• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/283

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

283 Cards in this Set

  • Front
  • Back
عابر پیاده
pedestrian
لبه جدول
curb
چراغ قوه
flashlight
جعبه فیوز
fuse box
برق ها رفت
The light went out
فیوز سوزوندن
To blow fuse
صرف فعل Blow
Blow Blew Blown
وسایل برقی
Electrical appliances
هیتر برقی
Hot-plate
یخچال
refrigerator - fridge
نا شکیبا
impatient
سیستم لوله کشی ساختمان
the plumbing
ترکیدن - لوله
burst
نجاری
carpentry - wood working
صفت کسی که در کار با دستانش مهارت دارد
handyman
من با دستانم خوب کار می کنم
I'm good with my hands
من با دستانم خوب کار نمی کنم
I'm useless with my hands
بستن لامپ
To screw in a light bulb
چوب
wood - lumber
سنباده
sandpaper
سوهان
file
انبردست
plier
دریل
drill
کلاه ایمنی
Hard hat
عینک ایمنی
Safety goggle
نردبان
stepladder
به کسی حال دادن
turn somebody on
کسی را نا امید کردن - ضد حال زدن
turn somebody off
نوار اندازه گیری
tape measure
نردبان کوچک آشپزخانه ای
Kitchen ladder
عمق
depth
چسب
glue
فرغون
wheel barrow
اونها را به هم ریختی
You made a mess of them
ضامن - دریل تفنگ ....
trigger
پریز برق
outlet - outlet hole
وانمود کردن
To pretend
چیدن میز
To set the table
پیش بند
napkin
رومیزی
table cloth
قاشق، چنگال چاقو و سایر وسایل غذا خوری
cutlery
چکش
hammer
آچار
wrench
اسکنه - مغا - قلم دوز
chisel
کشو
drawer
من گارسون خوبی می شم.
I'd make a good waiter.
سر گارسون
head-waiter
امتحانت می کنم.
I'll try you out.
او در حال کار هستش
She is through working
بستن دکمه های پیرهن
To do up blouse (Shirt)
ریختن مایعات به صورت عمدی
to pour
شام
dinner - supper
صحرا
desert
دسر
dessert
نخود فرنگی
pea
پیشنهاد
suggestion
املت
omelette
غضب آلود - خشمگین
furious
تمیز کردن w
wipe off - wipe - wipe out
چوپان
shepherd
عصاره
juice
پارچ
pitcher
تنگ - ظرف شیشه ای مایعات
carafe
کجا بودی؟
Where have you been?
قول دادن
To promise
دسته بندی کردن
To classify things
قراردادن چیزها سر جای تعیین شده
To file things
چک بانکی
check or paycheck (us) - cheque(br)
بخش آگهی ها
classified pages
بنگاه کاریابی
Employment agency
مشاور
counselor
مشاور کاریابی
employment counselor
تجربه - سابقه کار
experience
پیشین
previous
کارهای منشی گری
secretarial job
صرف فعل teach
teach taught taught
کار سخت - سختی
labor (us) - labour (br)
کار یدی - عملگی
manual labor
درد زایمان
labor pain
اداره کار
labor department
بیل
shovel
عصبی - دستپاچه
nervous
به هم خورن سریع - صحبت غیر رسمی در مورد چیزهای پیش پا افتاده - چه چه بلبل و پرندگان
chatter
سر گرمی
hobby
وسایل ورزشی
sporting goods
دستمزد
wage
حقوق
salary
اتفاق
accident
خاموش کردن آتش
to put the fire out
کپسول آتش نشانی
fire extinguisher
مهار کردن آتش و ...
To extinguish
فوریت
emergency
دزدیدن
steal
مجاز
allowed
انجام دادن جرم
commit a crime
سطل آشغال - از آنهایی که کنار میز می گذاریم
wastebasket
بخش اورژانس بیمارستان
the emergency ward
همسایه
neighbor(us) - neighbour(br)
فریاد زدن - نعره زدن
to yell
خزیدن - چهار دست و پا راه رفتن
crawl
دزدیدن
To rob - to rob someone something
مهلک - مخل زندگی
life-threatening
موقعیت - وضعیت
situation
محل ملاقات
meeting spot
انجمن - اجتماع - جامعه
community
شاهد - شاهد بودن
witness
آتش گرفتن
catch fire
صرف فعل catch
catch caught caught
ضامن - اسلحه یا وسایل دیگر مثل اره و یا کپسول آتش نشانی
trigger
صوت - صوت زدن
whistle
دزد
thief
این روزها
nowadays
علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد
better safe than sorry
دزد - سارق منازل
burglar
محافظت کردن مثلا در گاو صندوق - به زندان انداختن
To lock something/somebody up
جلوگیری کردن
to prevent
محافظت از حریق
fire prevention
دستمال آشپزخانه - دستمال خشک کن
tea towel
قابلمه
pot
در ظرف و وسایل
lid
جوش شیرین
baking soda
پاشیدن
sprinkle
سقف
ceiling
به صدا درآمدن صدای آژیر
set off - go off
آتش گرفتن - شلیک اسلحه
go off
روشن کردن سیگار
to light a cigarette
شلیک کردن
shoot
خم کردن
bend
ایستگاه پلیس
police station
صرف fall
fall fell fallen
کف- زمین
floor
حدس زدن
guess
چاقو
knife
مچ دست
wrist
رگ به رگ کردن
sprain
پیچاندن
to twist
بستن باند
putting bandages on
قرص
pill
آرام بخش - مسکن
pain killer
گاه گاه
occasionally
از قر زدنهات خسته شدم
I am sick of your complaining
دندان درد
toothache
عطسه کردن
to sneeze
سرفه کردن
to cough
آبریزش بینی
runny nose
سرگیجه داشتن
I am dizzy
خر و پف کردن
to snore
دستم در رفته
I have a dislocated hand
خیره شدن
to stare
اندازه گیری کردن
to measure
از دست دادن
to sell up
آزمایش
examination
اتاق انتظار
waiting room
بله درست می فرمایید.- تایید حرف طرف مقابل
Quite so
مریض - بیمار
patient
سابق درد
ex-pain
دل
stomach - middle - tummy
ممکن p
possible
عجب! خدای من
good heavens!
تپه
hill
دلو آب
pail
فرق سر
crown
سکندری خوردن
tumbling
ریه - شش
lung
نفس
breathe
نفس کشیدن
breath
رگ
vein
به جلو خم شدن
to lean forward
پیچیدن دوره
wrap
گوشی دکتر
stethoscope
عالی s
splendid
زانو
knee
تقه زدن
tap
تشک
mattress
ملحفه
sheet
پتو
blanket
قیل و قال راه ننداز
Don't make a fuss
به روش مناسب
properly
قلنبگی - برجستگی
lump
قلنبه - قلنبه
lumpy
سپره
deposit
چک رو ببر بانک و نقدش کن
Take the check to the bank and cash it.
من بی پول شده ام
I am broke
پول - بخت - اقبال
fortune
تصمیم داشتن
to intent to
کارمند دفتری
clerk
برداشت پول
withdraw
رسید
receipt
صندوقدار - تحویلدار
teller
حتما گیر کرده
It must be stuck
طریقه - روش
manner
مدیر
executive
قشنگ - مسحور کننده
charming
ناگهان - قید
suddenly
از خودت سر هم می کنی
Are you making this up?
پنیرمون تموم شده
We've run out of cheese
کیف پول زنانه
purse
به محظ اینکه تونستم ...
As soon as I get chance to ...., I
قرض دادن
to lend
قرض گرفتن
to borrow
مقروض بودن
Owe
بهره پول
interest
از کسی بهره گرفتن
To charge someone interest
instant teller
bank machine
درز - شیار
slot
صورت وضعیت
statement
تکه کاغذ
slip
رسید خرید با کارت اعتباری
credit card slip
وام بانکی
Bank loan
آحساس افسردگی کردن
to feel blue, sad, unhappy, depressed
زنگ زده
rusty
آب پاش
watering can
تودوزی - استری
lining
در نا امیدی بسی امید است
Every cloud has a silver lining
گندم
wheat
احتمال کم - هواشناسی
slim chance
بارندگی
precipitation
رگبار پراکنده
scattered shower
مناطق درونی کشور
inland
پراکندگی - بی نظمی
disturbance
خیس خیس شدن
get soaking wet
احتمال بارندگی
probability of precipitation
منطقه - ناحیه
tract
پوشیدن - برتن کردن
attire
کشتزار بدون درخت - مرغزار
prairie
فالگیر - پیشگو
fortune teller
جام کریستال
crystal ball
بهتره که وایستم تا
I better to wait until ...
مثل دم اسب بارون می باره
It's raining cats and dogs
بستن چتر
to shut the umbrella
تکاندن
shake off
رعد - آذرخش
flash
پیش بینی کردن
anticipated
حداکثر تا - تا - به اندازه
accumulation
سخت - نا مساعد
severe
بسیار بد
terrible
انداختن - پرتاب کردن
threw - throw - thrown
پنکه گرم
heater fan
فارنهایت
Fahrenheit
سلسیوس
Celsius
خلیج کوچک
bay
تصمیم
decision
آگه باید انجام بدم چاره ای نیست
If I must I must
گوش تلفن
earpiece
دهنی تلفن
mouthpiece
گوش رو بردار
pick up the receiver
تبریک
congratulation
منشی
secretary
تلفن زدن به صورتی که پول تلفن را طرف مقابل پرداخت کند
Make a call collect
مودب
polite
خیلی طول می کشه
That's taking so long
نجوا کردن
whisper
فریاد زدن
to shout
نا مودب
rude
تماسمون قطع شد
we were cut off
دفتر تلفن
phone book - telephone directory
اطلاعات تلفن
directory assistance
ده سنتی
dime
1 cent
penny - penney
مرکز شهر
down-town
رکاب دوچرخه
pedal
رفتن به بیرون - مکانها
to go places
هزینه حمل و نقل
fare
بدون شک
definitely
اگرچه - اما - ولی
though
مسیر حرکت اتوبوس
bus route
عجله - اسم و فعل
in a hurry - hurry
احمقانه
silly
منطقی به نظر نمی رسه
It doesn't make sense
سفر کردن
traveling
جدی
serious
صحیح
correct
زمان حرکت
departure time
زمان رسیدن به مقصد
arrival time
بلیط دو طرفه
two way , round trip, return(BR)
بلیط یک طرفه
one-way (US) - single (BR)
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است
Better late than never
دلار در زبان عامیانه
buck
پنج سنتی در زبان عامیانه
nickel
سفر کوتاه
trip
سفر باند
journey
هر نوع سفر و یا حرکت از یکجا به جای دیگه
travel
به رخ کشیدن
boast