Collocations 10 Confusable Verbs

Front 1

رئیس جلسه/بحث/کنفرانس رو تموم کرد

Back 1

The chairperson closed the meeting/discussing/conference.

Front 2

صبح سردی بود نمیتونستم ماشین رو روشن کنم

Back 2

It was a cold morning, I couldn't start the car.

Front 3

قبل از اینکه جهان آغاز شود فضا و زمان وجود نداشت.

Back 3

Before the universe began, time and space didn't exist.

Front 4

این یک تصمیم بزرگ بود

Back 4

It was a big decision to make

Front 5

فیلم با مردن قهرمان به پایان رسید

Back 5

The film ended with the hero dying.

Front 6

اونها رابطشون رو یک سال پیش تموم کردن

Back 6

They ended their relationship a year ago.

Front 7

من هنوز تکالیفم رو تموم نکردم.

Back 7

I haven't finished my homework yet.

Front 8

من به یک پیرمرد کمک کردم.

Back 8

I helped an elderly man.

Front 9

در ابتدا به شدت احساس تنهایی می کردم

Back 9

At first I felt desperately lonely.

Desperate: نا امید، از جان گذشته

Front 10

او در یک مکان بسیار خلوت زندگی می‌کند.

Back 10

He lives in a very lonely place

Front 11

دانا یک تک والد است

Back 11

Dona is a single parent.

Front 12

ساحل متروکه

Back 12

deserted beach.

Front 13

مرد تنهای شب

Back 13

The solitary man in the night.

ˈsɑːləteri

Front 14

او تنها بازمانده این تصادف بود.

Back 14

He was the sole survivor of the crash.

Only survivor.

Front 15

باید گوشیم رو شارژ کنم

Back 15

I need to charge my phone.

Front 16

کامیون (کانتینر) رو بار کردن

Back 16

They loaded the lorry

Front 17

کشاورزان در جنوب محصولات کشاورزی پرورش می‌دهند.

Back 17

In the south, farmers grow corps.

Front 18

کشاورزان در شمال اکثرا گاو پرورش می‌دهند.

Back 18

In the north, farmers mostly raise cattle.

Cow: female

Cattle: male and female.

Front 19

همسرش او را رها کرده بود

Back 19

Her husband had deserted her.

Abondoned

Front 20

هنوز مقالم رو تموم نکردم. نمیدونم چطور تمومش کنم.

Back 20

I haven't finished my essay yet. I don't know how to end it.

Front 21

Raise children or grow children?

Back 21

?

Front 22

من نمیتونم یک اسلحه رو مسلح کنم باز چه برسه به شلیک

Back 22

I don't know how to load a gun, let alone fire one.

Front 23

روستاها در زمستان از طریق جاده غیر قابل دسترس هستند.

Back 23

In winter, the villages are inaccessible by road.

Front 24

راجع تو احتمال قوی اشتباه متوجه منظورش شدی. الی هرگز یه همچین‌ چیزی نمیگه.

Back 24

Rachel, you must have misunderstood her! Ellie would never say something like that.

Front 25

این غیر منطقیه که فرض کنی میتونی کار سه نفر رو انجام بدی

Back 25

It is illogical to assume you can do the work of three people.

Front 26

در summary ردینگ یادت باشه

Back 26

ممکنه synonym بخواد و یا شاید باید word class رو تغییر بدی. In order نیستن، باید متن رو بخونی و مترادف کلمات داده شده رو پیدا کنی