• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/600

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

600 Cards in this Set

  • Front
  • Back

afraid

ترسیده


scared, frightened


appaled, horrified, terrified

agree

موافقت کردن، موافق بودن، توافق کردن


agree on ...

angry

عصبانی


vehement غضبناک، عصبانی


outraged خشمگین


furious خشمگین، عصبانی

arrive

رسیدن


reach, get to

attack

حمله کردن


strike

bottom
زیر، کف

clever

باهوش


smart, intelligent


genius نابغه


brilliant بسیار باهوش، زیرک، با ذکاوت، تابان


keen تیزهوش


ingenious

cruel
ظالم، بی رحم

tyrant ستمگر

finally

در پایان، بالاخره


lastly


eventually سرانجام، بالاخره


ultimately نهایتا

hide

پنهان کردن


conceal

hunt
شکار کردن
lot
زیاد (قابل شمارش)

middle

وسط، میان


amid


amidst

moment
لحظه

pleased

خوشحال، خوشنود


glad, happy

promise

قول دادن


قول


vow عهد کردن

reply

پاسخ دادن


پاسخ، جواب


respond


answer

safe

امن، ایمن، بی خطر


گاو صندوق


secure

trick

حقه، حیله، نیرنگ، ترفند

well

خوب


چاه، چشمه

adventure

ماجراجویی، مخاطره

approach

نزدیک شدن


رویکرد، شیوه


manner, method

carefully

با دقت، به دقت، با احتیاط


attentive با دقت، مواظب، متوجه، مراقب

chemical
شیمیایی، ماده شیمیایی

create

خلق کردن، به وجود آوردن، آفریدن، ایجاد کردن

evil

شر، شوم، شیطانی


بد، زشت


sinister

experiment
آزمایش، تجربه

kill

کشتن، به قتل رساندن


murder: به قتل رساندن (عمد)

laboratory
آزمایشگاه
laugh
خنده، صدای خنده
loud
با صدای بلند، رسا
nervous
نا آرام، عصبی
noise
پارازیت، سر و صدا
project
پروژه

scare

ترساندن


frighten, horrify, appall, terrify

secret

راز، محرمانه


mystery راز، معما

shout

داد زدن، جیغ زدن


yell فریاد زدن


scream جیغ زدن

smell
بوییدن، بو کردن

terrible

وحشتناک، هولناک


افتضاح، بسیار بد


horrible ناگوار، مخوف، هولناک


awful بسیار بد، ترسناک

worse

بد تر


≠better

alien

بیگانه، موجود فضایی


stranger غریبه

among

در میان، در بین


amongst, between, midst, amid amidst

chart

نمودار، جدول


graph, diagram


table

cloud
ابر

comprehend

درک کردن، فهمیدن، فرا گرفتن


understand


realize درک کردن، فهمیدن، دریافتن، پی‌بردن


perceieve متوجه شدن، درک کردن، ملاحظه کردن


comprehension درک

describe

شرح دادن، توصیف کردن


explain توضیح دادن

ever

همیشه، هرگز


در هر زمانی، تاکنون

fail

رد شدن، مردود شدن، موفق نشدن، خراب شدن


failure

friendly
دوستانه، دوست داشتنی

grade

نمره، درجه


score

instead

در عوض، به جای


instead of ...


in place, in return, rather than

library
کتابخانه
planet
سیاره

report

گزارش


گزارش دادن

several

چندین، چند، متعدد


multiple


diverse

solve

حل کردن


resolve حل کردن، حل و فصل کردن، راه حل دادن

suddenly

ناگهانی، غیر منتظره


unexpected

suppose

گمان کردن، فرض کردن


assume فرض گذاشتن، پنداشتن


presume فرض کردن، باور کردن (بدون مدرک)، مسلم دانستن، متصور شدن


speculate گمانه زنی کردن، گمانه زدن، فکر کردن (با حدس و قیاس)


guess

universe

گیتی، کیهان، جهان، عالم


world

view

دیدن


منظره، نما


see, watch


sight منظره


spectacle منظره تماشایی، منظره فوق العاده


scene منظره، چشم انداز، صحنه نمایش


scenery

appropriate

مناسب، درخور، شایسته


proper, suitable


decent, tailored

avoid

اجتناب کردن از، دوری کردن از


refrain امتناع کردن، اجتناب کردن، خودداری کردن

behave

رفتار کردن


treat, conduct

calm

ساکت، آرام


relaxed, silent


quiet

concern

نگران بودن، دلواپس بودن


نگرانی


اهمیت داشتن


worry, tense

content

قانع، راضی


محتوی


satisfied راضی

expect
انتظار داشتن، چشم داشتن

frequently

اغلب، بارها، مکرر


often

habit

عادت


custom

instruct

آموختن، یاد دادن، راهنمایی کردن


guide راهنمایی کردن


teach

issue

موضوع، مساله، مطلب


انتشار دادن


نشریه


topic, subject, title


publish

none
هیچ، هیچکدام

patient

صبور، بردبار


بیمار


sick, ill

positive

مثبت


negative

punish
تنبیه کردن

represent

نمایندگی کردن


نشان دادن، نمایش دادن


show, display, demonstrate, indicate, illustrate

shake
تکان دادن
spread
پخش کردن، گستردن

stroll

پرسه زدن، ول چرخیدن


roam پرسه زدن، سرگردان بودن


wander سرگردان بودن، آواره بودن، ول چرخیدن، دور زدن

village

روستا، ده، دهکده

aware

آگاه، باخبر، مطلع


conscious آگاه، مطلع، به هوش، هوشیار، ملتفت

badly
به طور بد

belong

تعلق داشتن به، متعلق بودن به

continue

ادامه دادن


go on

error

اشتباه، خطا


mistake, wrong, fault, false

experience

تجربه، آزمایش، آزمون


تجربه کردن، آزمایش کردن

field

میدان، زمینه


صحرا، دشت، بخش وسیعی از زمین

hurt

آسیب زدن، صدمه زدن، آزار رساندن


harm آسیب، صدمه، زیان، ضرر


damage خسارت زدن، آسیب زدن، معیوب شدن


injure زخمی شدن، جراحت برداشتن، آسیب زدن/رساندن

judgment
قضاوت، داوری، دادرسی

trial

likely

احتمالا، محتمل


probably, possibly


perhaps, maybe, possible, probable, plausible

normal

عادی، معمولی


typical, common, commonplace, customary, mundane, usual, ordinary

rare

نادر، کمیاب


seldom بسیار کم، به ندرت


scarce کمیاب

relax

آسودن، آرام گرفتن، تمدد اعصاب کردن

request

درخواست کردن، تقاضا کردن


درخواست، تقاضا


demand تقاضا کردن، خواستار شدن


plead التماس کردن


beg استدعا کردن، ملتمسانه خواستن، عاجزانه درخواست کردن، گدایی کردن


plea درخواست (فوری)، تقاضا، استدعا

reside

اقامت داشتن، ساکن بودن، مستقر بودن


inhabit سکنی گزیدن

result

نتیجه، اثر


consequence نتیجه، پیامد


conclusion نتیجه، مرحله پایانی


outcome نتیجه، عاقبت، ماحصل

roll

غلتیدن، غلت دادن، غلت خوردن

since

از زمانی که، از وقتی که، پس از


از آنجایی که

visible

قابل رویت، پدیدار، آشکار


evident آشکار، معلوم، مشهود، هویدا، بدیهی


obvious واضح، معلوم، آشکار

wild

وحشی


sawage


tame اهلی

advantage

برتری، مزیت


privilege امتیاز، برتری، رجحان

cause

سبب شدن، موجب شدن


سبب، علت

choice

انتخاب


selection

community

جامعه، اجتماع


society

dead

مرده


≠alive


deceased متوفی، مرحوم

distance

فاصله، مسافت


space

escape

فرار کردن، گریختن


فرار، گریز


run away


flee فرار کردن، گریختن

face

روبرو شدن، مواجه شدن


صورت، چهره


encounter مواجه شدن، مصادف شدن


confront روبرو شدن، مواجه شدن

follow

دنبال کردن، پیروی کردن


chase تعقیب کردن، دنبال کردن


pursue تعقیب کردن، دنبال کردن

fright

ترس، هراس، وحشت


fear, terror, awe

ghost

روح، شبح


spirit, phantom

individual

شخص، فرد


single person

pet
حیوان خانگی

reach

رسیدن به


دست یافتن


arrive, get to


achieve, earn, obtain, gain, attain

return

بازگشتن


بازگرداندن


give back

survive

جان به در بردن، زنده ماندن، نجات یافتن/دادن جان


survival بقا، ادامه حیات

upset

ناراحت، آشفته


برهم زدن، آشفته کردن


واژگون کردن، برگرداندن


sad

voice

صدا (شخصی یا چیزی)


sound

weather
آب و هوا

wise

دانا، عاقل


≠fool, foolish, silly, stupid


savvy زرنگ و دانا

allow

اجازه دادن


permit, let, grant, authorise

announce

اعلان کردن، آگهی دادن


proclaim اعلان کردن، اعلان عمومی کردن، جار زدن

beside

در کنار


next to, alongside

challenge
چالش، مخاطره، مشکل سخت

claim

مطالبه کردن، ادعا کردن


allege مدعی شدن، ادعا کردن

condition

شرایط، حالت، وضعیت


state بیان کردن، اظهار داشتن (قاطعانه) وضعیت، حالت، ایالت


mode حالت، وضعیت


circumstance موقعیت، شرایط، اوضاع و احوال، پیشامد


situation


status وضعیت، حالت، جایگاه، مقام


position موقعیت، وضعیت

contribute

همکاری و کمک کردن، مشارکت کردن


اعانه دادن

difference

تفاوت، اختلاف


contrast تضاد، مغایرت، تفاوت مشهود/فاحش، اختلاف بارز، مقایسه کردن

divide

تقسیم کردن، قسمت کردن، جدا کردن


separate, isolate, segregate

expert

کارشناس، متخصص


specialist

famous

مشهور، معروف


popular محبوب، مشهور، معروف


well known

force
نیرو

harm

آسیب، صدمه، زیان، ضرر


hurt آسیب زدن، صدمه زدن، آزار رساندن


damage خسارت زدن، آسیب زدن، معیوب شدن


injury آسیب، گزند، صدمه، ضرر


loss

lay

گذاردن به حالت افقی، خواباندن، قرار دادن

peace
صلح، آشتی

prince

شاهزاده (پسر)


princess شاهزاده (دختر)

protect

حفاظت کردن، محافظت کردن


save, shield, guard

sense

حس کردن، احساس کردن


feel

sudden

ناگهان، غیر منتظره، بی مقدمه، فوری


unexpected ناگهان، ناگاه، غیر منتظره


immediate فوری، بلافاصله


prompt


instant فورا، لحظه، در دم، آنی، در چشم به هم زدن


urgent فوری، اضطراری، ضروری

therefore

بنابراین، از این رو، به این دلیل

accept

قبول شدن، قبول کردن، پذیرفتن


adopt قبول کردن، به فرزندی گرفتن


≠refuse, reject, dismiss, decline

arrange
مرتب کردن، ترتیب دادن

organize سازمان دادن، سامان دادن، ساماندهی کردن، سازماندهی کردن

attend

حضور داشتن، حاضر بودن


participate, take part

balance

توازن، تعادل


متعادل کردن


equiblirium

contrast

تضاد، مغایرت، تفاوت مشهود/فاحش، اختلاف بارز


مقایسه کردن


difference تفاوت، اختلاف


compare مقایسه کردن

encourage
تشویق کردن

familiar

آشنا، خودی، وارد به کار

grab

(ناگهانی) گرفتن


grasp, grip, limicatch, capture

hang
آویزان کردن، آویختن

huge

بزرگ، کلان


enormous بسیار بزرگ، عظیم


massive حجیم، عظیم، کلان، بزرگ


astronomical نجومی

necessary

لازم، الزامی، واجب


essential ضروری، واجب، لازم و مهم

pattern

الگو، نقش


role, model, paradigm

propose

پیشنهاد دادن/کردن


offer, bid, suggest

purpose

دلیل


منظور، هدف


reason


aim, target, objective, goal

release

آزاد کردن، رها کردن


منتشر کردن

require

نیاز داشتن، لازم داشتن


need

single
مجرد، تک

success

موفقیت، پیروزی


≠failure

tear

پاره کردن، دریدن


اشک


rip

theory

نظریه، تئوری


hypothesis فرضیه، گمانه

against

بر خلاف، مخالف، در برابر، در مقابل


opposite روبرو، مقابل، مخالف


contrary مخالف، مقابل، عکس، ضد

beach

ساحل


coast, shore

damage

خسارت زدن، آسیب زدن، معیوب شدن


خسارت، آسیب، زیان


hurt آسیب زدن، صدمه زدن، آزار رساندن


harm آسیب، صدمه، زیان، ضرر


loss خسارت، ضرر، زیان، باخت

discover
کشف کردن، پی بردن (اولین بار)

emotion

احساس، هیجان


feeling, sensation

fix
درست کردن، تعمیر کردن

mend, repair

frank

رک، صریح، صادقانه


straightforward

identify

شناختن، شناسایی کردن


تشخیص هویت دادن


recognize تشخیص دادن، شناختن

island
جزیره
ocean
اقیانوس، دریا

perhaps

شاید


maybe, probably, likely

pleasant
خوشایند، مطبوع، پسندیده

prevent

جلوگیری کردن، پیشگیری کردن


مانع شدن، ممانعت کردن


prohibit منع کردن


inhibit ممنوع کردن، منع کردن، نهی کردن


impede مانع شدن، بازداشتن


deter بازداشتن، بازدارنده بودن، برحذر داشتن

rock

سنگ، صخره


stone

save

حفظ کردن، نجات دادن


صرفه جویی کردن، ذخیره کردن، پس انداز کردن


protect, shield


store

step

قدم برداشتن


قدم، پله، مرحله


phase, stage, level

still

هنوز (موارد مثبت)، معذلک، با این حال




yet هنوز، تاکنون (موارد منفی)

taste

مزه، چشایی


چشیدن، مزه کردن


flavor طعم، مزه، چاشنی

throw

پرتاب کردن، انداختن


toss بالا انداختن، پرت کردن

wave
موج

benefit

سود، منفعت، فایده


interest, profit

certain

قطعی، معین، مسلم


مطمئن


definite, sure

chance

فرصت، شانس، بخت


opportunity


luck, fortune

effect

اثر، تاثیر


impression, influence, impact

essential

ضروری، واجب، لازم و مهم


necessary لازم، الزامی، واجب

far

دور، بعید


away

focus

تمرکز کردن، متمرکز شدن


تمرکز


concentrate متمرکز کردن

function
کارکرد، کاربرد

application

grass

علف، چمن


lawn چمنزار، مرغزار

guard

نگهبانی کردن، محافظت کردن


نگهبان، محافظ


protect, save, shield

image
تصویر، تصور ذهنی

immediate

فوری، بلافاصله


prompt بی درنگ، فوری، سریع


instant فورا، در لحظه


sudden ناگهان، غیر منتظره، بی مقدمه، فوری


urgent فوری، اضطراری، ضروری



primary

اصلی


اولیه، ابتدایی، نخستین


عمده، بخش اعظم


original اصلی


initial اولین، نخستین


major عمده، اصلی، بزرگ

proud
سربلند، مفتخر، مغرور

remain

ماندن


stay

rest

استراحت کردن


باقیمانده


remainder باقیمانده، پسمانده


residue پسمانده، تفاله


leftover پسمانده، بقایا

separate

جدا، مجزا


جدا کردن، مجزا کردن


apart جدا، سوا


separated جدا، سوا، مجزا


divide تقسیم کردن، قسمت کردن، جدا کردن


segregate


isolate

site

محل، مکان، جا


location

tail
دم

trouble

زحمت، دردسر، آزار


زحمت دادن، درد سر داشتن، آزار دادن


bother زحمت دادن یا کشیدن، دردسر دادن، مخل آسایش شدن، مزاحم شدن

anymore
بیش از این
asleep

خواب، خوابیده، خفته


≠awake

berry
توت
collect

جمع کردن، گردآوری کردن


gather

compete

رقابت کردن


vie چشم و هم چشمی کردن، رقابت کردن

conversation
گفتگو، مکالمه
creature
مخلوق، جانور

decision

تصمیم


resolution تصمیم، عزم راسخ/جزم

either

هریک، هرکدام


≠niether

forest

جنگل


jungle

ground

زمین، سطح زمین


floor

introduce
معرفی کردن، آشنا کردن
marry
ازدواج کردن
prepare
آماده کردن، تهیه کردن، تدارک دیدن

supply, cater, provide

sail
حرکت روی آب، قایقرانی کردن

serious

خطیر


جدی و مهم، وخیم


dire وخیم، وحشتناک

spend

صرف کردن


خرج کردن، هزینه کردن


expense

strange

عجیب، غریب


odd عجیب و غریب


weird خیلی عجیب، عجیب و غریب


peculiar غیرعادی، عجیب و فریب


bizzare عجیب و غریب، نامانوس

truth

حقیقت


fact

wake

بیدار شدن


wake up


≠sleep

alone

تنها


lone


solitude تنهایی

apartment

آپارتمان


flat

article
مقاله
artist
هنرمند
attitude
نگرش، طرز فکر

compare

مقایسه کردن


contrast تضاد، مغایرت، تفاوت فاحش/مشهود، اختلاف بارز

judge
قضاوت کردن

magazine

مجله


journal

material

ماده


matter, substance

meal
غذا، وعده غذایی

method

روش، شیوه


manner روش، طرز، عادات و رفتار

neighbor
همسایه
professional
حرفه ای

profit

سود، منفعت (مالی)


interest


benefit سود، منفعت، فایده

quality
کیفیت
shape
شکل، اندام، قالب

space

فضا، فاصله


spacial فضایی

stair

پله، پلکان، راه پله


staircase


step

symbol

نماد، نشان، علامت


sign

thin

باریک، نازک، لاغر


رقیق


narrow باریک


slim


skinny بسیار لاغر، نحیف


≠thick

blood
خون
burn
سوزاندن، سوختن، آتش زدن
cell
سلول

contain

شامل بودن، در برداشتن، دارا بودن


محتوی بودن


include شامل بودن، در برداشتن


consist مرکب بودن، متشکل بودن، مشتمل/شامل بودن

correct

صحیح، درست


تصحیح کردن


right, exact, accurate


≠wrong, incorrect

crop

محصول کشاورزی


چیدن

demand

تقاضا کردن، خواستار شدن


request درخواست کردن، تقاضا کردن، درخواست، خواهش، تقاضا

equal

برابر، مساوی


equivalent معادل، برابر، هم ارز

feed
تغذیه کردن

nourish

hole
سوراخ، حفره

increase

افزودن، افزایش دادن


extend, add, maximize


increasing فزاینده


decrease

lord

ارباب


master

owe
بدهکار بودن

position

موقعیت، وضعیت، جایگاه


situation, condition, mode, state, status

raise

بالا بردن


پروراندن جانور و گیاه


lift, elevate


grow, foster, nurture

responsible
مسئول، پاسخگو

sight

منظره


view دیدن، منظره، نما


scene منظره، چشم انداز، صحنه نمایش


spectacle منظره تماشایی، منظره فوق العاده


scenery منظره، چشم انداز


vision بینایی، بصیرت، چشم انداز

spot

محل، موضع


zone

structure
ساختار، ساختمان، سازه

whole

تمام


entire, full, complete

coach

مربی ورزش


اتوبوس بین شهری


کالسکه

control
کنترل کردن
description

شرح، توصیف


explanation

direct
مستقیم

exam

امتحان، آزمون


test, experience

example

نمونه، مثال


instance مثال، نمونه


sample

limit

حد، حدود، محدودیت


محدود کردن


restrict مهار کردن


constrain محدودیت اعمال کردن


constraint, limitation

local

محلی


domestic

magical
جادویی، سحر آمیز
mail
نامه، پست

novel

رمان، داستان


story داستان


myth افسانه


tale افسانه، داستان


legend افسانه

outline
طرح کلی، رئوس مطالب، سرفصل مطالب
poet
شاعر
print

چاپ کردن


plot

scene

منظره، چشم انداز


صحنه نمایش


sight, view, scenery

sheet
ورق، برگه

silly

نادان، ابله


ابلهانه، احمقانه


fool, foolish, stupid

store

فروشگاه


انبار


ذخیره کردن، انبار کردن


shop


warehouse


save

suffer

رنج بردن، عذاب کشیدن


زیان دیدن، تلفات دادن


تحمل کردن، متحمل شدن


مجازات شدن

technology

تکنولوژی، فن آوری

across
سرتاسر، از عرض

breath

نفس کشیدن


نفس


breathe

characteristic

ویژگی، مشخصه


feature خصیصه، ویژگی


property دارایی، مایملک، خصیصه، ویژگی


trait ویژگی، خصیصه شخصیتی، خصلت


attribute صفت، ویژگی، خصیصه، خصوصیت


specification مشخصات

consume

مصرف کردن


use

excite
تحریک کردن، برانگیختن

provoke, stimulate, incite

extreme

بی نهایت، خیلی زیاد


infinite بی کران، بی نهایت، نامتناهی


unlimited نامحدود

fear

ترس، هراس


fright, terror

fortunate

خوش شانس، خوشبخت


lucky

happen

رخ دادن، اتفاق افتادن


take place, occur

length

طول، درازا

mistake

اشتباه، خطا


fault, error, wrong

observe

مشاهده کردن، رویت کردن


see, watch

opportunity

فرصت، مجال


chance

prize

جایزه


award, reward, bonus

race

مسابقه سرعتی


نژاد


match, contest, competition, tournament

realize

درک کردن، فهمیدن، دریافتن، پی بردن


perceive, comprehend, understand, find out

respond

پاسخ دادن


واکنش نشان دادن


reply, answer, react

risk

مخاطره، ریسک

wonder

شگفت زده شدن، تعجب کردن


surprise

yet

هنوز، تاکنون (موارد منفی)


still, up till/to now, so far

academy
آموزشکده عالی
ancient
باستانی، قدیمی، کهن
board

تخته، تابلو


هیات

century

قرن، صد سال


decade دهه


millennium هزاره

clue

اثر، نشان


سرنخ، ردپا

concert
کنسرت
county

استان، شهرک


province

dictionary
لغتنامه
exist
وجود داشتن

flat

مسطح، تخت


آپارتمان


apartment

gentleman
آقای محترم

hidden

پنهان


concealed


invisible نامرئی، ناپیدا


covert نهان

maybe

شاید، احتمالا


probably, perhaps, likely

officer
مامور، افسر
original

اصلی، اصیل


primary

pound
کوبیدن
process
مراحل مختلف، فرآیند

publish

منتشر کردن (چاپی)، چاپ کردن یا شدن


print

theater
تئاتر

wealth

ثروت، دارایی


property دارایی، مایملک، ویژگی، خصیصه

appreciate
قدردانی کردن، تقدیر کردن
available
موجود، در دسترس
beat

غالب شدن، غلبه کردن


تپش، ضربان

bright
روشن، تابناک
celebrate
جشن گرفتن
determine

تعیین کردن


specify

disappear
ناپدید شدن
else

دیگر، جز این


other

fair

منصفانه، بی طرفانه


نمایشگاه


justly, reasonable


fairground, exhibition

flow

جاری بودن، جریان داشتن


جریان

forward

رو به جلو، پیش


ahead

hill

تپه


تل، توده


pile توده، کپه، کومه


stack پشته، توده، کپه، کومه، دودکش


mound تپه، توده

level
سطح، تراز

lone

تنها، تک


alone, solitude

puddle

گودال آب، چاله آب


دست انداز


pothole حفره، گودال، چاله چوله


pit گودال، چاله، حفره (بزرگ)


ditch گود، گودال دراز، راه آب، نهر

response

پاسخ، واکنش


answer, reply, reaction, reflex

season
فصل
solution

راه حل


محلول

waste

تلف کردن، هرز دادن، هدر دادن


زباله، آشغال


trash, rubbish, garbage

whether
خواه، چه

argue

مشاجره کردن، جر و بحث کردن


dispute جر و بحث کردن، جدال کردن، نزاع، جدال، ستیز، مشاجره، جر و بحث، اختلاف

communicate
تبادل اطلاعات کردن، ارتباط برقرار کردن
crowd
ازدحام، شلوغی، جمعیت

depend

وابسته بودن (بر اساس نیاز)


depend on ...

dish

بشقاب


plate

empty

خالی، تهی، پوچ


blank

exact

دقیق


درست، صحیح


correct, right, accurate

fresh
تازه، با نشاط
gather

گرد آمدن، جمع شدن، جمع آوری کردن


collect

indicate

نشان دادن، اشاره کردن به


demonstrate نشان دادن (نحوه انجام)، ثابت کردن، اثبات کردن


point

item
فقره، قلم کالا
offer

پیشنهاد کردن


bid, propose, suggest

price

قیمت، ارزش، بها


cost, worth, value, charge

product
محصول، فرآورده

property

دارایی، مایملک (فیزیکی)


ویژگی، خصیصه


wealth ثروت، دارایی


feature, characteristic

purchase

خرید کردن


buy

recommend
توصیه کردن، سفارش کردن به کاری

select

انتخاب کردن


choose, opt

tool

ابزار


gadget

treat

رفتار کردن


درمان کردن


جایزه خوراکی


behave


remedy, cure, therapy

alive

زنده، در قید حیات


≠dead

bone
استخوان

bother

زحمت دادن/کشیدن برای کاری، درد سر دادن


مخل آسایش شدن، مزاحم شدن


trouble آزار دادن، زحمت دادن، دردسر داشتن


annoy آزردن، رنجاندن، مزاحم شدن

captain
ناخدا، خلبان

conclusion

نتیجه، مرحله پایانی، خاتمه


result, outcome, consequence

doubt

شک، تردید


have doubt about ...

explore

سیاحت کردن


کاوش کردن، اکتشاف کردن

foreign
بیگانه، خارجی
glad

خوشحال، خوشنود


pleased, happy

however

اگرچه، هرچند، با این حال، به هرحال


هر طور، هرجور


despite به رغم، با وجود، با اینکه


though علی رغم اینکه، با اینکه، با وجود اینکه


although با اینکه، با وجود اینکه

injustice

بی عدالتی، بیداد، بی انصافی


ستم

international
بین المللی

lawyer

وکیل


attorney

mention

نام بردن، ذکر کردن، اشاره کردن (درصحبت)


در میان گذاردن


cite, note

policy
سیاست، خط مشی
social
اجتماعی

speech

سخنرانی


lecture سخنرانی علمی کردن

staff

کارکنان، کارمندان (در یک شرکت)


employee, personnel, crew

toward
به سوی، به طرف
wood
چوب

achieve

دست یافتن، نائل شدن


به انجام رساندن (با موفقیت)


reach رسیدن، دست یافتن


earn, gain, obtain


achievement دستاورد

advise

نصیحت کردن، پند دادن


admonish نصیحت کردن

already

هم اکنون، هم اینک، پیش از این، قبل از زمان معین

basic

اساسی، بنیادی، پایه ای


cardinal اساسی، اصلی


fundamental اساسی

bit
ذره، خرده، یک کوچولو
consider
درنظر داشتن، ملاحظه کردن

destroy

خراب کردن، نابود کردن


wreck خراب کردن، ویران کردن، داغون کردن، خسارت زدن


devastate خراب کردن، ویران کردن، تاراج کردن


ruin کاملا خراب کردن، منهدم کردن


destruct, demolish

entertain

پذیرایی کردن، میزبانی کردن


amuse سرگرم کردن

extra

بسیار، زیادی


بیش از حد/نیاز، افزون بر


ample بیش از اندازه

goal

هدف


objective, aim, target, purpose

lie

دروغ گفتن


دراز کشیدن

meat
گوشت

opinion

نظر، عقیده


comment نظر دادن، اظهار نظر کردن، نظر، تعبیر


belief باور، عقیده، ایمان، اعتقاد


outlook دورنما، چشم انداز، دیدگاه

real

حقیقی، واقعی


actual, factual

reflect

بازتاب دادن، منعکس کردن


reflex بازتاب، انعکاس

regard

ملاحظه کردن، نگریستن (عقلانی)


راجع به، در خصوص


ملاحظه، توجه

serve
خدمت کردن، سرو کردن، پذیرایی کردن
vegetable
سبزیجات

war

جنگ


battle, fight

worth

بها، ارزش


price, cost, value, charge

appear

پدیدار شدن، ظاهر شدن، نمایان شدن


به نظر آمدن


loom


seem, look, sound


≠disappear

base

پایه، اساس


پایه اسباب و وسایل

brain
مغز
career
دوره شغلی
clerk
فروشنده مغازه، کارمند دفتری

effort

تلاش، کوشش


make an effort


attempt, try, bid, endeavor

enter
داخل شدن، وارد شدن
excellent
ممتاز، عالی

hero

قهرمان


champion

hurry

عجله کردن، شتاب کردن


rush

inform

آگاه کردن، اطلاع دادن، مطلع کردن


notify آگاه کردن، اطلاع دادن، مطلع کردن، خبر دادن

later
بعدا، دیرتر

leave

ترک کردن، رها کردن


quit ترک کردن، رها کردن، دست کشیدن از کاری


abandon ترک کردن، رها کردن (برای همیشه یا طولانی)


≠arrive, get to

locate

واقع شدن


مکان یابی کردن، پیدا کردن چیزی


situate

nurse
پرستار
operation

عمل جراحی


عملکرد، عملیات


surgery

pain

درد، رنج


ache


suffering

refuse

رد کردن، نپذیرفتن، قبول نکردن، امتناع کردن


reject رد کردن، نپذیرفتن، پس زدن


decline رد کردن، نپذیرفتن


dismiss کنار گذاشتن، برکنار کردن، مرخص کردن، معاف کردن، عزل کردن، نپذیرفتن، عزل کردن


refrain خوددداری کردن، اجتناب کردن، امتناع کردن


refute تکذیب کردن، رد کردن

though

علی رغم اینکه، با اینکه، با وجود اینکه


although با اینکه، با وجود اینکه


despite به رغم، با وجود، با اینکه


however اگرچه، هرچند، با این حال، به هر حال، هر طور، هر جور

various

گوناگون، مختلف


diverse گوناگون، متنوع


different

actual

واقعی، در واقع


real, factual

amaze

متحیر ساختن، حیرت کردن


wonder شگفت زده شدن، تعجب کردن


surprise شگفت زده کردن، متعجب ساختن


astonish متحیر کردن، مبهوت کردن، گیج کردن

charge

هزینه، بها پرداختی


cost

comfort

دلداری دادن


آسایش، راحتی، مایه آرامش


console دلداری دادن، آرام کردن، تسلی دادن


convenience تسهیل، رفاه، آسودگی، راحتی

contact
تماس گرفتن
customer
مشتری
deliver
تحویل دادن

earn

به دست آوردن


کسب درآمد کردن


gain (به دست آوردن (بیشتر


obtain به دست آوردن، احراز کردن، کسب کردن

gate
دروازه، در بزرگ

include

در برداشتن، شامل بودن


contain در برداشتن، شامل بودن، دارا بودن


consist مرکب بودن، متشکل بودن، شامل بودن

manage
اداره کردن، مدیریت کردن

mystery

راز، معما


puzzle, secret


mysterious مرموز

occur

اتفاق افتادن، رخ دادن


happen, take place

opposite

مقابل، روبرو


مخالف، عکس قضیه


against, contrary

plate

بشقاب


dish

receive
دریافت کردن

reward

پاداش، جایزه


prize, bonus, award

set

قرار دادن


مجموعه، دستگاه


put, lay

steal

دستبرد زدن، به سرقت بردن، دزدیدن


rob

thief

دزد، سارق


robber

advance

پیش بردن، پیش روی کردن


پیشرفت، پیشروی


پیش پرداخت


advanced پیشرفته


thrive, proceed

athlete
ورزشکار، پهلوان
average

متوسط، میانه، میانگین


mean

behavior

رفتار


treatment, conduct

behind
عقب، پشت سر
course

دوره، کلاس آموزشی


مسیر مسابقه

lower

پایین آوردن، پایین آمدن (فیزیکی)


descend

match

مطابقت کردن، نظیر بودن، جور بودن


تطابق


کبریت


مسابقه


race, contest, competition, tournament


correspond, conform, comply


member
عضو (گروه)
mental

روحی، روانی


ذهنی

passenger

مسافر، سرنشین (ماشین، قطار، هواپیما)

personality
شخصیت، اخلاق و خصوصیات
poem
شعر

pole

قطب


دسته، تیر، تیرک، دکل

remove
برداشتن
safety
ایمنی

shoot

پرتاب کردن


تیراندازی کردن، شلیک کردن


throw پرتاب کردن، انداختن


shoot at ...

sound

صدا کردن


به نظر رسیدن


seem, look, appear

swim
شنا کردن
web
بافت (نسج)، تار عنکبوت
block
بلوک، قطعه، تکه
cheer

فریاد و هورا کشیدن


encourage

complex

پیچیده


مختلط


مجتمع


complicated, sophisticated

critic

منتقد


criticizer

event

واقعه، اتفاق، پیشامد، رویداد


occasion, occurrence

exercise

تمرین کردن، ورزش کردن


workout

fit

اندازه بودن


زیبنده/برازنده بودن

friendship
دوستی، رفاقت

guide

راهنمایی کردن


راهنما (فرد راهنما)


guidance راهنمایی


guideline راهنما

lack

فقدان، کمبود، کسری


shortage کمبود، کسری


dearth کبود، کمیابی و گرانی


lack of ...

passage

راهرو، دالان


عبارت منتخب از یک کتاب


نقل قول


aisle, corridor, passageway


quote

perform

اجرا کردن، نمایش اجرا کردن


implement, execute, apply

pressure
فشار، مشقت
probable

محتمل، احتمال


likely, possbile, plausible

public

عمومی، همگانی


common, general

strike

ضربه زدن


اعتصاب کردن


حمله کردن


hit, attack


air strike حمله هوایی


hunger strike اعتصاب غذا

support

حمایت کردن، پشتیبانی کردن

task

کار، وظیفه


duty

term
واژه، اصطلاح، لفظ
unite
متحد کردن
associate

مربوط ساختن


relate

environment

محیط، پیرامون، محیط زیست

factory
کارخانه

feature

خصیصه، ویژگی


characteristic, property

instance

مثال، نمونه


example, sample

involve
درگیر کردن، گرفتار کردن، مستلزم بودن
medicine

دارو


drug

mix

مخلوط


مخلوط کردن، آمیختن


mixture, composite, complex


blend

organize

سازمان دادن


سامان دادن، ساماندهی کردن، سازماندهی کردن

period

دوره/بازه زمانی

populate
تشکیل جمعیت دادن، دارای جمعیت شدن
produce
تولید کردن
range
محدوده، دامنه، گستره (موارد مشابه)
recognize

تشخیص دادن، شناختن


identify

regular

مرتب، منظم


organized


≠disorganized

sign

امضا


نشان، نشانه، علامت


تابلو


signature


symbol نماد

tip

نوک، انتهای تیز


انعام دادن


راهنمایی یا اطلاع کوچک

tradition

رسم، سنت، آداب و سنن


custom رسم، عادت


conventions آداب و رسوم


formalities آداب، تشریفات


ritual رسم، مراسم، رسم و رسوم

trash

اشغال، تفاله


rubbish, waste, garbage

wide

عریض، پهن


broad, breadth

advice

نصیحت، مشورت، راهنمایی، پند


recommendation

along
همراه، در امتداد مسیر

attention

توجه، دقت


notice

attract

جذب کردن، مجذوب ساختن


absorb جذب کردن


fascinate مجذوب کردن، افسون کردن


charm مجذوب کردن، افسون کردن، مسحور کردن (با شخصیت)


enchant مجذوب کردن، افسون کردن، جادو کردن، طلسم کردن، سحر کردن

climb
بالا رفتن، صعود کردن (بدنی)

drop

قطره


چکیدن، چکه کردن


افتادن


beed


drip


fall

final

پایانی، نهایی


end, last, latter

further

بیشتر


دورتر، جلوتر (به لحاظ زمانی و مکانی)


away

imply
اشاره ضمنی کردن، رساندن ضمنی مطلب

maintain

حفظ و نگهداری کردن، ماندن در وضعیت فعلی


preserve حفظ کردن (ازفساد/خطر)، نگهداشتن، باقی نگه داشتن


retain حفظ کردن (از دست ندادن)، نگهداشتن


keep

neither

هیچ یک، هیچ یک از این دو، نه این و نه آن

otherwise
در غیر اینصورت، وگرنه، والا
physical
جسمانی، بدنی

prove

ثابت کردن، اثبات کردن


demonstrate نشان دادن نحوه انجام کاری، ثابت کردن

react

عکس العمل نشان دادن، واکنش نشان دادن


respond

ride
سوار شدن، راندن
situated

واقع شده در


located

society
جامعه، انجمن

standard

استاندارد، معیار


criteria

suggest

پیشنهاد کردن


propose, offer, bid

actually

در حقیقت، در واقع، واقعا


in fact, really, indeed

bite

گاز


گاز زدن/گرفتن، نیش زدن

coast

ساحل


beach

deal

تعامل، معامله، داد و ستد


معامله کردن، تعامل داشتن

desert
بیابان، کویر
earthquake
زمین لرزه، زلزله
effective
موثر، اثر بخش

≠ineffective

examine

معاینه کردن، وارسی کردن، آزمودن

false

نادرست


wrong, incorrect


≠true

gift

هدیه


present

hunger

گرسنگی


hunger strike اعتصاب غذا

imagine

تصور کردن


envision تجسم کردن، خیال پردازی کردن، در رویا دیدن


imaginary خیالی، فرضی

journey

سفر، مسافرت (طولانی مدت)


tour, trip


travel سفر کردن، سفر (به معنای کلی)

puzzle

معما


mystery راز، معما

quite

کاملا، به کلی


واقعا


خیلی (غیر قابل شمارش)

rather

نسبتا، به نسبت


ترجیحا

specific

به خصوص، مخصوص، ویژه


particular, in particular

tour

سیاحت، مسافرت (مکان های متعدد)


trip سفر به مکان مشخص


travel سفر کردن، سفر (به معنای کلی)


journey سفر، مسافرت (طولانی مدت)

trip

سفر (به مکان مشخص)


سفر کردن


journey سفر، مسافرت (طولانی مدت)


tour


travel سفر کردن، مسافرت (به معنای کلی)

value

ارزش، بها


ارزش گذاشتن، بها دادن


worth

band

دسته/گروه موسیقی

barely

به سختی


به طور عریان/برهنه


hardly

boring

خسته کننده، کسالت آور


tedious خسته کننده، ملال آور، کسل کننده

cancel
لغو کردن، باطل کردن
driveway
مسیر اختصاصی، راه ورودی

garbage

آشغال، زباله


rubbish, trash, waste

instrument

اسباب، وسیله، ابزار (مخصوص)


gadget, tool, device, apparatus

list

فهرست، سیاهه، لیست


فهرست کردن

magic
جادو، سحر
message
پیام، پیغام

notice

ملاحظه کردن، متوجه شدن، دیدن (برای اولین بار)


توجه، اعلان، اخطار


heed اعتنا کردن، توجه کردن، رعایت کردن، به اخطار گوش دادن


attention, warning

own
مالک بودن، دارا بودن، داشتن (مالکیت)
predict

پیش بینی کردن، پیشگویی کردن


foresee, forecast, anticipate

professor
استاد

rush

عجله


عجله کردن


hurry

schedule
برنامه زمانی

share

سهیم شدن، تقسیم کردن، به اشتراک گذاشتن


سهم، سهام

stage

صحنه اجرای نمایش


وهله، مرحله


step, phase, level

storm

طوفان


hurricane تندباد، طوفان دریایی


tornado گردباد، تندباد


cyclone گردباد (همراه باران)


typhoon طوفان استوایی

within

در داخل(چیزی)، درون چیزی


در مدت، در خلال


while

advertise
تبلیغ کردن، آگهی دادن

assign

واگذار کردن


معین کردن، تخصیص دادن، اختصاص دادن


کاری را بر عهده کسی گذاردن، تفویض کردن


devote, allocate, allot

audience

بیننده، تماشاچی


حضار


مخاطب، شنونده

breakfast
صبحانه

competition

رقابت


مسابقه


tournament


race, match, contest

cool
خنک

gain

به دست آوردن (بیشتر)


obtain به دست آوردن، احراز کردن، کسب کردن


earn به دست آوردن، درآمد داشتن


acquire به دست آوردن مالکیت چیزی، تصاحب کردن

importance
اهمیت
knowledge
دانش
major

عمده، اصلی، بزرگ


primary, original

mean

بدجنس، بد ذات، آب زیر کار، پست فطرت


میانگین، متوسط


معنی کردن، معنا دادن


مقصود داشتن


wicked بدجنس، شرور


average

prefer
ترجیح دادن

president

رییس جمهور


رییس کل

progress

پیشرفت، پیشروی


advance

respect

احترام


احترام گذاشتن


در رابطه با، در خصوص، راجع به


revere تکریم کردن، احترام گذاشتن/قائل شدن، احترام/حرمت نگه داشتن


honor احترام قائل شدن، ارج نهادن، احترام، افتخار، عزت، شرف


≠disrespect

rich

توانگر، پولدار


غنی، سرشار

skill
مهارت

somehow

هرطور، هرجور، به هر روش


anyway

strength
استحکام

vote

رای دادن


poll

above

در بالا، بالای


over


≠below, beneath

ahead

پیش، جلو


روبرو


in front of


forward

amount
مقدار، میزان

belief

باور، عقیده، ایمان، اعتقاد


faith ایمان، عقیده، اعتقاد


opinion, idea

center

مرکز، میان، وسط

common

متعارف، رایج


عمومی، مشترک


≠ uncommon


typical نوعی، عادی، متداول، رایج


prevalent مرسوم، متداول، رایج، شایع


conventional مرسوم، متداول، متعارف، عامه پسند


ordinary معمولی، عادی


public, general

cost

ارزش، بها، هزینه


قیمت داشتن، ارزیدن


price, value, worth

demonstrate

ثابت کردن، اثبات کردن


نشان دادن (نحوه انجام کاری)


در تظاهرات شرکت کردن


prove

different
متفاوت، متمایز

evidence

شواهد، مدرک، دلیل


proof گواه، مدرک، دلیل

honesty

درستکاری، صداقت

idiom

اصطلاح


term

independent

مستقل


≠dependant, affiliate, related

inside

درون، داخل


within

master

ارباب، مرشد، استادکار، متخصص


lord

memory
حافظه، خاطره

proper

درست، مناسب، شایسته، به جا و به موقع


suitable, appropriate, decent

scan

بررسی کردن، وارسی کردن، بازرسی کردن (چشمی)


کاوش کردن

section

قطعه، قسمت، بخش


part, portion, division, segment

surface

سطح، رویه، لایه بیرونی، قسمت فوقانی


رو آمدن، بالا آمدن