• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/71

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

71 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Trio

سه تایی


سه نفری


سه نفر خواننده

arduously

سختی

Debut

اسم:آغاز کار


فعل:شروع به کارکردن

Rumbling

غرش

audaciously

قید:بی باکانه-جسورانه

Off-killer

خارج از ماشین چین دهنده

Swing

اسم:نوسان-نوعی رقص و آهنگ-تاب-الاکلنگ


فعل: تلو تلو خوردن،تاب خوردن،تاب دادن،نوسان کردن،چرخیدن ،بدار اویخته شدن

Hint

اسم: اشاره-تذکر-ایما-سخن رهنما-چيز خيلي جزئي


فعل:اشاره کردن

Unorthodox

صفت: غیر مومن


دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول

Instrumentation

چیدمان ابزار موسیقی و میزان استفاده از هرکدام

Constant

ثابت-پایدار-وفادار-ثابت قدم-باثبات-استوار-دائمي-ماندگار

Guiro

یه آلت موسیقی آمریکایی

flourishes

شکوفا

flourishes

شکوفا

Flourish

a bold or extravagant gesture or action, made especially to attract the attention of others.

Soar

فعل: اوج گرفتن-بالغ شدن بر-بلند پروازی کردن-بلند پرواز کردن-بالا رفتن-صعود کردن


اسم:بالاروی

Contemplative

صفت: تفکری-متفکر-خیالی-مراقب-وابسته به غور و تعمق

Anchor

لنگر-لنگر کشتی


فعل: لنگر انداختن-محکم شدن-با لنگر بستن یا نگاه داشتن

Wandering

سیار


سر گردان

piercing

پر سر و صدا

undeniable

انکارناپذیر

penetrating

نافذ-رسوخ کننده

Refrain

اسم:برگردان


فعل: خود داری کردن


نگاه داشتن

Opus

اثر


قطعه موسیقی


کار


نوشته

Paragon

نمونه کامل-معیار-مقیاس رفعت و خوبی

Vocalist

خواننده


سراینده


نغمه سرا


اواز خوان

encompassing

محیط

Downplay

بی اهمیت جلوه دادن

Affection

a gentle feeling of fondness or liking.

Ultimately

در نهایت

Region

منطقه-ناحیه-دیار-قلمرو-بوم-سرزمین-فضا-محوطه بسیار وسیع و بی انتها-بخش-سامان-طرف

Raise the profile

شهرت و بالا بردن

Intake

N:an amount of food, air, or another substance taken into the body.


2-a location or structure through which something is taken in,

Tremendous

very great in amount, scale, or intensity.

Novelty

تازگی-چیز تازه-نوظهوری-چیز نو

Fad

مد زودگذر


هوس


علاقه دمدمی

Patented

ثبت اختراع

Patented

ثبت اختراع

Patent

حق ثبت اختراع


دارای حق انحصاری


امتیاز نامه

Wizard

جادو گر


جادو


طلسمگر


نابغه

Incandescent

تابان-دارای نور سیمابی


رشته ای

Quote

نقل قول کردن


نقل کردن


ایراد کردن


مظنه دادن


نقل بیان کردن

Perspiration

عرق-عرق بدن-کار سخت-عرق ریزی-خوی

Tribute

احترام


خراج


تکریم


باج


حرف اضافه اش to

Dim

کم نور-تیره-تاریک-


فعل:تیره کردن

Peak

اسم: قله-نوک-راس-کلاه نوک تیز-منتها درجه-حد اکثر-کاکل-ستیغ


فعل: به قله رسیدن-دزدیدن-تیز شدن-بصورت نوک تیز درامدن-به نقطه اوج رسیدن-نحیف شدن

Surveyor

a person who surveys, especially one whose profession is the surveying of land.


نقشه بردار-مساح-مبصر کلاس-پیمایشگر-زمین پیما-بازبین

Pedestrian

اسم:عابر پیاده-پیاده رو


صفت: وابسته به پیاده روی-بی روح-مبتذل

Formidable

صفت: ترسناک-سخت-دشوار-نیرومند-قوی-سهمگین-مهیب

illusion

اسم: وهم-خیال-خیال باطل-حیله-خیال واهی-خیال خام-گول-غلط

Elevation

اسم: بلندی


علو-جای بلند و برامدگی-ترفیع

Remain

فعل: ماندن-باقی ماندن-اقامت کردن


اسم: اثر باقی مانده

Adjusted

معدل

Adjust

فعل:کردن-تعدیل کردن-میزان کردن-تسویه نمودن-مطابق کردن-وفق دادن-سازگار کردن

Mere

صفت:به مقدار کمی -محض


اسم: دریا-اب راکد-مرداب

subcontinent

شبه قاره

Reservation

اسم:شرط-ذخیره-قید-کتمان-ملاحظه-استثناء-احتیاط-قطعه زمین اختصاصی

Bestowed

عطا

Appellation

اسم؛ وجه تسمیه-لقب-نامگذاری-اسم-نام

Supreme

عالی-اعلی-افضل-بزرگترین-انتها

unremarkable

عادی

Surpass

فعل؛پیش افتادن از-بهتر بودن از-تفوق جستن


exceed; be greater than

Dozens

ده ها تن

Declared

اعلان شده-اظهار شده-شناسایی شده

Ultimate

صفت: نهایی-غایی-آخر-بازپسین-دورترین


فعل؛ منجر شدن به

Shunted

منحرف کردن-تغییر جهت دادن-از میان بردن-کنار گذاشتن-ترن را بخط دیگری انداختن

Aside

اسم:صحبت تنها-کنار


قید: بکنار-جداگانه-بیک طرف-در خلوت-گذشته از

Unrivaled

بی نظیر-بی رقیب-بی همتا-بی تا-عالی

Predominant

be the strongest or main element; be greater in number or amount.

Dialect

گویش


لهجه


زبان محلی

Urban

صفت: شهری-وابسته بناحیه مسکونی مزروعی-مدنی


اسم: اهل شهر-شهر نشین