• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/450

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

450 Cards in this Set

  • Front
  • Back

abroad (adv)

خارج از کشور ، در خارج
abrupt (adj)
ناگهانی ، غیرمنتظره
acceptable
قابل قبول ، پذیرفتنی
acclaim (n)
تشویق ، استقبال
actually
درواقع ، به راستی
adverse (adj)
نامطلوب ، ناسازگار
advice (n)
توصیه ، سفارش ، نصیحت
attractive
جذاب ، گیرا ، جالب
autonomous
مستقل ، خودمختار
disapproval (n)
مخالفت ، نارضایتی
disruptive (adj)
مختل کننده ، اختلال
Haphazardly (adv)
بابی نظمی ، بابی دقتی
ideal
مناسب ، ایده آل
persistent (adj)
بی وقفه ، مداوم
wide
وسیع ، پهن
advanced
پیشرفته ، جدید
advantage (n)
مزیت ، امتیاز
advent (n)
رسیدن ، ظهور ، پیدایش
agile (adj)
چابک ، چالاک ، فرز
albeit (conj)
اگرچه ، علیرغم
allow
اجازه دادن
appealing (adj)
جذاب ، جالب
celebrated (adj)
مشهور ، معروف
contemporary (adj)
معاصر ، امروزی
distribute
توزیع کردن ، پخش کردن
encourage
تشویق کردن ، دلگرم کردن
energetic
پرانرژی ، فعال
frail
ضعیف ، نحیف
refine
تصفیه کردن ، پالایش
worthwhile
ارزشمند ، مفید
alter (v)
تغییر دادن ، عوض کردن
analyze
تجزیه و تحلیل کردن
ancient (adj)
باستانی ، کهن
annoying (adj)
آزار دهنده ، ناراحت کننده
anticipate (v)
پیش بینی کردن ، انتظار داشتن
conform (v)
پیروی کردن ، اطاعت کردن
detect (v)
شناسایی کردن ، متوجه کردن
enrich (v)
غنی کردن ، ثروتمند کردن
intensify (v)
تشدید کردن ، افزایش دادن
intolerable
غیرقابل تحمل
observe
مشاهده کردن ، متوجه شدن
ongoing (adj)
فعال ، دردست اقدام
propose
پیشنهاد کردن ، مطرح کردن
restore
بازگرداندن ، احیا کردن
vital
حیاتی ، ضروری
ambiguous
مبهم
apparent
آشکار ، معلوم
arbitrary
اختیاری ، تصادفی
assert
صریح ، تاکید کردن
astounding
شگفت انگیز ، حیرت آور
astute (adj)
زیرک ، زرنگ
authorize
اختیارداشتن ، اجازه دادن
deceptively
فریبنده
determined
مصمم ، بااراده ، ثابت شده
elicit (v)
استخراج کردن ، بیرون کشیدن
forbid
ممنوع کردن
petition
درخواست کردن ، خواستن
relinquish
کناره گیری
resilient (adj)
مقاوم ، بهبود پذیر
tempt (v)
وسوسه کردن
amaze
شگفت زده شدن ، متعجب کردن
baffle (v)
گیج کردن ، مبهوت کردن
Bear (v)
میوه دادن ، تحمل کردن ، دربرداشتن
Block
محدود کردن ، بستن
Blur (v)
محو کردن ، تارکردن
brilliant
باهوش ، درخشان
Caution (v)
هشدار دادن ، اخطار کردن
Challenge
مبارزه طلبی ، به چالش کشیدن
delicate (adj)
حساس ، ظریف ، شکننده
enhance
تقویت کردن ، بهبود بخشیدن
intrigue (v)
شیفته شدن
persuade
متقاعد کردن ، قانع کردن
replace
جایگزین کردن
shed (v)
بیرون انداختن ، پوست اندازی
Unique (adj)
بی نظیر ، منحصر به فرد
Chiefly (adv)
به طور عمده ، در درجه اول
Coarse (adj)
زبر ، خشن
Commonplace (adj)
عادی ، معمولی ، پیش پا افتاده
Comparatively (adv)
درمقایسه ، نسبتا
Complex
پیچیده ، مشکل
Conventional (adj)
مرسوم ، متداول ، سنتی
Curious
عجیب ، کنجکاو
exceedingly (adv)
بسیار زیاد ، بی نهایت
exclusively (adv)
منحصرا ، فقط
immense (adj)
وسیع
indeed (adv)
واقعا ، جدا ، به راستی
rigid (adj)
سخت گیر ، مقرراتی ، جدی
routinely (adv)
معمولا
Sufficiently (adv)
به اندازه کافی
visibly (adv)
واضح ، آشکار
appropriate (adj)
مناسب ، شایسته
Clarify (v)
تشریح کردن ، توضیح دادن
Conceal
پنهان کردن ، مخفی کردن
Confirm
تایید کردن ، اثبات کردن
Constantly
پیوسته ، به طور مداوم
Convenient (adj)
راحت ، مناسب ، نزدیک
Core (adj)
هسته ، اصلی ، مهم ترین
Critical
انتقادی ، خطرناک ، حساس
distort (v)
تغییرشکل دادن ، تحریف کردن
diverse (adj)
گوناگون ، متفاوت ، مختلف
prosperous (adj)
موفق ، شکوفا
purposefully (adv)
با هدف خاصی
reveal (v)
آشکار کردن ، فاش ساختن
Scarcely
به ندرت ، به سختی
Theoretically
از لحاظ نظری
accelerate
سرعت دادن ، تسریع کردن
Crack
شکاف ، ترک
Create
خلق کردن ، به وجود آوردن
Creep
خزیدن ، رخنه کردن
Crush
خرد کردن ، له کردن ، کوبیدن
Cultivate
زراعت کردن ، کشت کردن
dictate
تحمیل کردن ، امر و نهی کردن
distinguish
تشخیص دادن ، فرق گذاشتن
flaw
نقص ، اشتباه
Harvest (n)
برداشت محصول ، درو کردن
mirror (v)
انعکاس دادن ، نشان دادن
Obtain
به دست آوردن ، کسب کردن
Particle (n)
ذره ، خرده
Settle (v)
ساکن شدن ، توافق کردن
Transport
انتقال دادن ، حمل کردن
accurate
دقیق ، صحیح
Classify
طبقه بندی کردن ، مرتب کردن
Currency
وجه رایج ، واحد پول
deep
عمیق ، گود
dense
تراکم ، انبوه
depend on
وابسته بودن ، اطمینان کردن به
dim
کم نور ، ضعیف
display
نمایش دادن ، نشان دادن
exports
صادرات
gigantic
عظیم ، بسیار زیاد
impressive
تحسین برانگیز
lasting
ماندگار
treasury
خزانه ، گنجینه
Uniform
یک شکل ، یکنواخت
Vibrant
پر طراوت ، پرهیجان
distinct
متفاوت ، مشخص
dominant
غالب ، اصلی ، مهم
dormant
غیرفعال ، خاموش ، خوابیده
drab
رنگ و روو رفته ، کسل کننده
dramatic
پرهیجان ، پرشور
elaborate
دارای جزئیات ، ماهرانه
exceptional
استثنایی ، فوق العاده
hazardous
خطرناک
minuscule
خیلی کم ، اندک
prime
آماده کردن
اولیه ، بهار جوانی
rudimentary
مقدماتی ، اصولی ، ابتدایی
sensitive
حساس ، زودرنج
Superficial
سطحی ، کم عمق
terrifying
ترسناک ، وحشتناک
Vigorous
نیرومند ، قدرتمند
amenity
امکانات رفاهی
destroy
نابود کردن ، خراب کردن
disperse
پراکنده کردن
dwelling
خانه ، مسکن ، اقامتگاه
element
جزء ، بخش ، عنصر
elementary
ابتدایی ، مقدماتی
eliminate
حذف کردن
emphasize
تاکید کردن
encircle
احاطه کردن ، حلقه زدن
erratic
عجیب ، نامنظم
exaggerate
مبالغه کردن
mention
اشاره کردن ، ذکر کردن
pier
اسکله
prevalent
شایع ، رواج داشتن
release
آزاد کردن ، پخش کردن
Benefit
سود بردن
Blind
ناآگاه ، بی خبر ، نسنجیده
Broaden
افزایش دادن ، پهن کردن
Burgeon
شکوفا شدن ، رشد کردن
Conspicuously
به طور مشخص ، به روشنی
demand
تقاضا کردن
endorse
حمایت کردن ، تایید کردن
enormous
عظیم ، فراوان ، فوق العاده
entirely
کاملا
erode
فرسودن ، از بین بردن
evaporate
از بین رفتن ، ناپدید شدن
recover
بازیافتن
reportedly
به طور فرضی ، طبق گزارش
shift
تغییر ، دگرگونی
Suffer
رنج بردن ، تحمل کردن
Crucial
حیاتی ، ضروری ، بسیار اساسی
dignitary
مقام عالی رتبه
elude
فرار کردن ، گریختن
evident
آشکار ، معلوم
exhaust
تمام کردن ، مصرف کردن
extensive
گسترده ، وسیع
extremely
بی نهایت ، بسیار
face
روبه رو شدن ، مواجه شدن
facet
جنبه ، بعد
Hero
قهرمان ، پهلوان
inaccessible
دور از دسترس ، خارج از دسترس بودن
Obviously
آشکار ، مسلما
Predictably
قابل پیش بینی
Solve
حل کردن
Suitable
مناسب ، شایسته
ample
کافی ، فراوان
arid
خشک ، کم باران
avoid
اجتناب کردن ، دوری کردن
defy
به مبارزه طلبیدن
enact
تصویب کردن
even
یکنواخت ، مساوی ، برابر
feign
وانمود کردن ، تظاهر کردن
fertile
حاصلخیز ، پرثمر
freshly
اخیرا ، به تازگی
function
وظیفه ، عملکرد
fundamental
اساسی ، اصولی ، بنیادی
indiscriminate
درهم و برهم ، خالی از تبعیض
Selective
انتخابی ، سخت گیری در انتخاب
Spacious
جادار ، وسیع
Withstand
تحمل کردن ، مقاومت کردن
durable
پایدار ، بادوام
favor
مساعدت ، طرفداری کردن
gain
سود بردن ، به دست آوردن
generate
تولید کردن
Halt
متوقف کردن
Handle
کنترل کردن ، اداره کردن
Harbor
پناه دادن ، حمایت کردن
Harmful
خطرناک ، مضر
insignificant
کم اهمیت ، ناچیز
mysterious
اسرارآمیز
perilous
خطرناک ، پرمخاطره
postpone
تعویق انداختن ، عقب انداختن
promote
تقویت کردن ، ارتقا بخشیدن
reject
رد کردن ، نپذیرفتن
Substantial
اساسی ، مهم
Conscientious
قابل اعتماد ، وظیفه شناس
Convey
انتقال دادن ، فهماندن
encompass
در بر گرفتن ، شامل (چیزی) بودن
expansion
توسعه ، گسترش
Heighten
افزایش دادن ، زیاد کردن
Highlight
مشخص کردن ، برجسته کردن
inadvertently
با بی دقتی ، سهل انگاری
inevitable
حتمی ، اجتناب ناپذیر
infancy
مراحل اولیه ، آغاز راه
miraculously
به طور معجزه آسا
retrieve
بازیافتن ، دوباره به دست آوردن
systematically
به طرز اصولی و با قاعده
Unlikely
بعید
Unwarranted
بی دلیل ، غیرموجه ، غیرعادلانه
Zenith
اوج
agitate
نگران کردن
Confidential
محرمانه ، سری
delighted
خوشحال ، شاد
discreetly
بااحتیاط ، از روی بصیرت
documented
مستند ، اثبات شده
gradually
به تدریج ، کم کم
influence
تاثیر داشتن ، اثر گذاشتن بر
inordinate
بیش از اندازه
instantly
در یک لحظه ، فورا
intentionally
عمدتا
intrinsic
ذاتی ، باطنی ، درونی
inundate
فرا گرفتن
involve
دربرگرفتن ، گرفتار کردن
nominal
خیلی کم ، اندک
presumably
احتمالا ، از قرار معلوم
absurd
غیرمنطقی ، نامعقول
abuse
سوءاستفاده
allocation
سهمیه ، بودجه
Balanced
متعادل ، هماهنگ
Conservation
حفاظت ، حفظ
fallacious
اشتباه ، غلط
feasible
قابل اجرا ، ممکن
lack
کمبود ، فقدان
limber
انعطاف پذیر ، نرم
means
وسیله ، روش
narrow
به سختی ، باریک ، محدود
preconception
پیش فرض ، تصور قبلی
robust
پرانرژی ، تندرست
Steady
ثابت ، یکنواخت ، محکم
Swift
سریع ، تند
antiquated
قدیمی ، از مد افتاده
Coherent
منسجم ، یکدست
develop
توسعه دادن ، رشد کردن
fabricate
سرهم کردن ، دروغ ساختن
investigation
بررسی ، رسیدگی
normally
معمولا ، به طور عادی
notice
توجه کردن ، فهمیدن
notion
عقیده ، باور
novel
جدید ، نو
opposition
مخالفت ، مقاومت
record
ثبت کردن ، ضبط کردن
relate
ربط دادن
Suspect
شک کردن
Unbiased
بی طرف ، بی غرض
Varied
گوناگون ، متنوع
accentuate
تاکید کردن ، برجسته کردن
disguise
تغییر قیافه دادن ، پنهان کردن
finance
سرمایه گذاری کردن ، دارایی
initiate
آغاز کردن ، به اجرا درآوردن
innovative
مبتکرانه ، نو
narrate
روایت کردن ، نقل کردن
nevertheless
با وجود اینکه ، با این همه
occasionally
گاهی اوقات
Omit
حذف کردن
Outlandish
عجیب و غریب ، ناجور
Overcome
غلبه کردن ، پیروز شدن
Partially
تاحدی ، نسبتا
Pass
قبول کردن ، تصویب کردن
Portray
تصویر کشیدن ، توصیف کردن
Submit
ارائه کردن ، تسلیم کردن
decline
کاهش یافتن ، رو به ضعف رفتن
gather
جمع کردن ، گرد آوری کردن
motion
حرکت ، جنبش ، اشاره کردن
partisan
هوادار ، طرفدار
pattern
نقش ، نمونه ، طرح
phenomena
پدیده ها ، رویدادها
philanthropic
انسان دوستانه ، بشردوستانه
placid
خونسرد ، آرام
plentiful
بیش از اندازه ، فراوان
reaction
واکنش ، عکس العمل
rhythm
آهنگ ، ریتم
Scenic
تماشایی ، خوش منظره
Shallow
کم عمق ، سطحی
Sheltered
حمایت شده ، آرام
Vanishing
منقرض شدن ، در حال نابودی
account
گزارش ، محاسبه کردن
archaic
قدیمی ، باستانی
Hasten
عجله کردن
Hue
تصویر ، رنگ
illustration
تصویر ، شرح
inactive
غیرفعال ، بی تحرک
intricate
پیچیده ، ظریف
magnitude
بزرگی ، وسعت
Oblige
مجبور کردن ، ملزم کردن
Overlook
نادیده گرفتن
Poll
نظرسنجی
Position
موقعیت ، جایگاه
Practical
عملی ، کاربردی
Predominant
برتر ، اصلی
عمده ، غالب
Prompt
سریع کردن ، وادار کردن
analogous
مشابه ، همانند
approximately
تقریبا ، حدودا
Compel
مجبور کردن ، وادار کردن
formidable
ترسناک ، دشوار
intrusive
مزاحم ، مختل کننده
periodically
متناوب ، گاه گاه
Prone
مستعد ، آماده ، متمایل به
Prophetic
پیشگویانه
Proportions
اندازه ، ابعاد
readily
آزادانه ، به راحتی
reliably
با اطمینان
reluctantly
با بی میلی
renown
شهرت ، آوازه
Sacrifice
از خود گذشتگی کردن
triumph
پیروزی ، موفقیت
affordable
اقتصادی ، قابل پرداخت
Contaminated
آلوده ، فاسد
discernible
قابل تشخیص
flourishing
شکوفا ، رو به رشد
maintain
محافظت کردن ، حفظ کردن
mediocre
معمولی ، متوسط
negligible
بی اهمیت
parallel
مشابه ، موازی
Peculiar
عجیب ، غیرعادی
Potent
قوی ، محکم
remarkable
قابل ملاحظه ، چشمگیر
scattered
پراکنده ، متفرق
solid
جامد ، محکم ، سفت ، مقاوم
Somewhat
تاحدی ، نسبتا ، تا اندازه ای
tedious
یکنواخت ، کسالت آور
Briefly
اختصارا
Circulate
چرخیدن
Consistently
پیوسته ، همواره
exhibit
نمایش دادن ، نشان دادن
found
تاسیس کردن ، بنا کردن
improperly
به طور نادرست
impulsively
بی اراده ، بی دلیل
infrequently
به ندرت ، گهگاه
isolated
مجزا ، جدا
Overtly
به طور آشکار
profoundly
به طور اساسی
Sharply
به سرعت ، ناگهانی
situated
قرار گرفتن ، واقع
Subsequently
متعاقبا ، بعدا
Unmistakable
حتمی ، بی تردید
Chaotic
بی نظم ، آشفته
Characteristic
خاص ، ویژه
Controversial
بحث انگیز ، جنجالی
exemplify
مثال زدن
gratifying
رضایت بخش ، مسرت بخش
interpret
تفسیر کردن ، معنی کردن
launch
آغاز کردن ، به راه انداختن
legitimate
منطقی ، قانونی
particular
به خصوص ، ویژه
radiant
با طراوت ، درخشان
ridge
نوک ، قله
Span
اندازه ، ظرفیت
Spontaneous
خود به خود ، بی اختیار
Stream
جریان ، نهر ، سیل
Striking
خیره کننده ، چشم گیر
aptly
به موقع ، مناسب
demonstration
نمایش ، ابزار ، تظاهرات ، طرز کار
ingredients
عناصر ، ترکیبات
involuntarily
غیرعمدی ، بی اختیار
marvel
شگفتی ، عالی ، عجیب
measurable
قابل اندازه گیری
moderate
معمولی ، متوسط
Odd
غیرعادی ، عجیب
reflection
انعکاس ، بازتاب
Supposedly
به طور فرضی ، بر اساس گزارش
Sustained
مداوم ، پیوسته
تحمل کردن
Symbols
نماد ها ، نشانه ها
Synthesis
ترکیب
tangible
واقعی ، محسوس
tightly
تنگ ، چسبان
aggravating
آزار دهنده ، ناراحت کننده
amusement
تفریح ، سرگرمی ، شادی
Conceivably
قابل تصور ، امکان پذیر
Convert
تبدیل کردن ، تغییر دادن
Curative
شفابخش ، درمان کننده
debilitating
تضعیف کننده ، فرساینده
deplete
کاهش دادن
finite
محدود ، معین ، پایان پذیر
Perceive
پی بردن ، متوجه شدن
Security
امنیت ، اطمینان
toxic
سمی
tranquility
آرامش ، راحتی خیال
trap
به دام انداختن ، گیر انداختن
Undeniably
به طور انکار ناپذیر
Underestimate
ناچیز شمردن ، دست کم گرفتن
acknowledge
تصدیق کردن ، قبول کردن
acquire
به دست آوردن ، فرا گرفتن
assimilate
جذب کردن ، یکسان کردن
assortment
طبقه بندی ، مجموع
Caliber
کیفیت ، دقت ، قابلیت
Condensed
خلاصه شده ، متراکم
Contradictory
متناقض ، متضاد
disregard
توجه نکردن ، نادیده گرفتن
Precious
قیمتی ، گرانبها
Prominent
مشهور ، معروف
requisite
مورد نیاز ، لازم
Unravel
از هم باز کردن ، روشن کردن
Vague
مبهم ، گنگ
Vast
گسترده ، عظیم
Volume
حجم ، گنجایش
Charisma
جاذبه ، ابهت
Clever
باهوش ، زرنگ
Convince
متقاعد کردن
endure
تحمل کردن
forfeit
از دست دادن ، ترک کردن
Precarious
خطرناک
Severe
شدید ، جدی ، دشوار
Sporadic
گهگاه ، پراکنده
Superior
بی نظیر ، عالی ، برتر
Wanton
سرکش ، گستاخ
Weak
ضعیف
Widespread
گسترده ، شایع
Wisdom
خرد ، دانایی ، عقل
Witticism
لطیفه ، شوخ طبعی
Woo
جلب توجه کردن