بیماری مزمن، درد، ناراحتی

loose

شل گشاد بی بند بار

intrusion

مداخله ناگهانی

invade

حمله کردن، تجاوز کردن

nevertheless

با این وجود

troop

گروه دسته سرباز

disband

منحل کردن

beijing

شهر پکن، بژینگ

allege

دلیل اوردن، ادعا کردن

inland

درون کشوری، درون مرزی

breakwater

موج شکن

harbor

بندرگاه

annexe

پیوستن، ضمیمه کردن

hastened

با عجله

normal school

دانشسرا، تربیت معلم

underway

در حال پیشرفت، رو به ترقی

accumulation

ذخایر، توده، انباشتگی

petroleum

نفت، نفت خام

facsimile

فکس

codec

کدک

encode

کدگذاری کردن

crucial

مهم، بحرانی، حساس

crucially

اساسا

dignitary

رجل، مقام عالی رتبه، بزرگان

attend

حاضر شدن، حضور یافتن، شرکت کردن

summit

اجلاس

elude

فرار کردن، طفره رفتن، دوری کردن، اجتناب کردن

escape

گریختن، فرار کردن، رهایی

evade

فرار کردن، حذر کردن

elusive

اغفال گر، گریزان، دست نیافتنی

elusiveness

فرار، اغفال

evidently

اشکارا، به وضوح، ظاهرا

evidence

دلیل، سند، مدرک

exhaust

مصرف کردن، تحلیل بردن، به پایان رساندن

deplete

کم کردن، تحلیل بردن، تمام کردم

exhaustively

به طور کاملی

exhaustive

کامل فراگیر جامع

exhausting

سخت، طاقت فرسا

exhausted

خسته، از پا افتاده

exhaustion

خستگی، کوفتگی، اتمام

comprehensive

جامع، مفصل

confront

مواجه شدن، رویارو شدن

facet

جنبه، وجه

faceted

وجهی

idol

بت، صنم

idolatry

بت پرستی

idolatrous

بت پرست

inaccessible

دور از دسترس، دست نیافتنی

remote

دور، پرت، دور افتاده

inaccessibility

دور از دسترس بودن

inaccessibly

به طرز دست نیافتنی

summit

قله، اوج

frustrate

بی نتیجه گذاشتن، خنثی کردن، نا امید کردن

oblivious

بی خبر، بی اطلاع

obliviousness

بی توجهی، بی خبری

obliviously

به طور نفرت انگیزی

inhabitant

ساکن، مقیم

offensive

توهین امیز، برخورنده، زننده

insulting

توهین امیز

offensiveness

توهین امیز

rotten

گندیده

remarks

اظهار، بیان، اظهار کردن

predictably

طبق انتظار، همان طور که انتظار میرفت

negotiating

تیم مذاکره

surpass

سبقت گرفتن، جلو افتادن

uphold

حمایت کردن، مراعات کردن، تایید کردن

uphold

پشتیبان، حامی

sustain

نگهداشتن، تایید کردن

eclectic

گلچین شده، منتخبات

prevalent

رایج، شایع

erode

فرسوده شدن

revompense

غرامت، خسارت

infancy

کودکی، بچگی، دوره رشد

rear

تربیت کردن، بلند کردن، پشت، عقب

comprise

دربرداشتن، شامل بودن

indiscriminate

بدون تبعیض

debit

بدهی

honor

احترام، عزت

inconceivable

باور نکردنی، غیر قابل درک

tribute

ستودن، احترام

exemplary

ستوده، نمونه و سرمشق

glorify

تعریف کردن

doer

انجام دهنده

deed

کار، کردار

bebefactor

ادم خیر

philanthropist

نیکوکار

nonverbal

غیرکلامی

encounter

برخورد ، رویارویی

indication

نشانه

rigorous

شدید، سخت

singled out

انتخاب شدن

worship

پرستش، ستایش، عبادت

ritual

تشریفات مذهبی، ایین پرستش

deposit

رسوبات

abundant

بسیار فراوان

implement

انجام دادن، اجرا کردن

portray

تصویر کشیدن، توصیف کردن

sprawl

بی نظمی، پراکندگی

flashy

زرق و برق دار، درخشانی

frivolous

پوچ، بیهوده

transitory

ناپایدار، زودگذر

cherished

گرامی داشتن، تسلی دادن

ample

جادار، وسیع، کافی

amply

به فراوانی، به قدر کافی

arduous

سحت، طاقت فرسا

arduously

به سختی

arduousness

سختی

demanding

پر زحمت، سخت

arid

خشک، بایر، کم باران

leeward

پشت به باد، سمت پناه

avert

پرهیز کردن. رد کردن، دفع کردن، برطرف کردن

aversion

بیزاری، نفرت

aside

به یک طرف، به کنار، حداگانه

flooding

اب گرفتگی

bank

بانک، لب، ساحل، کنار

river bank

ساحل رودخانه

defy

به مبارزه طلبیدن، مخالفت کردن، سرپیچی کردن

defyingly

با مخالفت

defying

مخالفت

سیرک

circus

demonstrate

اثبات کردن، نشان دادن، شرح دادن، ثابت کردن

diligent

کوشا، جدی، سخت کوش

diligence

پشتکار، جدیت

diligently

با سعی و کوشش، با پشتکار

conscientious

جدی، وظیفه شناس

accomplishment

انجام، اجرا، اتمام

enact

وضع کردن، مقرر. اشتن، حکم کردن، تصویب کردن

legislate

قانون وضع کردن

enactment

قانون گذاری

مجلس سنا

senate

session

نشست، جلسه

تظاهر به بیماری

feign illness

feign

تظاهر کردن، وانمود کردن، جعل کردن

simulate

تظاهر کردن

feigned

ظاهری ، غیرواقعی، ساختگی

fertile

حاصلخیز، بارور، خلاق

fertilize

حاصلخیز کردن، باردار کردن

fertilizer

کود شیمیایی

freshen

تمییز کردن، تجدید کردن

registration

ثبت نام

expertise

تخصص

indiscriminate

بی هدف، کورکورانه

pin point

محل دقیق چیزی را پیدا کردن

discriminating

حساس، ظریف، تزیین

spacious

جادار، وسیع، بزرگ

expansive

توسعه دهنده، گسترش پذیر

spaciousness

بزرگی، وسعت

middle west

بخشی از ایالات متحده بین کوه های راکی و اوهایو و اوکلاهاما

breadbasket

سبد نان، مجازا شکم، ناحیه حاصلخیز

withstand

تاب اوردن، ایستادگی کردن، مقاومت کردن

crucial

ضروری ، اساسی، مهم

elude

فرار کردن

erratic

نامنظم، ناهماهنگ

conscientious

متعهد، وفادار

superfacial

سطحی

minuscule

خرد، ریز

sustain

نگه داشتن

solvent

حلال

erratic

غیرعادی

infrequent

کم

tow

حمل شدن، یدک کشیدن، با طناب کشیدن

updraft

جریان هوا

cumulus

توده، ابر متراکم

terrain

زمین، زمینه

invade

تاخت و تاز کردن، حمله کردن

tribe

تبار، قبیله

flee

گریختن، فرار کردن

fled

قسمت سوم فعل flee به معنای فرار کردن

overthrowing

سرنگون کردن

honor

احترام، عزت، احترام گذاشتن

flourish

رشدکردن، پیشرفت کردن، اباد شدن

exhaustive

جامع، کامل

fatal

کشنده

reentry

ورود مجدد


ورود مجدد فضاپیما به جو زمین

fundamentally sound

اساسا سالم

safe and sound

صحیح و سالم

he is a sound sleeper

خوش خواب است

by the sound of it

از قرار معلوم

sustain

نگه داشتن، متحمل شدن، تقویت کردن

donor

بخشنده، دهنده

formative

تشکیل دهنده، درست کننده

facets

جنبه ها

resolution

راه حل

infestation

هجوم

rot

پوسیدن،

scarcely

به ندرت

glacier

یخچال های طبیعی

topsoil

خاک سطحی

loess

باد رفت

depisits

ته نشین شدن، کنار گذاشتن

arboreal

درختی

hollow

حفره

stump

کُنده

تطاهر به مرگ

feigning death

enacting

تصویب شده

monument

مقبره، اثر تاریخی

fair

زیبا، لطیف، نسبتا خوب، متوسط، بور، بدون ابر، منصف، نمایشگاه، بازار مکاره، بیطرفانه

fare

کرایه،گذراندن، گذر کردن

clown

لودگی ، دلقک شدن

prohibit

منع کردن، ممنوع کردن

ارتش، سربازی، نظامی

military

heart

قلب

diabetes

دیابت

convenience

اسودگی

sedentary

غیر متحرک، نشسته

burden

بار، بار مسیولیت، وزن

junk food

غذای اشغال

ingredient

مواد تشکیل دهنده

nutrition

تغذیه