• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/101

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

101 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

Der Montag

دوشنبه

Der Dienstag

سه شنبه

Der Mittwoch

چهارشنبه

Der Donnerstag

پنج شنبه

Der Freitag

جمعه

Der Samstag

شنبه

Der Sonntag

یکشنبه

Der Winter

زمستان

Der Frühling

بهار

Der Sommer

تابستان

Der Herbst

پاییز

Der Feiertag

روز تعطیل رسمی

Der Feierabend

پایان روز کاری

Schön Feierabend

Die Mahlzeit

وعده غذایی، نوش جان

این کلمه را در محل کار،درزمان استراحت و صرف غذا میگویند. یک جور خسته نباشید و نوش جان گفتن همزمان است.

Morgen früh

صبح زود

Der Vormittag

قبل از ظهر

Der Nachmittag

بعدازظهر

In einem Jahr

در طی یک سال

Der Sonnenaufgang

طلوع خورشید

Der Sonnenuntergang

غروب خورشید

Von jetzt an

از این به بعد

Das Wochenende

اخر هفته

Schönes Wochenende


اخر هفته خوش

übermorgen

پس فردا

Vorgestern

پریروز

Nie- niemals

هرگز

Normalerweise

معمولا

Die Seite

سمت ،صفحه، پهلو

Geh nach rechts.


برو به سمت راست.

Die Richtung

جهت, سمت،مسیر

In welche Richtung muss ich fahren?


من باید به کدوم سمت برانم؟

Das Recht

(سمت) راست، حق، قانون، درست، واقعا

Links

(سمت) چپ

Geradeaus

مستقیم ، جلو

rückwärts

از عقب، از پشت، دنده عقب

verheiratet

متاهل

Der Single

مجرد

geschieden

طلاق گرفته، جداشده

alleinerziehende

والد مجرد

Ich bin eine alleinerziehende Mutter


من یک مادر مجرد هستم.

Die Bezeichnung

رابطه

Ich bin in einer Beziehung


من در یک رابطه هستم .

Das Mädchen- die Tochter

دختر

Der Junge- der Sohn

پسر

Das Geschwister

خواهربرادر

Ich habe leider keine Geschwister.


متاسفانه خواهربرادری ندارم

Die Eltern

والدین

Der Neffe

پسر خواهرزاده یا برادرزاده

Die Nichte

دختر خواهرزاده یا برادرزاده

Der Enkel-die Enkelin

نوه ، پسر پسر یا دختر - دختر پسر یا دختر

Der Cousin- die Cousine

پسر خاله یاعمه- دختر خاله یا عمه

Die Wörter- die Vokabel

واژه -لغت -کلمه

gegenüber

روبرو، مقابل، جلو

neben

درکنار، پهلوی، نزدیک، مجاور

Über

بالای، بیش ازحد،درباره ، درطول زمان

unter

زیر، پایین ، زیری

steht

ایستاده، تکیه داده شده

hängt

اویزان ، متصل بودن

zwischen

درمیان ، وسط ، بین

liegt

چیزی در جایی خوابیده قرار گرفتن، دراز کشیدن، تکیه دادن، تقصیر کسی بودن، باب طبع بودن

putzen

تمیز کردن

aufräumen

مرتب کردن ، جابجا کردن وسایل یا چیزی

reparieren

تعمیرکردن

wohnen >> leben >> lange

سکونت داشتن - گذران عمر، زندگی کردن - مدت عمر

Kuchen backen >> kochen

کیک پختن - آشپزی کردن، (جوش اوردن هم میشود مثلا چایی دم کردن )

möchten>> wollen

خواستن ( میل داشتن ، حالت آرزویی) >> خواستن ( تاکیدی ، الزامی)

müssen >> sollen

باید ( الزاما) >> بایستی ( الزامی ندارد)

nutzen >> benutzen

استفاده کردن ( از چیزی که قابل رویت نیست مثل زمان) >> استفاده کردن ( از چیزهای قابل رویت )

nutzen >> benutzen

استفاده کردن ( از چیزی که قابل رویت نیست مثل زمان) >> استفاده کردن ( از چیزهای قابل رویت )

schlafen >> verschlafen

خوابیدن ( به حد دلخواه) >> خواب موندن ( بیش از حد خوابیدن)

Die Mehrheit / meinst / meinstens

اکثریت - اکثرا- اغلب اوقات ( بیشتر وقتها)

beide

هردو

Sämtlich

همه ، تمام ، کل

Diese Woche


Nächste Woche


Letzte Woche

این هفته


هفته بعد


هفته قبل

In diesem Monat


Nächsten Monat


Im letzten Monat

در این ماه


ماه بعد


ماه قبل

Dieses Jahr


Letztes Jahr


nächstes Jahr

امسال


پارسال


سال بعد

dumm = verrückt

احمق= دیوانه

komm / geh

بیا / برو (امری)

Alterschwede!!

عجب !! باورم نمیشه!

beliebt = wunderbar = interessant

محبوب = فوق العاده ،شگفت انگیز = جالب

Ein paar Tagen


Parr min

چند روز


چنددقیقه

Übrigens...!

راستی...!

der entscheidenden
نکته مهم

Schon

به همین زودی، از همین حالا/ دیگر/ قطعا/ درست/ فقط

Schön

خوب ، دلپذیر/ زیبا/ خب/ قابل ملاحظه

gratuliere

تبریک میگم

Das Velo = Das Fahrrad

دوچرخه

beginnen / anfangen

شروع کردن / شروع شدن

Wann beginnt Film?
Wann fängt der Film an?

فیلم کی شروع میشه ؟

Wann fängt der Film an?

meistens

اغلب /اکثرا/ معمولا/بیشتر موارد

selten = höchst selten

به ندرت = خیلی به ندرت / کمیاب

trainieren

تمرین کردن / ورزش کردن

Wandern


Ziellos durch die Stadt wandern

پیاده روی کردن / راه پیمایی کردن / گشتن


بی هدف در خیابان گشتن.

gemein = ungezogen


Das ist gemein von dir.


Du bist ungezogen.

بدجنس


این از بدجنسی توست


تو بدجنسی ، تو شیطانی .

Sonstig

ودیگر / سایر

Sonst


Habt ihr sonst noch ...(Fragen,wunche)

درغیر این صورت / وگرنه / دیگر


(سوال/ خواسته) دیگری هم هنوز دارید؟

Mist

لعنتی

Bin keiner.

من نیستم

Definitiv

قطعا

Anderthalb


Seit anderthalb Jahren.

یک و نیم


از یک سال و نیم پیش

Akzent

لهجه

Praktisch

کاربردی

Das Flohmarkt

بازار دست دوم فروشی

Passten = steht

متناسب اندازه ای= متناسب زیبایی ، خوش تیپی بهت میاد

Die Thermoskanne

فلاسک چای، قمقمه

Das Schnäppchen


Ein Schnäppchen

مفته ، حراج

Hoffentlich

امیدوارم

Blöde kuh

زنیکه احمق