• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/1603

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

1603 Cards in this Set

  • Front
  • Back
ذالِكَ
این
لَا رَيْبَ
شکی نیست
فِيْهِ
در آن
مُتَّقِيْنَ
پرهیزگاران
يُؤْمِنُوْن
ایمان می آورند
غَيْبُ
نادیده،غیب
يُقِيْمُوْنَ
بر پا می دارند
الصَّلَاةُ
نماز
مِمّاَ
از آنچه
رَزَقْنَا
روزی داده ایم
هُمْ
ایشان
يُنْفِقُوْنَ
انفاق می کنند
بِمَا
به آنچه
أُنْزِلَ
نازل شده
إِلَيْكَ
بر تو
قَبْلِكَ
پیش از تو
آخِرَةٌ
رستاخیز،آخرت
يُوْقِنُوْنَ
یقین دارند
أُوْلَآئِكَ
آنان
مُفْلِحُوْنَ
رستگاران
إِنَّ
بی گمان
كَفَرُوْا
کافر شدند
سَوَآءٌ
یکسان است
ءَ
که
أَنْذَرْتَهُم
بترسانی
أَمْ
یا
لَمْ
نه
خَتَمَ
مهرزده است
قُلُوْبِهٍم
جمع قلب،دلها
سَمْعِهِمْ
گوشهایشان
أَبْصَارِهٍم
جمع بصر،چشمها
غِشَاوَةٌ
پرده
عَذَابٌ
عذاب،شکنجه
عَظِيْمٌ
بزرگ
اَلنَّاسُ
مردم
مَنْ
کسی
يَقُوُلُ
می گوید
آمَنَّا
ایمان آورده ایم
يُخَادِعُوْنَ
فریب می دهند
إِلَّا
مگر
أَنْفُسَهُم
خودشان
مَايَشْعُرُوْنَ
نمی فهمند،در نمی یابند
مَرَضٌ
بیماری
فَزَادَهُم
افزود
أَلِيْمٌ
درد ناک
بِمَا
بخاطر
كانُوْا
بودند
يَكْذِبُوْنَ
دروغ می گفتند
إِذَا
هنگامی که
إِذَا قِيْلَ
گفته شود
لَا تُفْسِدُوْا
فساد نکنید
فِي الْأَرْضِ
در زمین
قَالُوا
گویند
إِنَّمَا
فقط،بی گمان
نَحْنُ
ما
مُصْلِحُوْنَ
اصلاح کنندگان
أَلَا
آگاه باشید
مُفْسِدُوْنَ
فساد کنندگان
لكِنْ
ولی،ولیکن
آمِنُوْا
ایمان بیاورید
كَمَا
همانگونه
أَ نُؤْمِنُ
آیا
سُفَهآءُ
بی خردان
إِذا لَقُوْا
ملاقات کنند
خَلَوْا
خلوت کنند
شَيَاطِيْن
جمع شیطان،شیطانها
مُسْتَهْزِءُوْنَ
مسخره می کنیم
يَمُدُّهُمْ
نگه می دارد،مهلت می دهد
طُغْيَانِهِمْ
سرکشی،طغیان
يَعْمَهُوْنَ
سرگردان شوند
اِشْتَرَوْا
خریدند
ضَلَالَةٌ
گمراهی
فَمَا رَبِحَتْ
سودی نداد
مُهْتَدِيْنَ
هدایت شدگان
مَثَلُهُمْ
مثل،داستان
كَ
همانند
الَّذِيْ
کسی که
اِسْتَوْقَدَ
افروخته
نَارٌ
آتش
فَلَمَّا
پس چون
أَضَآءَ تْ
روشن ساخت
حَوْلَهُ
اطراف او
ذَهَبَ بِ
گرفت،برد
تَرَكَ
رها کرد
ظُلُمَاتٌ
جمع ظلمت،تاریکی ها
لَا يُبْصِرُو(ب)
نمی بینند
صُمٌّ
کر
بُكْمٌ
لال،گنگ
عُمْىٌ
نابینا
لَا يَرْجِعُونَ
باز نمی گردند
أَوْ
یا
كَ
همانند
صَيِّبٌ
باران
سَمَآءُ
آسمان
رَعْدٌ
رعد
بَرْقٌ
برق
يَجْعَلُونَ
قرار می دهند،فرومی برند
أَصَابِعَهُمْ
انگشتان
آذَانٌ
جمع اذن،گوشها
صَوَاعِقُ
صاعقه
حَذَرٌ
از ترس
مَوْتٌ
مرگ
مُحِيْطٌ
احاطه دارد
يَكَادُ
نزدیک است
يَخْطَفُ
برباید
كُلَّمَا
هرگاه
مَشَوْا
راه می روند
أَظْلَمَ
تاریک شود
قَامُوْا
بایستند
لَوْ
اگر
شَآءَ
بخواهد
كُلِّ شَيْءٍ
هر چیز
قَدِيْرٌ
توانا
يَآ أَيُّهَا النَّاسُ
ای مردم
اُعْبُدُوْا
پرستش کنید
خَلَقَكُمْ
آفرید
لَعَلَّكُمْ
شاید،تا شما
تَتَّقُوْنَ
پرهزگار شوید
جَعَلَ
قرار داد
لَكُمْ
برای شما
فِرَاشًا
بگسترد
بِنَآءٌ
سقفی
أَنْزَلَ
فرو فرستاد
مَآءٌ
آب
أَخْرَجَ
بیرون آورد
بِهِ
بوسیله ی آن
ثَمَرَاتْ
جمع ثمره،میوه ها
فَلَا تَجْعَلُوْا
پس قرار ندهید
أَنْدَادًا
جمع ند،همتایانی
أَنْتُمْ
شما
إِنْ
می دانید
كُنْتُمْ
هستید
نَزَّلْنَا
نازل کرده ایم
عَبْدِنَا
بر بنده
فَأْتُوْا
پس بیاورید
سُوْرَةٌ
سوره ای
وَ ادْعُوْا
فراخوانید
شُهَدَاءَكُمْ
گواهان
صَادِقِيْنَ
راستگویان
لَمْ تَفْعَلُوْا
انجام ندهید
اَلَّتِيْ
که
وَقُوْدُهَا
هیزم
حِجَارَةٌ
جمع حجر،سنگها
أُعِدَّتْ
آماده شده
بَشِّرْ
مژده ده
عَمِلُوْا
انجام دادند
صَالِحَاتْ
شایسته
أَنَّ
همانا
جَنَّاتٍ
جمع جنت،باغها
تَجْرِيْ
جاری است
تَحْتِهَا
زیر
أَنْهَارٌ
جمع نهر،نهرها
رُزِقُوْا
روزی داده شوند
هذَا
این
أُتُوْا
آورده شود
مُتَشَابِهًا
همانند
أَزْوَاجٌ
جمع زوج،همسران
مُطَهَّرَةٌ
پاکیزه
خَالِدُوْنَ
جاودانان،جاویدانند
لَا يَسْتَحْي ا
شرم نمی کند
يَضْرِبُ مَثَلاً
مثالی بزند
بَعُوْضَةٌ
پشه ای
فَوْقَهَا
یا بالاتر از آن
فَأَمَّا
پس
أَنَّهُ
که آن
حَقُّ
حق است
مَاذَا
چه چیز
أَرَادَ
خواسته است
يُضِلُّ
گمراه می کند
يَهْدِيْ
هدایت می کند
كَثِيرًا
بسیار
فَاسِقِيْنَ
فاسقان
يَنْقُضُوْنَ
می شکنند
عَهْد
پیمان
بَعْدِ
پس از
مِيْثَاق
محکم بستن
يَقْطَعُوْنَ
قطع می کنند
يُوْصَلُ
بر قرار سازند،بپیوندند
خَاسِرُوْنَ
زیانکاران
كَيْفَ
چگونه
أَمْوَاتًا
مردگان
فَأَحْيَاكُمْ
پس شما را زنده گرد
ثُمَّ
سپس
جَمِيْعًا
همه
اِسْتَوَى إِلَى
آهنگ کرد،پرداخت
سَوّئهُنَّ
مرتب نمود
سَبْعَ
هفت
عَلِيْمٌ
آگاه است
لِلْمَلَآئِكَةٌ
جمع ملک،فرشتگان
خَلِيْفَةٌ
جانشین
يَسْفِكُ
بریزد
دِمآءٌ
خون
نُسَبِّحُ
تسبیح می گوییم
نُقَدِّسُ
تقدیس می کنیم
عَلَّمَ
آموخت
أَسْمَآءَ
جمع اسم،نامها
عَرَضَهُمْ
عرضه داشت
أَنْبِئُوْنِيْ
به من خبردهید
هؤُلَآءِ
اینها
سُبْحَانَكَ
منزهی تو
لَنَا
به ما،برای ما
إِنَّكَ
همانا تو
أَنْتَ
تو
حَكِيْمٌ
دانای حکیم
أَعْلَمُ
میدانم
تُبْدُوْنَ
آشکارمی کنید
تَكْتُمُوْنَ
پنهان می داشتید
اُسْجُدُوْا
سجده کنید
أَبى
سرباز زد
اِسْتَكْبَرَ
تکبرورزید
كَانَ
بود
اُسْكُنْ
سکونت کن
كُلَا
بخورید
رَغَدًا
گوارا
حَيْثُ
هرجا
شِئْتُمَا
می خواهید
لَا تَقْرَبَا
نزدیک نشوید
هذِهِ
این
شَجَرَةٌ
درخت
فَتَكُوْنَا
خواهید شد
فَأَزَلَّهُمَا
لغزانید
اِهْبِطُوْا
فرودآیید
بَعْضُكُم
بعضی
عَدُوٌّ
دشمن
مُسْتَقَرٌّ
قرارگاه
مَتَاعٌ
بهره
حِيْنَ
مدتی
فَتَلَقّى
فراگرفت،دریافت
كَلِمَات
کلماتی،سخنانی
فَتَابَ عَلَى
توبه کرد،توبه ای پذیرفت
تَوَّابٌ
توبه پذیر
فَإِمَّا
پس هرگاه
يَأْتِيَنَّكُمْ
برای شمابیاید
مِنِّيْ
ازطرف من
تَبَعَ
پیروی کند
خَوْفٌ
ترس
يَحْزَنُون
غمگین شوند
كَذَّبُوْا
دروغ پنداشتد
آياَتِنَا
نشانه های مارا
أَصْحَابُ النَّارِ
اهل آتشند
يَا
ای
بَنِيْ إِسْرَآئِيْلَ
فرزندان اسرائیل(یعقوب)
اذْكُرُوْا
یادآورید
أَوْفُوْا
وفاکنید
أُوْفِ
وفاکنم
إِيَّايَ
تنهاازمن
فَارْهَبُوْنِ
پس بترسید
مُصَدِّقًا
تصدیق کننده
لَا تَكُوْنُوْا
نباشید
أَوَّلَ
نخستین
ثَمَنًا
بهای
قَلِيْلاً
اندک،ناچیز
لَا تَلْبِسُوْا
نیامیزید
لَا تَكْتُمُوْا
پنهان نکنید
ارْكَعُوْا
رکوع کنید،نمازبخوانید
أَ تَأْمُرُوْنَ
فرمان می دهید
بِالْبِرّ
نیکی
تَنْسَوْنَ
فراموش می کنید
تَتْلُوْنَ
می خوانید
تَعْقِلُوْنَ
می اندیشید
اِسْتَعِيْنُوْا
یاری جویید
لَكَبِيْرَةٌ
دشوار،گران
خَاشِعِيْنَ
فروتنان
يَظُنُّوْنَ
گمان دارند،یقینا می دانند
مُلَاقُوْا
دیدارکننده
رَاجِعُوْنَ
بازمی گردند
فَضَّلْتُ
برتری دادم
لَا تَجْزِىْ
کفایت نکند
نَفْسٌ
کسی،شخصی
عَنْ
از
لَا يُقْبَلُ
پذیرفته نمی شود
شَفَاعَةٌ
شفاعت
لاَ يُؤْخَذُ
گرفته نمی شود
عَدْل
فدیه،بدل
يُنْصَرُوْنَ
یاری می شوند
نَجَّيْنَاكُمْ
نجات دادیم شمارا
فِرْعَوْنَ
فرعونیان
يَسُوْمُوْنَكُمْ
روامی داشتند،شکنجه می دادند
سُوْءَ
بدترین
يُذَبِّخُونَ
سرمی بریدند
أَبْنَآءَكُمْ
فرزندان
يَسْتَحْيُوْنَ
زنده نگه می داشتند
نِسَآءكُمْ
زنان
بَلَآءٌ
آزمایش
فَرَقْنَا
شکافتیم
بَحْرٌ
دریا
أَغْرَقْنَا
غرق ساختیم
تَنْظُرُوْنَ
می نگریستید
َواعَدْنَا
وعده گذاردیم
أَرْبَعِيْنَ
چهل
لَيْلَة
شب
اِتَّخَذْ تُمْ
(به پرستش)گرفتید
عِجْلٌ
گوساله
عَفَوْنَا عَنْكُم
بخشیدیم
الْفُرْقَانْ
جداکننده بین حق وباطل
فَتُوْبُوْا
توبه کنید
بَارِئِكُمْ
آفریدگار
حَتّى
تا
نَرَى
ببینیم
جَهْرَةً
آشکار
صَاعِقَةٌ
صاعقه
بَعَثْنَاكُمْ
برانگیختن
ظَلَّلْنَا
سایبان قراردادیم
غَمَامٌ
ابر
اَلْمَنُّ
ترنجبین
سَلْواى
بلدرچین
كُلُوْا
بخورید
طَيِّبَاتِ
پاکیزه ها
لكِنْ
ولی،بلکه
قَرْيَةٌ
آبادی،شهر(بیت المقدس)
بَابٌ
دروازه
حِطَّة
کاهشی،آموزشی
نَغْفِرْ
می بخشیم
خَطَايَاكُمْ
گناهان شمارا
سَ
بزودی
نَزِيْدُ
می افزاییم،فزونترمی بخشیم
مُحْسِنِيْنَ
نیکوکاران
فَ
پس
بَدَّلَ
تغیرداد،تبدیل کرد
رِجْزًا
عذاب
يَفْسُقُوْنَ
نافرمانی می کردند
اِسْتَسْقى
آب خواست
اِضْرِبْ
بزن
عَصَا
عصا،چوبدستی
اِنْفَجَرَتْ
جوشید
اِثْنَتَا عَشَرَةَ
دوازده
عَيْنًا
چشمه
قَدْ عَلِمَ
دانست
مَشْرَب
آبشخور
اِشْرَبُوْا
بنوشید
لَا تَعْثَوْا
نکوشید
طَعَامٌ
غذا
تُنْبِتُ
می رویاند
بَقْلٌ
سبزی
قِثَّآءٌ
خیار
فُوْمٌ
سیر
عَدَسٌ
عدس
بَصَلٌ
پیاز
تَسْتَبْدِلُوْنَ
جایگزین می کنید
أَدْنى
پست تر
مِصْرٌ
شهری،(یاسرزمین مصر)
سَأَلْتُمْ
خواستید
ذِلَّةٌ
ذلت
مَسْكَنَةٌ
بینوائی
بَآءُوْا
بازگشتند،سزاورشدند
يَقْتُلُوْنَ
می کشتند
نَبِيِّيْنَ
پیامبران
عَصَوْا
نافرمانی کردند
يَعْتَدُوْنَ
تجاوزمی کردند
هَادُوْا
یهودی شدند
نَصَاراى
نصارا
صَابِئِيْنَ
ستاره پرستان
أَجْرُهُمْ
پاداششان
رَفَعْنَا
برافراشتیم
الطُّوْرٌ
کو،طور
تَوَلَّيْتُمْ
روی گرداندید
لَقَدْ
بی گمان،همانا
اِعْتَدَوْا
تجاوزکردند
اَلسَّبْتُ
شنبه
قِرَدَةٌ
جمع قرد،بوزینه ها
خَاسِئِيْنَ
خواورانده شده
نَكَالاً
عبرتی
بَيْنَ يَدَيْهَا
پیش روی
خَلْفَهَا
پشت سر
مَوْعِظَةٌ
پندواندرز
بَقَرَةٌ
گاوی
هُزُوًا
مسخره
يُبَيِّنْ
روشن سازد
لَا فَارِضٌ
نه پیر
لَا بِكْرٌ
جوان
عَوَانٌ
میان سال
لَوْنُهَا
رنگ آن
صَفْرَآءُ
زرد
فَاقِعٌ
پررنگی
تَسُرُّ
شاد میکند
نَاظِرِيْنَ
بیندگان
تَشَابَهَ
مشتبه شده
لَا ذَلُوْلٌ
رام
تُثِيْرُ الْأَرْضَ
زمین را شیار کند
تَسْقِيْ
آب دهد
حَرْثٌ
زراعت
مُسَلَّمَةٌ
تندرست،بی عیب
لَا شِيَةَ
درآن خالی نیست
أَلْئنَ
اینک
وَ مَا كَادُوْا
نزدیک بود
فَادَّارَءْتُمْ
به نزاع پرداختید
بِبَعْضِهَا
باپاره ای از آن
قَسَتْ
سخت شد
أَشَدُّ
سخت تر
يَتَفَجَّرُ
جاری می شود
يَشَّقَّقُ
می شکافد
يَهْبِطُ
فرومی افتد
خَشْيَةُ اللَّهِ
ترس خدا
أَ فَتَطْمَعُوْنَ
آیاامید دارید
فَرِيْقٌ
گروهی
يُحَرِّفُوْنَهُ
تحریف می کردند
عَقَلُوْهُ
فهمیدند
أَتُحَدِّثُونَهُمْ
بازگومی کنید
فَتَحَ
گشوده است،بیان کرده
لِيُحَآجُّوكُمْ
ستیزه کنند،استدلال کنند
يُسِرُّوْنَ
پنهان می دارند
يُعْلِنُوْنَ
آشکارمی کنند
أُمِّيُّوْنَ
جمع امی،بیسوادانان
فَوَيْلٌ
وای
يَكْتُبُوْنَ
می نویسند
أَيْدِيْهِمْ
دست های خود
يَكْسِبُوْنَ
بدست می آورند
لَن تَمَسَّنَا
به مانخواهدرسید
مَّعْدُودَةً
محدودی
يُخْلِفَ
خلاف نکند
سَيِّئَةً
گناه،بدی
أَحَاطَتْ
احاطه کند
بِالْوَالِدَيْنِ
پدرومادر
وَذِي الْقُرْبَى
نزدیکان
الْيَتَامَى
جمع یتیم،یتیمان
الْمَسَاكِينِ
جمع مسکین،بینوایان
حُسْناً
(سخن)نیک
مِّعْرِضُونَ
روی گردان شدید،روی گردانان
دِيَارِكُمْ
سرزمین
أَقْرَرْتُمْ
شما اقرار کردید
تَشْهَدُونَ
گواهی می دهید
تَظَاهَرُونَ
یکدیگر را کمک می کنید
بِالإِثْمِ
گناه
وَالْعُدْوَانِ
ستم
أُسَارَى
اسیران
تُفَادُوهُمْ
فدیه می دهید
مُحَرَّمٌ
حرام بود
جَزَاء
کیفر،جزای
خِزْيٌ
خواری
الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
زندگانی
يُرَدُّونَ
برگردانیده می شوند
يُخَفَّفُ
تخفیف داده می شود
قَفَّيْنَا
پشت سرهم فرستادیم
الرُّسُلِ
پیامبران
رُوحِ الْقُدُسِ
جبریل
جَاءكُمْ
آمد،بیاید
لاَ تَهْوَى
نپسندد،بررخلاف هوای
غُلْفٌ
درپرده
بَل
بلکه
لَّعَنَهُمُ
نفرین کرد
يَسْتَفْتِحُونَ
خواستارپیروزی بودند
عَرَفُواْ
آنچه راکه شناخته بودند
بِئْسَمَا
چه بداست چیزی که
بَغْياً
بستمگری،حسد
مُّهِينٌ
خوارکننده
وَرَاءهُ
غیرازآن
فَلِمَ
چرا
أُشْرِبُواْ
آمیخته شد،نوشانیده شد
يَأْمُرُكُمْ
فرمان می دهد
خَالِصَةً
مخصوص،مختص
دُونِ النَّاسِ
جز سایر مردم
فَتَمَنَّوُاْ
آرزو بکنید
أَبَدًا
هیچگاه
قَدَّمَتْ
پیش فرستاده است
لَتَجِدَنَّهُمْ
هرآینه خواهی یافت
أَحْرَصَ
حریص ترین
أَشْرَكُواْ
شرک ورزیدند
يَوَدُّ
دوست دارد
يُعَمَّرُ
عمرکند
أَلْفَ
هزار
سَنَةٍ
سال
مُزَحْزِحِهِ
دورکننده
بَصِيرٌ
بینااست
ِجِبْرِيلَ
جبریل
بِإِذْنِ
فرمان
بُشْرَى
بشارتی،مژده ای
مِيكَالَ
میکاییل
نَّبَذَهُ
دورافکند
ظُهُورِهِمْ
پشت سر
اتَّبَعُواْ
پیروی کردند
تَتْلُواْ
آنچه
مُلْكِ
فرمان روایی
السِّحْرَ
جادو
هَارُوتَ وَوَمَارُوتَ
دوفرشته
أَحَدٍ
کسی را
فِتْنَةٌ
وسیله ی آزمایش
يُفَرِّقُونَ
جدایی می افکندند
الْمَرْءِ
مرد
ضَآرِّينَ
زیان برسانند
يَضُرُّهُمْ
زیان می رساند
وَلاَ يَنفَعُهُمْ
سود می رساند
مِنْ خَلاَقٍ
بهره ای
مَثُوبَةٌ
پاداشی
رَاعِنَا
رعایت کن ما را(معنای دیگرش :حماقت است که هدف یهودیان بود)
انظُرْنَا
به ما بنگر،ملاحظه ی ما کن
يَخْتَصُّ
اختصاص دهد
ذُو الْفَضْلِ
دارای فضل
نَنسَخْ
نسخ می کنیم
نُنسِهَا
فراموشش گردانیم
نَأْتِ بِ
می آوریم
وَلِيٍّ
سرپرست
نَصِيرٍ
یاور
تَسْأَلُواْ
درخواست کنید،بپرسید
سُئِلَ
پرسیده شد
يَتَبَدَّلِ
تبدیل کند،برگزیند
تَبَيَّنَ
روشن شد
وَاصْفَحُواْ
درگذرید
أَمَانِيُّهُمْ
آرزوهای آنهاست
هَاتُواْ
بیاورید
بُرْهَانَكُمْ
دلیل
أَسْلَمَ
تسلیم کند
وَجْهَهُ
روی خود را
لَيْسَتِ
نیست
أَظْلَمُ
ستمکار تر
مَّنَعَ
بازداشت
وَسَعَى
کوشید
خَرَابِهَا
ویرانی
خَآئِفِينَ
به حال ترس
الْمَشْرِقُ
خواری
بَدِيعُ
پدید آورنده
كُن
باش
فَيَكُونُ
می شود
يُكَلِّمُنَا
با ماسخن نمی گوید
قَدْ بَيَّنَّا
روشن ساخته ایم
بَشِيرًا
مژده رسان
نَذِيرًا
بیم دهنده
لَن تَرْضَى
خشنود نشود
تَتَّبِعَ
پیروی کنی
أَهْوَاءهُم
خواسته ها،هوسها
ابْتَلَى
آزمود
فَأَتَمَّهُنَّ
به انجام رسانید
إِمَامًا
پیشوای
ذُرِّيَّتِي
فرزندانم،نسلم
لاَ يَنَالُ
نمی رسد
الْبَيْتَ
خانه ی کعبه
مَثَابَةً
محل بازگشت،بازگشتگاه
مُصَلًّى
نماز گاهی
طَهِّرَا
پاکیزه کنید
لِلطَّائِفِينَ
طواف کنندگان
وَالْعَاكِفِينَ
مقیمان،معتکفان
وَالرُّكَّعِ
رکوع گزاران
السُّجُودِ
سجده کنندگان
آمِنًا
امن بگردان
فَأُمَتِّعُهُ
بهره مندش می سازم
أَضْطَرُّهُ
می کشانم
الْقَوَاعِدَ
پایه ها،اساس
تَقَبَّلْ
بپذیر
أُمَّةً
امتی،مردمی
وَأَرِنَا
نشان ده ما را،بنمایی ما را
مَنَاسِكَنَا
طرز عبادت ، روش
تُبْ عَلَيْنَآ
توبه کن
وَابْعَثْ
برانگیز
وَيُزَكِّيهِمْ
پاکیزه کند،پاکشان سازد
يَرغَبُ عَن
روی بگرداند
اصْطَفَيْنَاهُ
او را برگزیدیم
أَسْلِمْ
تسلیم شو
وَوَصَّى
سفارش کرد،وصیت کرد
إِلَـهَكَ
خدا
آبَائِكَ
پدران
قَدْ خَلَتْ
گذشت
حَنِيفًا
یکتا پرست
الأسْبَاطِ
نوادگان
أُوتِيَ
داده شد
لاَ نُفَرِّقُ
جدایی نمی افکنیم،فرق نمی گذاریم
شِقَاقٍ
ستیز،خلاف
فَسَيَكْفِيكَهُمُ
پس بزودی تو را ازآنها کفایت کند
صِبْغَةَ
رنگ
أَحْسَنُ
نیکوتر
عَابِدونَ
می پرستیم،پرستشگران
مُخْلِصُونَ
اخلاص آورندگان،بااخلاص
كَتَمَ
پنهان کرد
وَسَطًا
امتی میانه
يَنقَلِبُ
باز می گردد
عَقِبَيْهِ
پاشنه های خود
لَرَؤُوفٌ
مهربان،رؤف
تَقَلُّبَ
گردش،بی تابی
شَطْرَ
به سوی
أُوْتُواْ الْكِتَابَ
کتاب داده شدند
الْمُمْتَرِينَ
شک کنندگان
وِجْهَةٌ
جهتی
مُوَلِّيهَا
رو می کند
فَاسْتَبِقُواْ
بر یکدیگر سبقت بگیرید
الْخَيْرَاتِ
نیکیها
يَأْتِ بِكُمُ
هرجاکه
لِئَلاَّ
تا نباشد
حُجَّةٌ
حجتی،دلیلی،دستاویزی
وَلأُتِمَّ
تمام کنم
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ
بیازماییم
وَالْجُوعِ
گرسنگی
وَنَقْصٍ
کاهش
الأَمَوَالِ
مالها
أَصَابَتْهُم
میوه ها
مُّصِيبَةٌ
مصیبت،بدی
صَلَوَاتٌ
درودها
شَعَآئِرِ اللّهِ
نشانه ها،شعائر
حَجَّ
حج کند
اعْتَمَرَ
عمره بجای آورد
فَلاَ جُنَاحَ
گناه
تَطَوَّعَ
خواستار شد،با رغبت خود انجام داد
شَاكِرٌ
سپاسگزاراست
أَجْمَعِينَ
همگی
يُنظَرُونَ
مهلت داده می شوند
اخْتِلاَفِ
آمدوشد
وَالنَّهَارِ
روز
الْفُلْكِ
کشتیها
وَبَثَّ
پراکنده کرد
دَآبَّةٍ
جنبنده
تَصْرِيفِ
تغییر مسیر،گردش
الرِّيَاحِ
بادها
السَّحَابِ
ابرها
الْمُسَخِّرِ
مسخر است
يُحِبُّونَهُمْ
دوستی
إِذْ تَبَرَّأَ
بیزاری جست
وَتَقَطَّعَتْ
گسیخته شد
الأَسْبَابُ
رشته ها،پیوند
حَلاَلاً
کاش برای مابود
خُطُوَاتِ
گامهای
الْفَحْشَاء
زشتی
أَلْفَيْنَا
یافتیم
يَنْعِقُ
بانگ زد
دُعَاء
خواندن
نِدَاء
ندایی
الْمَيْتَةَ
مردار
لَحْمَ الْخِنزِيرِ
گوشت خوک
أُهِلَّ
برده شد،(نام غیرخدا)گرفته شده
عَادٍ
متجاوز،تجاوزکننده
أَصْبَرَهُمْ
پس چه شکیباهستند
بَعِيدٍ
دور
ابْنَ السَّبِيلِ
واماندگان
السَّآئِلِينَ
گدایان
الرِّقَابِ
بردگان
الْمُوفُونَ
وفاکنندگان
الْبَأْسَاء
سختی،فقر
الْبَأْسِ
هنگام نبرد
كُتِبَ
نوشته شده است
الْقِصَاصُ
قصاص
الْقَتْلَى
کشتگان
الْحُرُّ
آزاد
الْعَبْدُ
غلام،برده
الأُنثَى
زن
أَخِيهِ
برادرش
بِالْمَعْرُوفِ
پسندیده،خوبی
أَدَاء إِلَيْهِ
پرداختنی
تَخْفِيفٌ
کاهشی،تخفیفی
أُولِيْ الأَلْبَابِ
صاحبان خرد،خردمندان
خَافَ
ترسید
مُّوصٍ
وصیت کننده
جَنَفًا
ستم،بی عدالتی
الصِّيَامُ
روزه
أَيَّامٍ أُخَرَ
روزهای
وَلِتُكَبِّرُواْ
بزرگ بشمارید
أُجِيبُ
اجابت می کنم
فَلْيَسْتَجِيبُواْ
پس باید بپذیرند
يَرْشُدُونَ
راه یابند
أُحِلَّ
حلال گردیده شد
الرَّفَثُ
آمیزش،درآمیختن
لِبَاسٌ
پوشاک،لباس
تَخْتانُونَ
خیانت می کردید
الْخَيْطُ الأَبْيَضُ
رشته سفید
الْخَيْطِ الأَسْوَدِ
رشته سیاه
وَتُدْلُواْ بِهَا
نیفکنید،ندهید
الأهِلَّةِ
هلالهای ماه
مَوَاقِيتُ
گاهنماهایی،اوقات
ثَقِفْتُمُوهُمْ
یافتید
انتَهَوْاْ
دست برداشتند
التَّهْلُكَةِ
هلاکت
أُحْصِرْتُمْ
بازداشته شدید
اسْتَيْسَرَ
فراهم شود
الْهَدْيُ
قربانی
وَلاَ تَحْلِقُواْ
نتراشید
رُؤُوسَكُمْ
جمع رأس،سر
يَبْلُغَ
برسد
مَحِلَّهُ
جایگایش
أَذًى
آزاری
نُسُكٍ
قربانی
أَمِنتُمْ
ایمن شدید
تَمَتَّعَ
بهرمند گردد،متمتع شود
ثَلاثَةِ
سه تا
شَدِيدُ الْعِقَابِ
سخت کیفر
مَّعْلُومَاتٌ
معلوم ومعینی
فَرَضَ
فرض گرداند
وَلاَ فُسُوقَ
نافرمانی،گناه
وَلاَ جِدَالَ
جدال،ستیزه
تَزَوَّدُواْ
توشه برگیرید
أَفَضْتُم
کوچ کردید
الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ
مشعر الحرام
قَضَيْتُم
به جای آوردید
آتِنَا
به ما عطا کن
وَقِنَا
نگه دار ما را
نَصِيبٌ
بهره
سَرِيعُ الْحِسَابِ
زود شمار
تَعَجَّلَ
شتاب کند
تَأَخَّرَ
تأخیر کند
يُعْجِبُكَ
تو را به شگفت می اندازد
أَلَدُّ الْخِصَامِ
سرسخت ترین دشمنان
النَّسْلَ
نسل،نژاد
الْعِزَّةُ
تکبر،بزرگ بینی
فَحَسْبُهُ
کافی است
الْمِهَادُ
آرامگاه
يَشْرِي
بفروشد
مَرْضَاتِ اللّهِ
خشنودی
كَآفَّةً
همگی
زَلَلْتُمْ
لغزش کرد
فِي ظُلَلٍ
جمع ظل،سایه ها
قُضِيَ
کاریکسره شود
كَمْ
چند،چه اندازه
زُيِّنَ
آراسته شده است
يَسْخَرُونَ
مسخره می کنند
حَسِبْتُمْ
گمان کردید
مَّسَّتْهُمُ
رسید
زُلْزِلُواْ
تکان خوردند،لرزیدند
مَتَى
کی
الْقِتَالُ
جهاد
كُرْهٌ
ناگوار
عَسَى
چه بسا
صَدٌّ
بازداشتن
لاَ يَزَالُونَ
پیوسته
إِنِ اسْتَطَاعُواْ
بتوانند
يَرْتَدِدْ
برگردد،بازگردد
حَبِطَتْ
تباه شد
هَاجَرُواْ
هجرت کردند
جَاهَدُواْ
جهادنمودند
يَرْجُونَ
امیدوارند
الْخَمْرِ
شراب،باده
الْمَيْسِرِ
قهار
الْعَفْوَ
مازاد،فزونی
تَتَفَكَّرُونَ
اندیشه کنید
إِصْلاَحٌ
کارسازی،اصلاح کردن
تُخَالِطُوهُمْ
همزیستی کنید،اختلاط کنید
لأعْنَتَكُمْ
به زحمت انداخت
لاَ تَنكِحُواْ
ازدواج نکنید
أَمَةٌ
کنیز
لاَ تُنكِحُواْ
به ازدواج در نیاورید
يَتَذَكَّرُونَ
یاد آور شوند
الْمَحِيضِ
حیض،عادت ماهیانه زنان
فَاعْتَزِلُواْ
پس کناره گیری کنید
قَدِّمُواْ
پیش بفرستید
عُرْضَةً
دستاویز،آماج
أَيْمَانِكُمْ
جمع یمین،سوگندها
تَبَرُّواْ
نیکی کنید
اللَّغْوِ
بیهوده
حَلِيمٌ
بردبار
يُؤْلُونَ
سوگند می خورند
تَرَبُّصُ
انتظار
فَآؤُوا
بازگشتند
عَزَمُواْ
تصمیم گرفتید
الطَّلاَقَ
زنان مطلقه
ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ
پاکی،یا عادت ماهانه
فِي أَرْحَامِهِنَّ
جمع رحم،رحمها
بُعُولَتُهُنَّ
جمع بعل،شوهران
أَحَقُّ
سزاوارتر
رَدِّهِنَّ
بازگرداندن
وَلِلرِّجَالِ
جمع رجل،مردان
مَرَّتَانِ
دو بار
إِمْسَاكٌ
نگاه داشتن
تَسْرِيحٌ
رها کردن
يَتَعَدَّ
تجاوز کند
يَتَرَاجَعَا
به یکدیگر باز گردند
سَرِّحُوهُنَّ
رها سازید
يَعِظُكُم
پند می دهد
لاَ تَعْضُلُوهُنَّ
باز ندارید
إِذَا تَرَاضَوْاْ
پربرکت تر،پاکتر
أَزْكَى
پاکیزه تر
يُرْضِعْنَ
شیردهند
حَوْلَيْنِ
دوسال
كَامِلَيْنِ
کامل،تمام
الْمَوْلُودِ لَهُ
فرزند برای او متولد شده(پدر)
كِسْوَتُهُنَّ
پوشاک
لاَ تُكَلَّفُ
تکلیف نشود،مکلف نمی شود
وُسْعَهَا
توانایی اش
لاَ تُضَآرَّ
آزار نشود،زیان نبیند
فِصَالاً
(ازشیر)بازگیرند
تَشَاوُرٍ
مشورت
تَسْتَرْضِعُواْ
شیرده خواستید،دایه ای بگیرید
سَلَّمْتُم
بپردازید
يُتَوَفَّوْنَ
می میرند
يَذَرُونَ
باقی می گذارند
عَرَّضْتُم
اشاره کرده اید،با کنایه گفته اید
خِطْبَةِ
خواستگاری زنان
أَكْنَنتُمْ
پنهان دارید
فَرِيضَةً
مهریه
الْمُوسِعِ
توانگر
الْمُقْتِرِ
تنگدست
نِصْفُ
نیم،نصف
حَافِظُواْ
محافظت کنید
قَانِتِينَ
فروتنانه
رُكْبَانًا
سواره
مَّتَاعًا
بهره ای
الْحَوْلِ
یک سال
يُقْرِضُ
وام دهد
أَضْعَافًا
چندین برابر
يَقْبِضُ
تنگ می سازد
يَبْسُطُ
گشایش می دهد
الْمَلإِ
جمعی
مَلِكًا
پادشاه
عَسَيْتُمْ
چنین نیستید
سَعَةً
گشایش
بَسْطَةً
عظمتی،وسعتی
سَكِينَةٌ
آرامش
بَقِيَّةٌ
باقیمانده
تَحْمِلُهُ
حمل می کنند
فَصَلَ
رهسپار شد
الْجُنُودِ
جمع جند،لشکریان
مُبْتَلِيكُم
شما را آزمایش می کند
لَّمْ يَطْعَمْهُ
چشیدن
غُرْفَةً
کفی (از آن)
جَاوَزَهُ
گذشت
فِئَةٍ قَلِيلَةٍ
گروه اندک،کوچک
غَلَبَتْ
پیروز شدند
بَرَزُواْ
به میدان آمدند
أَفْرِغْ
فرو ریز
ثَبِّتْ
استوار بدار
فَهَزَمُوهُم
شکست دادند
دَفْعُ
دفع کرد،کنار زد
لَّفَسَدَتِ
تباه می گردید
الْمُرْسَلِينَ
فرستاده شدگان،پیامبران
مَا اقْتَتَلُواْ
بایکدیگرجنگ کردند
لاَ بَيْعٌ
خریدوفروش
لاَ خُلَّةٌ
دوستی
الْحَيُّ
زنده
الْقَيُّومُ
نگه دار،مدبر،پاینده
سِنَةٌ
چرت
نَوْمٌ
خواب
لاَ يُحِيطُونَ
احاطه نمی یابد
لاَ يَؤُودُهُ
گران ودشوار نیاید
لاَ إِكْرَاهَ
اجبار
تَّبَيَّنَ
روشن شده است
الْغَيِّ
انحراف،گمراهی
الطَّاغُوتِ
طغیانگر،طاعوت
اسْتَمْسَكَ
چنگ زده است
الْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ
دستگیره محکمی
لاَ انفِصَامَ
گسستن نیست
النُّوُرِ
روشنایی
حَآجَّ
ستیزه کرد،مجادله کرد
الشَّمْسِ
خورشید
فَبُهِتَ
مبهوت شد،سراسیمه شد
مَرَّ
گذشت
خَاوِيَةٌ
فروریخته
عَلَى عُرُوشِهَا
سقفها
مِئَةَ عَامٍ
صد سال
لَمْ يَتَسَنَّهْ
تغیرنکرده است
حِمَارِكَ
الاغ
العِظَامِ
استخوان
نُنشِزُهَا
پیوندمی دهیم
نَكْسُوهَا
می پوشانیم
لِّيَطْمَئِنَّ
آرام گیرد
الطَّيْرِ
پرنده
فَصُرْهُنَّ
پاره پاره کن،قطعه قطعه کن
جَبَلٍ
کوه
جُزْءًا
قسمتی
سَعْيًا
شتابان
حَبَّةٍ
دانه
أَنبَتَتْ
برویاند
سَبْعَ سَنَابِلَ
هفت خوشه ها
يُضَاعِفُ
چندبرابرمی کند
لاَ يُتْبِعُونَ
درپی نیارند
مَنًّا
منتی
غَنِيٌّ
بی نیاز
لاَ تُبْطِلُواْ
باطل نکنید
رِئَاء
برای نشان دادن،برای خودنمایی
صَفْوَانٍ
سنگ صاف ولغزان
تُرَابٌ
خاک
وَابِلٌ
باران تند
صَلْدًا
صاف وسخت
لاَّ يَقْدِرُونَ
قدرت ندارند
تَثْبِيتًا
استوارساختن
رَبْوَةٍ
پشته ای
أُكُلَهَا
میوه ها
ضِعْفَيْنِ
دوچندان
فَطَلٌّ
باران نرمی
نَّخِيلٍ
درختان خرما
أَعْنَابٍ
انگورها،تاکستان
الْكِبَرُ
پیری
ضُعَفَاء
ناتوان
إِعْصَارٌ
گردباد
فَاحْتَرَقَتْ
بسوزد
لاَ تَيَمَّمُواْ
قصدنکنید
الْخَبِيثَ
ناپاک،پلید
آخِذِيهِ
ستاننده،گیرنده
تُغْمِضُواْ
چشم پوشی کنید
حَمِيدٌ
ستوده
نَذَرْتُم
نذرکرده اید
إِن تُبْدُواْ
آشکارکنید
فَنِعِمَّا
چه نیکوست
يُكَفِّرُ عَنكُم
می زداید
سَيِّئَاتِكُمْ
گناهان
وَجْهِ اللّهِ
خشنودی خدا،روی خدا
يُوَفَّ
کامل داده می شود
ضَرْبًا
گشتن،سفرکردن
التَّعَفُّفِ
خویشتن داری
بِسِيمَاهُمْ
چهره ها
إِلْحَافًا
با اصرار
سِرًّا
نهان
عَلاَنِيَةً
آشکار
الرِّبَا
ربا،سود
يَتَخَبَّطُهُ
دیوانه شده،تعادل ندارد،آشفته شد
مَا سَلَفَ
گذشته است
يَمْحَقُ
نابود می کند
َيُرْبِي
افزایش می دهد
كَفَّارٍ
ناسپاس
ذَرُواْ
رهاکنید
فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ
جنگ
رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ
سرمایه ها
ذُو عُسْرَةٍ
تنگدست
فَنَظِرَةٌ
مهلتی
تَصَدَّقُواْ
تصدق کنید،بخشش کنید
تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ
وام دادید وام،قرض
وَلْيُمْلِلِ
املا کند
لاَ يَبْخَسْ
نکاهد
اسْتَشْهِدُواْ
گواه بگیرید
امْرَأَتَانِ
دو زن
تَرْضَوْنَ
رضایت دارید،پسند می کنید
تَضِلَّ
فراموش کند
فَتُذَكِّرَ
یاد آوری کند
لاَ تَسْأَمُوْاْ
خسته نشوید
صَغِيرًا
کوچک
أَقْسَطُ
دادگرانه
أَقْومُ
استوار تر
أَدْنَى
نزدیکتر
أَلاَّ تَرْتَابُواْ
دچار شک نشوید
حَاضِرَةً
نقدی،جاری
تُدِيرُونَهَا
دست به دست می کنید
لاَ يُضَآرَّ
آزار نشود
رِهَانٌ
گروگان
مَّقْبُوضَةٌ
بدست،گرفته شده
أَمِنَ
امین دانست
فَلْيُؤَدِّ
بپردازد
يُحَاسِبْكُم
محاسبه می کند
أَطَعْنَا
اطاعت کردیم
غُفْرَانَكَ
آمرزش تو(خواهانیم)
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ
تکلیف نمی کند
إِن نَّسِينَا
فراموش کردیم
أَخْطَأْنَا
خطا کردیم
مَوْلاَنَا
مولا و سرورمایی
سوره ی آل عمران
سوره ی آل عمران
ذُو انتِقَامٍ
صاحب انتقام
يُصَوِّرُكُمْ
صورتگری می کند
مُّحْكَمَاتٌ
محکم،استوار
أُمُّ الْكِتَابِ
اساس کتاب
زَيْغٌ
کژی وانحراف
الرَّاسِخُونَ
راسخان،فرورفتگان (در علم)
لاَ تُزِغْ
منحرف مگردان
الْوَهَّابُ
بخشنده
الْمِيعَادَ
وعده
كَدَأْبِ
عادت
فِئَتَيْنِ
دو گروه
الْتَقَتَا
باهم روبرو شدند
رَأْيَ الْعَيْنِ
دیدن چشم
الشَّهَوَاتِ
خواستنی ها،شهوتها
الْقَنَاطِيرِ
دارایی هنگفت
الْمُقَنطَرَةِ
انباشته شده
الذَّهَبِ
طلا
الْفِضَّةِ
نقره
الْخَيْلِ
اسب ها
الْمُسَوَّمَةِ
نشاندار
الأَنْعَام
چهار پایان
الْمَآبِ
سرانجام نیک
رِضْوَانٌ
خشنودی
بِالأَسْحَارِ
سحرگاهان
غَرَّهُمْ
مغرور ساخت
تَنزِعُ
می گیری
تُذِلُّ
خوار می کنی
تُولِجُ
داخل می کنی
يُحَذِّرُكُمُ
بر حذر می دارد
مُّحْضَرًا
آماده،حاضر شده
أَمَدًا
فاصله ای دور بود
فِي بَطْنِي
شکم
مُحَرَّرًا
آزاد
وَضَعْتُهَا
زاده ام
سَمَّيْتُهَا
نام گذاردم
كَفَّلَهَا
کفالت کرد
الْمِحْرَابَ
عبادتگاه
هُنَالِكَ
آنجا
كَلِمَة
كلمه ی خدا(عیسی علیه السلام)
سَيِّدًا
سرور
حَصُورًا
خویشتن دار
غُلاَمٌ
پسر
عَاقِرٌ
نازا
رَمْزًا
با اشاره
بِالْعَشِيِّ
شامگاهان
الإِبْكَارِ
صبحگاهان
اقْنُتِي
فرمانبر باش
أَنبَاء
جمع نبأ،اخبار
أَقْلاَمَهُمْ
جمع قلم،قلمها
يَكْفُلُ
سرپرست باشد،سرپرستی به عهده گیرد
إِذْ يَخْتَصِمُونَ
کشمکش می کردند
وَجِيهًا
آبرومند
الْمُقَرَّبِينَ
مقربان،نزدیکان
الْمَهْدِ
گهواره
كَهْلاً
کهولت،میان سالی
كَهَيْئَةِ
به شکل، مانند پیکر
الطَّيْرِ
پرنده
فَأَنفُخُ
می دمم
الأكْمَهَ
کور مادر زاد
والأَبْرَصَ
پیسی،مبتلا به برص
تَدَّخِرُونَ
ذخیره می کنید
أَحَسَّ
احساس کرد
الْحَوَارِيُّونَ
پیروان،حواریون
نَبْتَهِلْ
نفرین کنیم،مباهله کنیم
تَعَالَوْاْ
بیایید
أَرْبَابًا
جمع قصه،داستانها
أَوْلَى
سزاوارترین مردم
تَأْمَنْهُ بِ
امین شمری
مَا دُمْتَ
پیوسته
يَلْوُونَ
می گردانند
رَبَّانِيِّينَ
ربانی،خدایی
تَدْرُسُونَ
درس می خواندید
إِصْرِي
پیمان مرا
طَوْعًا
خواه،بااختیار
كَرْهًا
ناخواه،مجبورانه
ازْدَادُواْ
افزودند
مِّلْءُ الأرْضِ
پری زمین
افْتَدَى
فدیه دهد
حِـلاًّ
حلال بود
بِبَكَّةَ
از اسامی مکه
حِجُّ الْبَيْتِ
حج خانه ی خدا
عِوَجًا
کج
يَعْتَصِم
چنگ بزنید
بِحَبْلِ اللّهِ
به ریسمان
فَأَلَّفَ
الفت داد،پیوند داد
إِخْوَانًا
جمع أخ،برادران
شَفَا
لبه
حُفْرَةٍ
گودال
فَأَنقَذَكُم
نجات داد
يَنْهَوْنَ
نهی می کنید
الأَدُبَارَ
پشت
آنَاء
پاسی،دل شب
يُسَارِعُونَ
می شتابند
لَن تُغْنِيَ
هرگز دفع نخواهد کرد
رِيحٍ
باد
صِرٌّ
سر مای سخت
بِطَانَةً
محرم اسرار
لاَ يَأْلُونَكُمْ
کوتاهی نمی کنند
خَبَالاً
نابکار،تباهی،فساد
عَنِتُّمْ
رنج وزحمت شمارا
عَضُّواْ
می گزند
الأَنَامِلَ
جمع أنمله،سرانگشتان
الْغَيْظِ
خشم
تَسُؤْهُمْ
آنهاراناراحت می کند
يَفْرَحُواْ
خوشحال می شوند
غَدَوْتَ
بامداران بیرون آمدی
تُبَوِّىءُ
می گماردی،ترتیب می دهی
هَمَّت
خواستند
تَفْشَلاَ
دوگروه
بِبَدْرٍ
سستی ورزند،تنبلی کنند
أَذِلَّةٌ
نا توان،اندک بودید
فَوْرِهِمْ
بزودی،باجوش وخروش
مُسَوِّمِينَ
نشاندار
طَرَفًا
گروهی
يَكْبِتَهُمْ
خوار ومغلوب کند
خَآئِبِينَ
ناامیدانه
السَّرَّاء
توانگری
الْكَاظِمِينَ
فروخورندگان
الْعَافِينَ
عفوکنندگان
لَمْ يُصِرُّواْ
پافشاری نمی کنند
نِعْمَ
چه نیکو،خوب
سُنَنٌ
جمع سنه،راههاوروشها
فَسِيرُواْ
گردش کنید
عَاقِبَة
سرانجام
لاَ تَهِنُوا
سست نشوید
الأَعْلَوْنَ
برتر
قَرْحٌ
زخم،آسیب
نُدَاوِلُهَا
می گردانی
لِيُمَحِّصَ
خالص گرداند،پاک نماید
تَمَنَّوْنَ
آرزومی کردید
كِتَابًا مُّؤَجَّلاً
کتابی نوشته شده،سرنوشتی است معین،مشخص
كَأَيِّن
چه بسیار،چه بسا
رِبِّيُّونَ
مردن خدایی،مخلصان
وَمَا ضَعُفُواْ
سستی نکردند
وَمَا اسْتَكَانُواْ
زبونی نشان ندادند،کرنش
إِسْرَافَنَا
زیاده روی
الرُّعْبَ
بیم وترس
تَحُسُّونَهُم
ازپای درمی آورید،
تَنَازَعْتُمْ
با یکدیگر به نزاع پرداختید
صَرَفَكُمْ
منصرف ساخت
إِذْ تُصْعِدُونَ
بالا می رفتید
وَلاَ تَلْوُونَ
توجه نمی کردید،روی نمی گردانیدید
مَا فَاتَكُمْ
از دست داده ای
نُّعَاسًا
چرت،خواب سبکی
يَغْشَى
فرا گرفت
مَضَاجِعِهِمْ
قتلگاها،خوابگاه(مرگ)
الْجَمْعَانِ
دو گروه
اسْتَزَلَّهُمُ
لغزانید
غُزًّى
جمع غازی،جنگجویان،در جنگ شرکت کردند
لِنتَ
نرم خو شدی
فَظًّا
تند خو
لاَنفَضُّواْ
پراکنده می شدند
شَاوِرْهُمْ
مشورت کن
يَخْذُلْكُمْ
خوار کند،به خود واگذارد
أَن يَغُلَّ
خیانت(در غنیمت)کند
بِسَخْطٍ
خشم
مَنَّ
منت نهاد
نَاقَقُوا
نفاق ورزیدند
ادْفَعُواْ
دفاع کنید
وَقَعَدُواْ
نشستند
فَادْرَؤُوا
پس دور سازید
يَسْتَبْشِرُونَ
خوش وقتند،خوشحالند
لَمْ يَلْحَقُواْ
هنوز نپیوسته اند
لاَ يُضِيعُ
اجابت کردند
الْوَكِيل
بهترین حامی است
يُخَوِّفُ
می ترساند
حَظًّا
بهره ای،نصیبی
نُمْلِي
مهلت می دهیم
يَمِيزَ
جداسازد
لِيُطْلِعَكُمْ
آگاه کند
يَجْتَبِي
برمی گزیند
يَبْخَلُونَ
بخل می ورزدند
سَيُطَوَّقُونَ
طوق گردنشان می شود
الْحَرِيقِ
سوزان
بِظَلاَّمٍ
ستمگر
بِقُرْبَانٍ
قربانی
الْمُنِيرِ
روشن
فَازَ
رستگار شده است
الْغُرُورِ
فریب
بِمَفَازَةٍ
نجات ورهایی
قُعُودًا
نشسته
جُنُوبِهِمْ
جمع جنب، پهلوها
الأبْرَارِ
نیکان
أُوذُواْ
اذیت وآزارشدند
الْبِلاَدِ
جمع بلد،شهرها
صَابِرُواْ
شکیبایی فراخوانید،پایداری کنید
رَابِطُواْ
مرزداری کنید
سوره ی نساء
سوره ی نساء
تَسَاءلُونَ
درخواست می کنید
رَقِيبًا
مراقب،نگهبان
حُوبًا
گناه
طَابَ
موردپسند
مَثْنَى
دودو،مراد دوتا
ثُلاَثَ
سه سه،مراد سه تا
رُبَاعَ
چهارچهار،مراد چهارتا
مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ
مالک شده است جمع یمین،دست راست
تَعُولُواْ
به اینکه ستم نکنید،(واینکه عیالمند نشوید)
صَدُقَاتِهِنَّ
جمع صدقه،مهریه ها
نِحْلَةً
هدیه،فریضه الهی
هَنِيئًا
خوشمزه،حلال
مَّرِيئًا
گوارا
آنَسْتُم
صلاح دیدید،یافتید
رُشْدًا
لیاقت،رشد کافی
فَادْفَعُواْ إلى
برگردانید،بدهید
بِدَارًا
شتابانه
يَكْبَرُواْ
خوداری کند،پاکدامنی کند
قَلَّ
کم باشد
كَثُرَ
زیاد باشد
الْقِسْمَةَ
تقسیم(میراث)
سَدِيدًا
سنجیده،درست
سَعِيرًا
آتش سوزان
الأُنثَيَيْنِ
دو دختر
ثُلُثَا
دو سوم
السُّدُسُ
یک ششم
الثُّلُثُ
یک سوم
إِخْوَةٌ
برادران(خواهران وبرادران)
لاَ تَدْرُونَ
نمی دانید
الرُّبُعُ
یک چهارم
الثُّمُنُ
یک هشتم
كَلاَلَةً
کسی که بمیرد،پدر وفرزند نداشته باشد
غَيْرَ مُضَآرٍّ
غیر زیان رسان(زیانی به ورثه نرساند)
شُرَكَاء
شریکند
يَتَعَدَّ
تجاوز کند
وَاللاَّتِي
کسانی
وَاللَّذَانَ
آن دو(مرد وزن)
بِجَهَالَةٍ
نادانی
كَرْهًا
ناپسندانه،به اکراه
عَاشِرُوهُنَّ
رفتار کنید
مَّكَانَ
به جای
أَفْضَى
آمیزش نموده اید
مَقْتًا
منفور
بَنَاتُكُمْ
جمع بنت،دختران
أَخَوَاتُكُمْ
جمع أخت،خواهران
عَمَّاتُكُمْ
جمع عمه،عمه ها
رَبَائِبُكُمُ
جمع ربیبه،پرورش یافتگان،(دختران همسران از شوهران دیگر)
حُجُورِكُم
جمع حجر،آغوش،دامان
حَلاَئِلُ
جمع حلیله،همسران
أَصْلاَبِكُمْ
جمع صلب،پشت،(پسران صلبی شما)
وَالْمُحْصَنَاتُ
زنان شوهر دار
كِتَابَ اللّهِ
پاکدامن باشید(خواهان عفت وپاکدامنی)
غَيْرَ مُسَافِحِينَ
نه زناکار
أُجُورَهُنَّ
جمع أجر،مهریه
طَوْلاً
دارایی،از لحاظ مالی
فَتَيَاتِكُمُ
جمع فتاة،کنیزان
مُتَّخِذَاتِ
جمع خدن،دوست پنهانی
أُحْصِنَّ
ازدواج کردند
الْعَنَتَ
فساد،آلایش گناه
تَجْتَنِبُواْ
دوری کنید
كَبَآئِرَ
جمع کبیره،گناهان بزرگ
مُّدْخَلاً كَرِيمًا
جایگاه،منزل خوبی،ارزشمندی
مَوَالِيَ
جمع مولی،سرپرستان،مرادوارثان
عَقَدَتْ
پیمان بسته اید
قَوَّامُونَ
جمع قوام،صیغه مبالغه است،سرپرست ونگهبانند
نُشُوزَهُنَّ
نافرمانی،سرکشی
الْمَضَاجِعِ
جمع مضجع،بستر
عَلِيًّا
بلند مرتبه
حَكَمًا
داوری
الْجَارِ
همسایه
الْجُنُبِ
همسایه بیگانه
بِالجَنبِ
همنشین
مُخْتَالاً
متکبر
فَخُورًا
فخر فروش
قَرِينًا
همدم،همنشین
مِثْقَالَ
اندازه
لَوْ تُسَوَّى
یکسان شده
حَدِيثًا
سخنی را
سُكَارَى
جمع سکران ،مستان درحال مستی
جُنُبًا
درحال جنایت
عَابِرِي سَبِيلٍ
رهگزار باشد
الْغَآئِطِ
زمین گوار،مکان قضایی حاجت(مرادقضای حاجت)
لاَمَسْتُمُ
آمیزش کنید
فَتَيَمَّمُواْ
تیمم کنید
صَعِيدًا
خاک
فَامْسَحُواْ
مسح کنید
عَفُوًّا
بسیار عفو کننده،بسیاربخشنده
مَّوَاضِعِهِ
جمع موضع،جاهاه
مُسْمَعٍ
هرگز نشنوی،ناشنیدنی
لَيًّا
پیچ دادن،پیچانیدن
طَعْنًا
تمسحر کردن،طعنه زدن
نَّطْمِسَ
محو کنیم
فَتِيلاً
نخ روی هسته خرما
بِالْجِبْتِ
بت،ساحر
نَقِيرًا
(به اندازه)پوست هسته خرما
نَضِجَتْ
بریان شد
جُلُودُهُمْ
جمع جلد،پوست ها
ظِـلاًّ
سایه
ظَلِيلاً
گسترده،آرام بخش
تُؤدُّواْ
بازگردانید
أُوْلِي الأَمْرِ
صاحبان امر(علماوفرمانروایان)
تَأْوِيلاً
فرجام،سرانجام
يَزْعُمُونَ
گمان می کنند
يَتَحَاكَمُواْ
داوری طلب کنند
يَحْلِفُونَ
سوگند می خورند
قَوْلاً بَلِيغًا
بیانی رساوموثر
شَجَرَ
اختلاف شد،درگرفت
حَرَجًا
ناراحتی
يُسَلِّمُواْ
تسلیم شوند
تَسْلِيمًا
تسلیم شدنی،کامل تسلیم باشد
رَفِيقًا
دوست،همنشین،رفیق
حِذْرَكُمْ
احتیاط،آمادگی(سلاح)
فَانفِرُواْ
بیرون رویید
ثُبَاتٍ
دسته دسته،گروه گروه
لَّيُبَطِّئَنَّ
سستی می کنند
مَوَدَّةٌ
دوستی،مودت
يَا لَيتَنِي
ای کاش من هم
الْمُسْتَضْعَفِينَ
بیچاره،مستضعف
كُفُّواْ
(دست) نگاه دارید،(دست)از جنگ بردارید
يُدْرِككُّمُ
می یابد
فِي بُرُوجٍ
جمع برج،برجها
مُّشَيَّدَةٍ
محکم واستوار
طَاعَةٌ
اطاعت،پیروی
بَيَّتَ
درشب تدبیر کرد،نقشه شبانه
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ
اندیشه می کنند
أَذَاعُواْ
شایع می سازند
يَسْتَنبِطُونَهُ
استنباط می کنند
حَرِّضِ
تشویق کن
تَنكِيلاً
کیفر،مجازات
كِفْلٌ
سهم،بهره ای
حُيِّيْتُم
تحیت،سلام
أَرْكَسَهُم
سرنگون،واژگون
يَصِلُونَ
می پیوندند
حَصِرَتْ
تنگ می گردد
سَلَّطَهُمْ
مسلط می کند
فَتَحْرِيرُ
آزاد کردن
رَقَبَةٍ
برده،گردن
دِيَةٌ
خونبها،دیه
يَصَّدَّقُواْ
پی در پی
مُتَتَابِعَيْنِ
از روی عمد
أَلْقَى
انداخت،عرض کرد
عَرَضَ
کالا،متاع
مَغَانِمُ
غنیمتها
لاَّ يَسْتَوِي
یکسان نیستند
أُوْلِي الضَّرَرِ
بجز زیان دیدگان،(بدون بیماری وآسیب)
حِيلَةً
چاره ای
مُرَاغَمًا كَثِيرًا
جاهای امن فراوان
تَقْصُرُواْ
کوتاه کنید،قصر کنید
يَفْتِنَكُمُ
زیان برسانند
أَمْتِعَتِكُمْ
متاعهای خود
مَّطَرٍ
باران
اطْمَأْنَنتُمْ
آرامش یافتید
تَأْلَمُونَ
رنج می برید
الْخَآئِنِينَ
خائنان
خَوَّانًا
خیانت پیشه
يَسْتَخْفُونَ
پنهان می دارند
يَرْمِ بِهِ
نسبت دهد،متهم کند
بَرِيئًا
بی گناهی را
نَّجْوَاهُمْ
درگوشی،نجوا
فَلَيُبَتِّكُنَّ
شکافند،قطع کنند
غُرُورًا
فریب
مَحِيصًا
راه فرار،گریزگاه،نجات
خَلِيلاً
دوست
يَسْتَفْتُونَكَ
فتوا می خواهند،سؤال می کنند
الشُّحَّ
بخل
حَرَصْتُمْ
بکوشید،آرزومند باشید
كَالْمُعَلَّقَةِ
بلا تکلیف،آویزان
تَلْوُواْ
منحرف شوید،زبان را بگردانید
يَخُوضُوا
بپردازند،فرو رفتند
نَسْتَحْوِذْ
چیره نشده ایم،پشتیبان نبوده ایم
نَمْنَعْكُم
باز داشتیم،مانع شدیم
كُسَالَى
باسستی وکاهلی،تنبلی
مُّذَبْذَبِينَ
دو دل وسرگشته اند
الدَّرْكِ الأَسْفَلِ
قعر،طبقه،درکات پایین
الْجَهْرَ
آشکار،بانگ برداشتن
وَمَا صَلَبُوهُ
نه به دار آویختند
شُبِّهَ
مشتبه شد
طَرِيقاً
راه
يَسِيرًا
آسان،ساده
لاَ تَغْلُواْ
غلو نکنید،فزون نروید
لَّن يَسْتَنكِفَ
هرگزاباندارد
بَهِيمَةُ
زبان بسته
مُحِلِّي الصَّيْدِ
حلال ناشمردگان،حلال نشمارید شکار
حُرُمٌ
در حالت احرام هستید
الْقَلآئِدَ
قربانی های نشاندار
آمِّينَ
قاصدان،پویندگان
حَلَلْتُمْ
حلال شدید،از احرام بیرون آمدید
فَاصْطَادُواْ
شکار کنید
يَجْرِمَنَّكُمْ
شما را وادار نکند
شَنَآنُ
دشمنی
تَعَاوَنُواْ
همکاری کنید
الْمُنْخَنِقَةُ
خفه شده
الْمَوْقُوذَةُ
باضربه مرده
الْمُتَرَدِّيَةُ
پرت شده،از بلندی افتاده
النَّطِيحَةُ
به ضرب شاخ مرده
السَّبُعُ
درندگان
ذَكَّيْتُمْ
ذبح(شرعی)کرده باشید
النُّصُبِ
بتها
تَسْتَقْسِمُواْ
قسمت طلب کنید
بِالأَزْلاَمِ
تیرهای فال
يَئِسَ
مأیوس شده اند،ناامید شده اند
مَخْمَصَةٍ
گرسنگی
مُتَجَانِفٍ
متمایل
الْجَوَارِحِ
حیوانات شکاری
مُكَلِّبِينَ
سگهای آموخته،شکاری
الْمَرَافِقِ
جمع مرفق،آرنجها
الْكَعْبَينِ
دو قوزک
وَاثَقَكُم
بست،عهد گرفت
نَقِيبًا
سرپرست،سردار
عَزَّرْتُمُوهُمْ
یاری نمودید،گرامیشان داشتید
تَطَّلِعُ
آگاه می شوی
فَأَغْرَيْنَا
افکندیم
الْعَدَاوَةَ
بزودی
يَصْنَعُونَ
انجام می دادند
أَحِبَّاؤُهُ
دوستان او
فَتْرَةٍ
مدت انقطاع وحی،فاصله ی میان یک پیامبر تا پیامبری دیگر
الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ
پاک،مقدس
جَبَّارِينَ
زورمند،ستمگر
فَافْرُقْ
داوری کن،جدایی بیفکن
يَتِيهُونَ
سرگردان خواهند بود،سرگردان می گردند
قَرَّبَا
(قربانی)تقدیم کردند
قُرْبَانًا
قربانی
أَن تَبُوءَ
باز گردی
فَطَوَّعَتْ
آراسته کرد،آسان جلوه داد
غُرَابًا
کلاغ
يَبْحَثُ
جستجومی کرد،کاوش می کرد
سَوْءةَ
جسد،عورت
يَا وَيْلَتَا
وای برمن!
أَعَجَزْتُ
آیامن درمانده ام
النَّادِمِينَ
جمع نادم،پشیمان
كَأَنَّمَا
چنان است که گویی
يُحَارِبُونَ
می جنگند
أَوْ يُنفَوْاْ
تبعیدگردند
تَقْدِرُواْ
دست یابید
الْوَسِيلَةَ
وسیله،عمل صالح،تقرب
السَّارِقُ
مرد دزد
أَكَّالُونَ
بسیار می خورند
لِلسُّحْتِ
مال حرام
الأَحْبَارُ
جمع حبر،دانشمندان یهود
اسْتُحْفِظُواْ
نگهبان آن شدند،حفاظت آن به آنها سپرده شد
الأَنفَ
چشم
السِّنَّ
دندان
الْجُرُوحَ
جمع جرح،زخم ها
شِرْعَةً
شریعت،آیین
مِنْهَاجًا
روش وطریقه
دَآئِرَةٌ
مصیبت،آسیب
لَوْمَةَ
سرزنش
حِزْبَ
جمعیت،گروه،حزب
تَنقِمُونَ
خرده وعیب می گیرید
مَغْلُولَةٌ
بسته است
مَبْسُوطَتَانِ
باز وگشاده است
كُلَّمَا أَوْقَدُواْ
افروختند
أَطْفَأَهَا
خاموش کرد
مُّقْتَصِدَةٌ
میانه رو،معتدل
يَعْصِمُكَ
مصون می دارد،حفظ می کند
صَمُّواْ
برپا دارید
يُؤْفَكُونَ
بازگردانده می شوند
لاَ يَتَنَاهَوْنَ
یکدیگر را نهی نمی کردند
سَخِطَ
خشم بیاورد
قِسِّيسِينَ
کشیشان
رُهْبَانًا
جمع راهب،تارکان دنیا،پارسایان
تَفِيضُ
لبریز می شود
الدَّمْعِ
اشک
فَأَثَابَهُمُ
پاداش داد
عَقَّدتُّمُ
(از روی قصد)محکم کرده اید
أَوْسَطِ
متوسط،میانه
رِجْسٌ
پلید
يُوقِعَ
بیفکند
الصَّيْدِ
شکار
النَّعَمِ
چهار پایان
ذَوَا عَدْلٍ
دو نفر عادل
الْكَعْبَةِ
به کعبه برسانند
وَبَالَ
ضرر،کیفر
لِلسَّيَّارَةِ
مسافران،کاروانیان
بَحِيرَةٍ
شتر گوش شکافته(که برای بتها رها می کردند)
سَآئِبَةٍ
رها شده(برای وفا به نذر و بتها)
وَصِيلَةٍ
رسیده،ماده شتری که به صورت دوقلو همراه نرینه ای متولد می شد(که برای بتها رها می شد)
حَامٍ
حافظ، حمایت شده،شتری که از نسل آن دو شتر متولد می گردید
اثْنَانِ
دو نفر
تَحْبِسُونَهُمَا
نگاه دارید
عُثِرَ
معلوم شد،اطلاع حاصل شد
اسْتَحَقَّا
مستوجب شدند،مرتکب شدند
كَفَفْتُ
باز داشتم
مَآئِدَةً
سفره
يَعْدِلُونَ
برابر قرار می دهند(شرک می ورزند)
تَمْتَرُونَ
شک می کنید
قَرْنٍ
مردمان همعصر،قرنها،امتها
مَّكَّنَّاهُمْ
قدرت و اقتدار دادیم
مِّدْرَارًا
پی در پی
أَنْشَأْنَا
پدید آوردیم
قِرْطَاسٍ
کاغذ
فَلَمَسُوهُ
لمس کردند،دست کشیدند
فَحَاقَ
فراگرفت،فرودآمد
فَاطِرِ
پدیدآورنده
كَاشِفَ
برطرف کننده
الْقَاهِرُ
مسلط وچیره
فِتْنَتُهُمْ
عذرشان،سرانجامشان،آزمایششان
أَكِنَّةً
پرده ها
أَسَاطِيرُ
جمع اسطوره،افسانه ها
يَنْأَوْنَ
دورمی شوند
السَّاعَة
قیامت
فَرَّطْنَا
کوتاهی کردیم
أَوْزَارَهُمْ
جمع وزر،بارهای سنگین،گناهان
يَزِرُونَ
آنچه حمل می کنند،آنچه برمی دارند
لَهْوٌ
سرگرمی
يَجْحَدُونَ
انکارمی کنند
نَفَقًا
دهلیز،نقب
سُلَّمًا
نردبانی
دَآبَّةٍ
جنبده
طَائِرٍ
پرنده
يَطِيرُ
پروازمی کند
بِجَنَاحَيْهِ
بادوبال خود
يَتَضَرَّعُونَ
زاری کنند(تسلیم گردند)
مُّبْلِسُونَ
مأیوس شدند
دَابِرُ
ریشه
خَزَآئِنُ اللّهِ
گنجینه های خدا
لاَ تَطْرُدِ
دورمکن،مران
فَتَنَّا
آزمودیم
لِتَسْتَبِينَ
آشکارگردد
الْفَاصِلِينَ
بهترین جدا کننده
مَفَاتِحُ
جمع مفتح،گنجینه ها،کلیدها
مَا تَسْقُطُ
نمی افتد
لاَ رَطْبٍ
تر
يَابِسٍ
خشک
مَا جَرَحْتُم
انجام داده اید
حَفَظَةً
نگهبانانی
أَسْرَعُ
زود شمار ترین
كَرْبٍ
اندوه
يَلْبِسَكُمْ
با هم بیامیزد
شِيَعاً
گروه گروه،پراکنده
يُذِيقَ
بچشاند
الذِّكْرَى
بعداز یاد آوری
تُبْسَلَ
مبادا گرفتار شود
شَرَابٌ
نوشابه ای
حَمِيم
بسیار داغ
اسْتَهْوَتْهُ
گمراه کرده است
حَيْرَانَ
سر گردان
الصُّور
شیپور
أَصْنَامًا
بتهایی
مَلَكُوتَ
ملکوت،ملک عظیم،پادشاهی
جَنَّ
پوشانید
كَوْكَبًا
ستاره ای
أَفَلَ
غروب کرد
الْقَمَر
ماه
بَازِغًا
طلوع کنان،تابنده
وَجَّهْتُ
برگرداندم،رو کردم
وَكَّلْنَا
عهده دار کردیم،می گماریم
اقْتَدِهْ
اقتدا کن
غَمَرَاتِ الْمَوْتِ
سکرات،شدائد
الْهُونِ
خفت بار،خوار کننده
فُرَادَى
یکه(وتنها)
خَوَّلْنَاكُمْ
بخشیده بودیم
فَالِقُ
شکافنده
النَّوَى
هسته
الإِصْبَاحِ
صبح
مُسْتَوْدَعٌ
امانت گاهی
خَضِرًا
سبزه ها
مُّتَرَاكِبًا
متراکم
طَلْعِهَا
شکوفه ی خرما
دَانِيَةٌ
نزدیک،در دسترس
الرُّمَّانَ
انار
مُشْتَبِهًا
شباهت به هم،همگون
ثَمَرِهِ
میوه
أَثْمَرَ
میوه داد
يَنْعِهِ
رسیدنش
خَرَقُواْ
به هم بافتند،قرار دادند
لَطِيف
باریک بین
لاَ تَسُبُّواْ
دشنام ندهید
مَا يُشْعِرُكُمْ
چه می دانید که
نُقَلِّبُ
دگرگون می کنیم
أَفْئِدَتَهُمْ
دلهایشان
قُبُلاً
برابر،مقابل
زُخْرُفَ
(آراسته ی)بی اساس
لِتَصْغَى
متمایل گردد،
لِيَقْتَرِفُوا
مرتکب شوند
مُفَصَّلاً
روشن
تَمَّتْ
به انجام رسید
يَخْرُصُون
پندارندگان،گزاف و دروغ می گویند
أَكَابِرَ
بزرگان،سران
صَغَارٌ
حقارت،خواری
ضَيِّقًا
تنگ
حَرَجًا
بسیار تنگ
يَصَّعَّدُ
بالا می رود
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ
ای گروه،ای جماعت
أَجَّلْتَ
مقررکردی
مَثْوَاكُمْ
جایگاه
يَقُصُّونَ
بازگوکنند،بخوانند
يَسْتَخْلِفْ
جانشین می کند
لِيُرْدُوهُمْ
هلاک کننده
لِيَلْبِسُواْ
مشتبه سازند
حِجْرٌ
ممنوع،قدغن
وَصْفَهُمْ
توصیف
مَّعْرُوشَاتٍ
افراشته،(درختان)داربست
يَوْمَ حَصَادِهِ
دروکردن،چیدن
حَمُولَةً
(حیوانات)بار بر
فَرْشًا
(حیوانات)کوچک
ثَمَانِيَةَ
هشت
الضَّأْنِ
میش
الْمَعْزِ
بز
اشْتَمَلَتْ
در بر دارد
الإِبْلِ
شتر
مَّسْفُوحًا
ریخته شده،روان
ذِي ظُفُرٍ
ناخن دار
شُحُومَهُمَا
پیه ها
الْحَوَايَا
در لابه لای روده ها
مَا اخْتَلَطَ
آمیخته شده است
عَظْمٍ
استخوان
هَلُمَّ
بیاورید
إمْلاَقٍ
فقر
الْكَيْلَ
پیمانه
الْمِيزَانَ
وزن
يَصْدِفُونَ
روی گردان شوند،روی می گردانند
دِينًا قِيَمًا
دین درست
بَيَاتًا
شبانگاهان
قَآئِلُونَ
خواب نیمروز،خفتگان،درچاشتگاه
ثَقُلَتْ
سنگین شد
مَوَازِينُهُ
کفه ی ترازوی
خَفَّتْ
سبک شد
مَعَايِشَ
وسایل معثیت،روزیهای
الصَّاغِرِينَ
خوارشدگانی
أَغْوَيْتَنِي
گمراه کردی
أَيْمَانِهِمْ
جمع یمین،راست
شَمَآئِلِهِمْ
جمع شمال،چپ
مَذْؤُومًا
نکوهیده
مَّدْحُورًا
خوار،ذلیل
لأَمْلأنَّ
پرخواهم کرد
مَا وُورِيَ
پوشیده بود،نهان بود
سَوْءَاتِهِمَا
جمع سوءه،شرمگاه،عورتها
قَاسَمَهُمَا
سوگند یاد کرد
فَدَلاَّهُمَا
فرودآورد
طَفِقَا
شروع کردند
يَخْصِفَانِ
چسپاندند،قراردادن
رِيشًا
(مایه ی)زینت
لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ
شمارانفریبد
يَنزِعُ
بیرون می آورد،(ازتنشان)کند
قَبِيلُهُ
همکارانش،یارانش
تَعُودُونَ
بازمی گردید
كُلِّ مَسْجِدٍ
هر مسجدی،هر عبادتی،هرسجده ونمازی
لاَ يَسْتَأْخِرُونَ
تأخیرنمی کنند
لاَ يَسْتَقْدِمُونَ
پیش نمی گیرند
ادَّارَكُواْ
به هم رسیدند
يَلِجَ
درآید
الْجَمَلُ
شتر
سَمِّ الْخِيَاطِ
سوراخ سوزن
غَوَاشٍ
پوشش
غِلٍّ
کینه،نفرت،دشمنی
نَعَمْ
بله
حِجَابٌ
حجاب،مانع،پرده
الأَعْرَافِ
بلندیها
صُرِفَتْ
گردانده شود
أَغْنَى
سوی،جهت
أَفِيضُواْ
بریزید،عطاکنید
يُغْشِي
می پوشاند
يَطْلُبُهُ
درپی آن است
حَثِيثًا
شتابان
تَبَارَكَ
پربرکت،بزرگ
أَقَلَّتْ
بردارند
نَكِدًا
اندک بی ارزش
أَنصَحُ
اندرزمی دهیم
أَوَعَجِبْتُمْ
تعجب کرده اید
بَسْطَةً
توسعه،فزونی(قدرت)داد
نَاقَةُ
شتر
بَوَّأَكُمْ
مستقرساخت
سُهُولِهَا
دشتها
قُصُورًا
قصرها
تَنْحِتُونَ
می تراشید
عَقَرُواْ
پی کردند
الرَّجْفَةُ
زلزله
جَاثِمِينَ
خشکیدند،ازپای درآمدند،مردند
مَا سَبَقَكُم
بیش ازشماانجام نداده است
الْغَابِرِينَ
بازماندگان،هلاک شوندگان
أَمْطَرْنَا
بارانیدیم
مَدْيَنَ
تهدیدکنید،می ترسانید
تُوعِدُونَ
باز گردید
آسَى
افسوس بخورم
نَآئِمُونَ
خفته باشد
ضُحًى
چاشتگاه،روز
حَقِيقٌ
سزاواراست
ثُعْبَانٌ
اژدها،ماربزرگ
بَيْضَاء
سفید،درخشان
أَرْجِهْ
مهلت بده،به تأخیر بیانداز،بازداشت کن
حَاشِرِينَ
جمع آوری کنندگان
اسْتَرْهَبُوهُمْ
ترساندند
تَلْقَفُ
می بلعد
آذَنَ
اجازه دهم
تَنقِمُ
عیب می دانی،انتقام می گیری
السِّنِينَ
قحط سالی
يَطَّيَّرُواْ
فال بد می زدند،نحوست می دانند
مَهْمَا
نحوست،فال بد