• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/477

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

477 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

Wandel

تغییر کردن

Wohl

احتمالا

Vorgehen

پیش رفتن، جلو رفتن

Aufbau des Vortrags

ساختار سخنرانی

Befassen wir uns mit dem Thema

به موضوع میپردازیم

Darstellen

توصیف کردن از طریق تصویر

Es ist zu beobachten

می‌بایستی مورد لحاظ قرار بگیرد

Es ist auffällig dass

قابل ذکر است که ،


چشمگیر

Redner

سخنران

In meinem Beitrag

در سهم من اینطور است که...

Ich greife neue Themen auf

من انتخاب میکنم یه موضوع جدید.


من موضوع رو از جنبه دیگه ای در نظر قرار میدم.

Fazit

پایان ، نتیجه‌گیری

Lässt sich festhalten

میشه تعیین کرد که...

Alles in allem

به طور کلی

Entwicklung

تحولات

Rast

حرکت کردن

Moderne Lebensweise

سبک زندگی

Glosse

حاشیه

Ansprechen

مخاطب قراردادن

Beeinträchtigung

خسارت و آسیب - محدودیت

Reduktion

کاهش

Zur Kenntnis nehmen

از آن بهره بردن ، در نظر گرفتن .

Lektüre

مطالب

Beenden

به پایان رسوندن

Abgebrochen

قطع شدن ، بریده شدن

In der regeln

اصولاً

Trend dahin geht

رویه قالب , به اون سمت میرود

An dieser Stelle

در این خصوص

Müde


Fix und fertig


erschöpft

خسته و داغون

Sich verschreiben

خودت را وقف کردن

Würde


Würdevoll

آبرو


آبرومند ، ارزشمند

In Gegensatz

برخلاف

Publizist

روزنامه نگار

intellektuell

فکری ، روشنفکری

Umfangreich

کامل و جامع

Vorgehen

پیش رفتن


رویکرد و روش

Gemeinschaftliches vorgehen

رویکرد جمعی

Phänomen

پدیده

Entschleunigung

کاستن از شتاب

Begriff

مفهوم

Held

قهرمان

Durchschwimmen

شنای عرضی

Rekord aufstellen

رکورد ثبت کردن

Schafte ich

انجام دادن

Halter

دارنده چیزی

liegen.... bei


Es liegt bei 20 e

حدودا


قیمت ها حدودا 20 یورو هستن

Hektisch

سراسیمه ، هول

Färe

کشتی ، قایق


هر چیزی که در آب شناور است

Aufruffen

اعلام کردن ، نامیدن

Sich ...Akku. wiedersetzen dat. ...

بر علیه چیزی مخالفت کردن

Sie wiedersetzten sich der Freiheit


در مقابل آزادی مخالفت کردن

Jagd

شکار

Bassin

هر جایی که توش آب میریزن

Auf dem Ferlden

در میادین

Er ist Bekleidet mit

او لباس ... بر تن داشت

Tauchen

قواصی کردن

Anzug

لباس

Benötigen

نیاز داشتن

Sich hinziehen

به طول انجامیدن

مسابقه سه روز به طول انجامید تا پایان

Künftig

آینده

Sich aufnehmen

پذیرا بودن

Verfassen

نوشتن

Sich Zeit vor etwas nehmen

وقت گذاشتن برای چیزی

Ich werde mir viel Zeit nehmen

Würden Sie sich (Akku.) ihr anschließen

به او ملحق شدن یا پیوستن

Wir haben uns den anderen anschlossen

Intention

مقصود ، قصد

Sich um etw handeln/gehen

چه چیزی است .


چه نوع متنیه ؟

Absicht


Absichtlich

عمد ، قصد


تعمدا ، عمدا

Worum könnte es inhaltlich gehen

می‌تونه محتوایی، در مورد چی باشه

Sich an etwas auffallen

چه چیزی به نظر شما میاد

Was fällt Ihnen an den Text auf

چه چیزی در مورد متن به نظر شما میاد

Was fällt Ihnen am Stil des Textes auf


چه چیزی در مورد سبک متن به نظرت میاد

Wir sehen uns gewiss ein anderen mal

ما مسلما چیزی میبینیم

تمرین سه صفحه هفده

گرامر نقل قول


Ali will reich sein


Ali soll reich sein



Ali will deutsch beherrschen


Ali will deutsch beherrscht haben



Ali soll deutsch beherrschenAli soll deutsch beherrscht haben



Eli will die beste Tänzerin gewesen sein.


میگه بهترین رقصنده بوده


Eli soll die beste Tänzerni gewesen sein.


میگن بهترین رقصنده بودن



Er will dort Golf gespielt haben.


او مدعی است که گلف بازی کرده.


Sie sollen das Haus bar bezahlt haben.


آنها مدعی هستند که خانه را نقد خریده اند.

گرامر

Phänomen

پدیده

Entschleunigen

کم کردن سرعت

Held

قهرمان

Einen neuen Rekord aufstellen

رکورد جدید ثبت کردن

Liegen...bei

حدود این میشه

Stil

سبک

Glück gehabt

شانس آوردن

Ich habe Glück mit Unglück gehabt

شانس در بدترین اتفاق آوردم

Glücklich

خوشحال . خوشبختی

Um welche Aspekte des Autos geht es ihm.



Mir geht es um Flexibilität

چه جنبه ای از ماشین موضوع او است ؟


موضوعِ من انعطاف پذیری هست.

Fordern

طلب کردن

Anliegen

دقیقه ، نگرانی

Glück ist keine Frage von Schicksal

خوشبختی هیچ ربطی به سرنوشت نداره

In weiten Teilen

تا حد زیادی

Einstellung

مفروضات ، تصورات . تنظیمات

Wie gehe ich damit um

من چطور باهاش کنار میکنم

Glücken


Missglücken

موفق شدن


ناموفق شدن

Der Reste Versuch missglückte


اولین تلاشم شکست خورد

Wahrnehmen

درک کردن ، حس کردن

Nehme ich es überhaupt wahr


اصلا درکش میکنم ؟



ادامه تمرین 2 صفحه 18

Auf etwas Bezug nehmen

رجوع کردن به چیزی

Beitrag


Blogbeitrag

سهم


قسمتی از وبلاگ (کلمه قبلیش)

Auf etwas eingehen

به یک موضوعی پرداختن

Inwiefern

تا چه حدی ، تا چه اندازه ای

Bezug auf Quelle nehmen

رجوع کنید به یک منبع

Unter anderem

از جمله

Gedanken

فکر

Ich habe einige Erfahrungen gemacht

تجربیاتی کردم

Das hat für mich große Bedeutung

برای من اهمیت داره

Generalisierung


Generaliesieren

تعمیم


تعمیم دادن

Haben + zu


Ich habe zu entscheiden

مجبور شدن


مجبور شدم تصمیم گرفتم


(از بیرون زیر فشار قرار گرفتم که تصمیم بگیرم)

Ich fände es gut wenn,..

به نظرم خوب بود اگر ...

ادامه تمرین ۲ قسمت سی

Hektisch

سراسیمه ، هولکی

Färe

هر چیزی که در آب شناور است

Färe zu trotzen

به مبارزه طلبیدن شناورهای روی آب

Ausrufen

نامیدن

Sich ...etwas dat. widersetzen .


Sie widersetzen sich der Freiheit.

به مقابله برخیزیدن


آنها مخالف آزادی هستند.

12of116

Jagd

شکار

Absurd

بی معنی و مسخره

Basin

کلا جایی که آب در آن می‌ریزیم

Leichtathletik


12of116

دو میدانی

Tauchen


13/116

قواصی کردن

Das Match zog sich 15min hin.


Sich Hin ziehen.

به طول انجامیدن

Für jeden

برای هر کدوم

Wohin man schaut

هر جا آدم نگاه می‌کنه....

Leute in Sicht aufnehmen

مردم پذیرفتند

Sich dat. Zeit für etwas nehmen.


Ich werde mir viel Zeit dafür nehmen.

من وقت براش میزارم

Sich Akku. anschließen


14/116 s17


Ich schließe mich mit dem an.


Würden Sie sich irh anschließen.

ملحق شدن.


من هم بهش ملحق میشم


آیا بهش ملحق میشید؟

Beurteilung

قضاوت کردن

Ihre Intention

مقصودتون

Sich von etwas handeln.


Gehen mit ... Um.

موضوعش چیه؟

Aussageabsicht.


Absicht.


Absichtlich.

اهداف سخن


قصد و عمد.


تعمدأ

Vermittlung

انتقال

Unterhaltung

سرگرمی

Sich auffallen

به نظر اومدن

Sich an etwas auffallen .


Fällt Ihnen an Ihrem Kind etwas auf ?

نظرتون رو چیزی جلب کرده باشد.


چیزی در مورد بوستون نظرتون رو جلب کرده؟

Sehr ironisch

طعنه زننده

Text glosse

حاشیه تکست

Ich habe Glück gehabt.


Ich habe Glück im Unglück gehabt.

شانس آوردم.


اتفاق بدی افتاده ، ولی خوش شانس بودی مشکلی پیش نیومده

Glücklich

خوشحال


خوشبخت

Mir geht es um Flexibilität.

موضوع من انعطاف پذیری هستش

Anliegend

دغدغه ، نکرانی

Was fordert er?

چی میخواد ؟ چی مطالبه میکنه

Schicksal

سرنوشت

Glück ist Keine Frage des Schicksals

خوشبختی هیچ ربطی به سرنوشت نداره

In weiten Teilen

تا حد زیادی .... موضوعی را پیش بردن

Eine Sache

موضوع

Innerer Einstellung

طرز فکر و مفروضات و تصورات داخلی

Umgehen

کنار اومدم. چیکار میکنم با این ...

Missglücken / missglückt


Der erste Versuch missglückte.

ناموفق شدن و شکست خوردن تلاش .


اولین تلاش شکست خورد.

Vielfalt

تنوع

Wahrnehmen

حس کردن ، درک کردن

Jeder hat eigene Wahrnehmung

هر کسی درک خودشو داره

Ansteckend صفت


Anstechen فعل


مسری


سرایت کردن

Glücksmomente bewusst zu machen

لحظات شادی را آگاهانه ایجاد کنیم

Zaubern


Entzaubern

جادوکردن.


حالت رمز و راز گونه بودن را از بین بردن.


Ent


Entچیزی از روی فعل برمیدارد.


چیزی از روی فعل برمیدارد.

Vor allem

قبل از هر چیزی

Neid


Neidgesellschaft

حسد ، قبطه خوردن.


جامعه قبطه خور

Solidarität

همبستگی

Bürger


Bürgerschaft

شهروند


شهروندی

Gönnen


Missgönnen

لیاقت ،سزاوار


لیاقت نداشتن و سزاوار نبودن

Engagement

مشارکت

Aus der Forschung ergeben sich klar.

از تحقیقات نتیجه دادن که

Priorität

اولویت

Sich verbinden fühlen

خودت رو متصل احساس کردن

Erlebtes Glück


17 116

خوشبختی تجربه شده

Auf etwas Bezug nehmen

به چیزی رجوع کردن

Bezug

رفرنس

Beitrag

سهم ، مشارکت

Auf etwas eingehen

به موضوعی پرداختن

Inwiefern

تا چه حدی ، تا چه جایی

Unter anderem

از جمله

Gedanken

طرز فکر

Hat für mich große Bedeutung

اهمیت زیادی برای من داشت

Wenn ich zu entscheiden hätte.


Ich habe zu entscheiden.

اگر من مجبور بودم تصمیم بگیرم.


من مجبور شدم که تصمیم بگیرم.

Ich fände es gut, wenn die Politik/ die Politiker


18 116

به نظرم خوب می‌بود ، اگر سیاستمداران ....

گرامر


Vorsilbe


Miss- و متضاد میکند، منفی میکند


Zer- خرد شدن به ریز شدن یه فعل


Ent- متضاد سازنده فعل


De- همان انت است برای کلمات ریشه انگلیسی

گرامر

Bewirken

تاثیر گذاشتن ،

Zerreden

آنقدر به موضوعی پرداختن و لوس کردن آن

Wegwerfen

دورانداختن

Wegwerfgesellschaft

جامعه دور ریز

Es könnte sich wohl um Gesundheit handeln.

احتمالا می‌تواند موضوع سلامتی باشد.


Es geht um wie wir uns ernähren können

چطور میتوانیم خودمون رو تغذیه کنیم

Missfallen

دوست نداشتن ، خوش نیومدن

zerstreuen

متفرق کردن

Zerlegen

تیکه تیکه کردن ، دمونتاژ کردن (باز کردن قطعات از هم)

Zerspringen

پریدن

Missachtet

نشنیده شده

Zerreißen

تیکه تیکه و خورد کردن

Misserfolg

شکست و ناکامی

Ratschlag

پیشنهاد

Schnäppchen

جنس حراجی

Einsicht

آگاهی و دانایی

Weg damit

بندازمش بره

Zweifeln

شک‌و تردید داشتن

Zweifel

شک‌و تردید

Verzweifeln

درمانده شدن

Verzweiflung

درماندگی

Verhalten

رفتار

Wandeln

تغییر کردن

Wandel

تغییر

Bewusstseinswandel

تغییر در آگاهی

Schätzen

ارزش دادن ، ارزش گذاشتن به چیزی

Dringend

به شکل فوری

Der kleinste misserfolg

کوچکترین شکست

Das lässt, Reparaturwillige...

آن موجب میشه، مشتاقانِ تعمیر...

Basteln

کاردستی درست کردن

Handwerker

کارگر یدی

Deshalb bieten an

از این رو ارائه میدن

Herrichten

بازسازی شدن

Näht


Genäht

دوخته شدن


دوخته شد

Kleben

چسبوندن

Retten

نجات دادن

Liblingsstück


۲۲ ۱۱۶


چیز مورد علاقه

Kochrezepte

دستور پخت

Wählen Sie je ein Wort mit miss

هرکدوم از کلمات با حرف میس را انتخاب کنید .

Zerdrücken


Zerfallen


Zerfließen


Zergehen


Zerhacken


Zerkochen


zerlaufen


Zerlegen


ZerkochenzerlaufenZerlegenZerplatzenZerschneiden


Zerplatzen


Zerschneiden

له کردن مثلا سیر.


متلاشی شدن ، مثلا سیب‌زمینی در آب.


آب شدن توی دهن مثل ژله.


آب شدن توی دهن مثل شکلات.


با ساتور آنقدر ساتوری کردن تا خراب شدن.


آنقدر بپری تا خراب شده . مثلا برنج شفته.


ذوب شدن مثلا آب شدن کره. Schmeltzen.


دمونتاژ کردن، تقسیم کردن مثلا مرغ برای مهمانها در آشپزی.


ترکیدن و تیکه تیکه شدن.


زیر زیر کردن و تیکه تیکه کردن.


Missachten


Missverstehen


Missfallen


Miss(ge)lingen


Miss(ge)raten

توجه نکردن.


سو تفاهم.


نپسندیدن.


ناموفق بودن، درست از آب در نیومدن.


شکست خوردن ، درست از آب در نیومدن.

Miss / zer-بعضی کلمه ها خر دوی این پیشوند ها را دارند اما باید دید کدام معنی درست تر است .مثلا مثلا مثل زیر کدام معنی درست تر است .


غیر واقعی /ناواقعینادرست / غیر درست.

Sich unterhalten

گپ زدن.

Sich entschpannung

آرامش داشتن

Verspannt

منقبض کردن بدن و عضلات . تحت فشار بودن.

اون خیلی سر کار تحت فشار است

Schädliche Stoffe

عناصر مضر بدن

Synonyme


Antonyme

مترادف و متضاد

Anspannung

منقبض کردن عضلات

Vergiftet

مسموم شدن

Verzaubern


Entzaubern

جادو کردن


جادو را برداشتن

Eine Orange entsaften

آب پرتقال رو گرفتن

Ein Gleichgewicht destabilisieren

وزنه متعادل رو از تعادل خارج کردن.

Activieren


Deaktivieren

فعال کردن و غیر فعال کردن

Entkernen


Einen Apfel entkernen.

هسته را خارج کردن .


هسته سیب را بیرون کشیدن.

Demotivieren

انگیزه را برداشتن

Täuschen


Enttäuschen

اقفال کردن.


ناامید کردن

Vom schwitzen dehydriert sein

آب بدن را از دست دادن.

Bezüglich

درباره ، در خصوص ، در نقطه نظر

Erkennen

تشخیص دادن

Erkenntnisse

یافته ها ، شناخته های یک فرد

Enthalten alles, was

شامل تمام چیزی که

Genügt


Zwei Minuten genügen

کفایت کردن


دو دقیقه کفایت میکنه

Spannend

مهیج

Mithalten

رقابت کردن ، پا به پای چیزی آمدن

Grusel

فیلم ترسناک

Aufregung

هیجان

Sich denken

تصور کردن

Umwerfend

زیر و رو کردن ، زیرو رو کردن تفکری از حالا قبل

So gewaltig

خیلی خیلی زیاد ، (حالت منفی دارد)

Gegen etwas an kommen

حرف خودش را به کرسی میرساند، برتری داشتن

Ultrakonzentriert

پر محتوا

24 116


Apititanreger


Anregen

اشتها برانگیز،


برانگیختن

Vorher

قبلانا

Miene

حالت چهره

Bedeutungsvolle

پر مفهوم

Langatmig

کند پیش رفتن

Ermüdend

خسته کننده

Absurderweise

به شکل احمقانه ای

Argumente

دلایل

Ins Kino Locken

به سینما جذب کردن

Allein in die Trailer

تنها روی تریلر هزینه میشود

Lässt etwas komponieren

میده بسازن .


در مورد موسیقی استفاده میشود این فعل

Blockbuster

فیلم گیشه ای

Kürzestfassung

کوتاهترین نسخه

Knallen

صدای انفجار ، ترق کردن انفجار ، زانو و غیره

Deutet sich an

خودش رو نشان میدهد.

25 116


Auftauchen

ظاهر شدن

Speicher Geschichte

داستان حماسی

Andeutungen

اشاره

Im Grunde

اساساً

Kapieren

درک کردن ، درک کردن و فراموش کردن سریع.

Sich nichts vormachen

خودمون رو گول نزنیم

Machen wir uns nichts vor

Jemandem auf die schlichte kommen

رسوا شدن

Mithalten

پا به پا اومدن با موضوعی ، ادامه دادن به موضوعی

Traum von etwas

آرزوی چیزی را کردن

Einer nach dem anderen

یکی پس از دیگری

Zusammenfassung

خلاصه کردن

26 116

Tourismus

گردشگری

Umgehen


Umgangsformen

رفتار کردن


شکل های رفتاری

Welche Eigenschaften braucht jemand

چه خصوصیتی هر کس نیاز داره

Unterhalten

گپ زدن


سرگرم کردن

Freundlich zu ihm sein

با او دوستانه باش

Service


Serviceleistungen

خدمات

Anforderungen

شرط لازم

27 116


Einsetzen



Einsatz

به کار گمارده شدن ، سر این کار گماشته شد،


به کار گرفته شدن



اسم،، به کار گمارده شدن

با فعل


Angestellt und anstellen


فرق دارم


این فعلها معنی استخدام دارم

Faziniert

مجذوب شدن به چیزی شدن

28 116


Flair


Stimmung

جو ، حال و هوا

Geigenspiel

ویالون

Auslernen

دوره ای رو با یادگیری تموم‌کردم

Als Deutschlernen lernt man nie aus.


Sie lernt in diesem Jahr aus

Karriere

شغل

اگر بدون ماخن بیاد یعنی شغل

Diese Hoffnung Dürfte sich erfüllen.

Dürfte sich


محقق شدن


این امیدواری به احتمال زیاد محقق میشه

کاربرد زوبیکتیو فعل Dürften

Wie ...auch

اگر چه

Schwankend

در نوسان بودن ، در تزلزل بودن

Facetten

جهت دید . در تمام زوایای دید

در تمام زوایای دید

Luxushaus

خانه های ویلایی مجلل

Tagungs Hotel

هتلی بزرگ که سالن اجتماعات دارد

Vom ...über...bis....zum

از اینجا تا اونجا تا ...

Lerne Ausbildung von der pike auf lernen

چیزی را از ریشه و اساس یاد گرفتن

Angehende با مشاغل میاد


آتی اینده

Angehende Artz


پزشک آینده , کسی که در آینده پزشک میشه

Hauskeeper

کسانی که نظارت و انجام تمیزی و تعمیر یک خانه یا هتل رو داره

Verzichten aud

اجتناب کردن

Unverzichtbar

نمیشه دوری کرد

Einsatz

عملیات

Arbeitsweise

شرایط کاری

Oberste Priorität


Höchste Priorität

مهمترین اولویت


بالاترین اولویت

Tätig sein

فعالیت داشتن

29 116


Muss beherrschen

باید مصلحت باشه

Betätigung

فعالیت

Hinter der Kulissen

پشت صحنه ها

Wenn .... Auch.

اگر چه

Wenn man in Hotel auch mit gästen zu tun hat

Sogenannte

به اصطلاح

Diese werden verstärkt benötigen

این ها در قالب موارد استفاده میشوند

In Gegensatz zu

بر عکسه ، بر خلافه

Azubi

کارآمازون ها

In der Lage sein

از پیش بر اومدن ، توانایی رو داشتن

Sich ähneln

شبیه بودن


فعل همان کلمه ähnlich هست

Dennoch ähneln sich die beiden Ausbildungen sehr stark.

Erwerben

کسب کردن، به دست آوردن

Der lernt alle Bereichen kennen.

او همه بخش ها را میشناسد

Manch


Manch einer


Manch eine

برخی ها ، بعضی ها

بعد از آن فعل مفرد میاد حتما

Studium anschließen

تحصیلات ادامه دادن

Reiz


Reizvoll

محرک


چیزی که تحریک کننده باشد


Fleißig


Blastbar

تیز و بز


زیر فشار کار میکند

Sich durch etwas Auszeichnen

خفن کرن خودم

Durch etwas mich ausgezeichnet


خودم رو از طریق این برنامه خیلی خفن کردم

In Blick haben

زیر نظر داشتن

Einsatzbereich

حوزه عملیاتی

31


Was Arbeitszeit betrifft

چیزی که به ساعت کاری مربوط میشه

Betreffen


مربوط شدن

Dienst haben

شیفت کاری داشتن ، باید سر کار بودن

Bereuen

افسوس خوردن

Bildung.... Absolvieren

دوره آموزشی را با موفقیت تموم کردن

Tätigkeit ausüben

یک فعالیت را انجام دادن .

اینجا تمرین کردن معنی نمیدهد


Übt man die Tätigkeiten aus

Qualifizierte Tätigkeiten

فعالیت هایی که در توانایی شما هست .

Hotel gewerbe

صنعت هتل داری

Gaststätte

رستوران داری

Gaststättegewerbe

صنعت رستوران‌داری و گردشگری

Hotel-Meisterin

هتلداری

Überwachen

به چیزی نظارت داشتن

به درون فعل است

Je nach spezialisierung

بسته به تخصص

Führen Einverhandlungen und Einkaufverhandlungen

مذاکرات خرید را هدایت میکنند

Betriebswirtschaft und kaufmännische

تجاری و بازرگانی

Verwaltungsbereich

بخش مدیریتی

Dienst haben

کار داشتن

Bereuen

افسوس

Sie kann eines Tages

اون میتواند یکروزی....

Das ist frühestens drei Jahren nach ... Möglich

در زودترین حالت سه سال بعد از ... امکانپذیر است

Einen Weg einschlagen

راه جدید را پی گرفتن

Einsatz optimal

عملکرد بهینه

Fortbildung

ادامه آموزش

Auf Frage beantworten.


Frage antworten.

به سوال جواب دادن

Hotelkette

هتل زنجیره ای

Werden angegeben

ارائه میشوند

Uersprünglich

در اصل

Zunehmend

در حال افزایشی ، افزاینده

Inzwischen

در این میان ، در این زمان

Anstrich

رنگ و لعاب ، جون دادن به چیزی ، رنگ‌و لعاب دادن به چیزی

Betätigungsfeldern

زمینه های فعالیت

34 116


Internationalen Anstrich

رنگ و لعاب بین‌المللی

35 116


Grammatik:


- Wenn ... Auch, (so)....


اگر چه فلان ، اما فلان


Obwohl Samira Samira oft abends Dienst hat, hat sie ihre Entscheidung noch nicht betreut.


Wenn Samira auch oft abends Dienst hat, (so) hat sie ihre Entscheidung noch nicht betreut.

Obwohl peter müde ist, geht er nicht ii s Bett.


Wenn er auch müde ist, (so) hat er alle eingeladen.



- Zwar...aber = wie ... Auch


اگرچه ... اما ....


Wie sehr sich die Ausbildende auch bemüht, manche Tätigkeiten fallen ihr noch schwer.

Zusagen

خوش آمدن

Diese Reise gagt mir zu

Pauschal reise

سفری که گل پگ را یک جا خریدن

Pauschal کلی

Sich geeignet

مناسب

Ich bin der Ansicht dass


Ich bin der Meinung dass


Ich bin der Auffassung dass


Ich glaube

من اعتقاد دارم که

So wenig wie möglich

تا میشه کم باشه

Entspannend

آرامش

Veranstalten

مجری ، ارائه دهنده

Vollpension

صبحانه با هتل

Diese Sache Stehen zur Verfügung

این چیزها در دسترس قرار دارند

Vorbereitung treffen

مقدمات رو آماده کردن

Zur Auswahl stehen

در دسترس هستند

Stellen viele Aktivitäten zur Auswahl

فعالیت در دسترس قرار می‌دهند

Exotisch

عجیب و غریب و غیر معمول


Exotische Pflanzen


گیاهانی که در دوردست و‌دور از ما رشد میکنند

Trekking

کوه نوردی تفریحی

Unterkünfte

محل های اقامت

Schwierigkeiten in Kauf zu nehmen

مشکلات را به جان خریدن

Schwierigkeiten bereiten


Freude bereiten

سختی یا ناراحتی ایجاد کردن


ایجاد شادی کردن

36 116


Anstrengungen

سختی ها

Sagt mir zu

خوشم میاد

Sieder Satz sagt mir mehr zu


از این ست بیشتر خوشم میاد

Individuel Reisen

سفر انفرادی

Ablegen

کنار گذاشتن ، از چشم‌دور گذاشتن و کسی بهش توجه نمیکنه. جاهای بِکر

Abgelegene reise

Auf eigene Faust

خودش شخصا ....

Dabei

همزمان ، همراه

Verfechten

دفاع کردن، هواداری کردن

Bei Verfechtern

پیش هواداران

Zu Sprache kommen

این مطرح میشود

Einheimischen Tourismus

توریست محلی

Einheimischen Kunsthandwerk

کار دست محلی ، صنایع دستی

In Frage kommen

مطرح شدن

Schlösser

کاج قدیمی

Denkmal

بنای یادبود

Fachkundig

با تجربه و مجرب

So dass

که این طریق ، در نتیجه آن

Argumente

دلایل

Nach eigenen Wünschen gestalten

بر اساس امیال طراحی کردن

Hütte

کلبه

37


Urbal

جنگل آمازون

Sich einigen

توافق کردن ، متحد شدن روی چیزی

Einigen sich auf etwas

روی چیزی توافق کردن

Im Vordergrund stehen

در اولویت بودن

kompromiss

چک کنم بعدا

Zeit verbringen

زمان را سپری کردن

Kommt nicht in Frage für mich

اصلا با من بحثش رو هم نکن

38 116


Nach Berlin zu fahren würde ich nicht in Kauf zu nehmen

رفتن به برلین رو اصلا زحمتش رو به تنم نمی‌دم.

Grammatik


Nomen-verb-Verbindungen


Eine Frage stellen.


سوال مطرح کردن


In Kauf nehmen


پذیرفتن ، به جان خریدن


Wir müssen die Endlichkeit von Erdgas zur Kenntnis nehmen.


ما باید محدودیت گاز رو بپذیریم یا آگاه باشیم ازش.



Viele Alternativen Energieformen stehen zur Verfügung.


در اختیار/دسترس قرار دارند.


Das spielt doch keine Rolle.


اصلا برام فرقی نمیکنه .


Einen Antrag stellen .


درخواست دادن.


Bescheid geben.


خبر دادن .


Nimm doch bitte Mal Rücksicht auf mich.


.درخواست دادن.Bescheid geben.خبر دادن .Nimm doch bitte Mal Rücksicht auf mich.مراعات منو هم بکن ، من رو هم در نظر لگیر.Das kommt überhaupt nicht in Frage.به هیچ عنوان مطرح نمیشه.


مراعات منو هم بکن ، من رو هم در نظر لگیر.


Das kommt überhaupt nicht in Frage.


به هیچ عنوان مطرح نمیشه.


گرامر جملاتی که معنی با متن نوشته یکی نیست

40


Grammatik


1- Haben +zu +Infinitiv


2- Sein +zu +Infinitiv


3- brauchen + nicht (s) + Infinitiv.



Wir müssen noch viel tun.


ما هنوز بایستی خیلی کار انجام بدیم.


Wir haben noch viel zu tun.


ما هنوز بایستی خیلی کار انجام بدیم . (زمان معلوم)



Die Regierung muss Arbeitnehmer besser schützen.


دولت باید کارمندان را بهتر حمایت کند.


Die Regierung hat Arbeitnehmer besser zu schützen.


دولت باید کارمندان را بهتر حمایت کند.



Es muss noch viel getan werden.


هنوز باید خیلی کار انجام بشه.


Es ist noch viel zu tun.


هنوز باید خیلی کار انجام بشه.


Die Probleme können gut bewältigt werden.


مشکلات میتونن به شکل خوبی برطرف شوند.


Die Probleme sind gut zu bewältigen.


مشکلات میتونن به شکل خوبی برطرف شوند.



Man muss nichts machen.


آدم نیازی نیست کاری بکنه.


Man braucht nichts zu machen.


آدم نیازی نیست کاری بکنه.



Sie müssen nicht anrufen.


Sie brauchen nicht anzurufen.


شما نبایستی تماس بگیرین.



Brauchen ... Nur (همان soll . Muss)


Brauchen...erst.



Du brauchst nur anzurufen, wenn du zu Hause bist.


Du brauchst erst anzurufen, wenn du zu Hause bist.


فقط باید هر وقت رفتی خونه تماس بگیری.



گرامر جدید

Thematisieren.


Zur Sprache nehmen.

موضوع مورد بحث قرار گرفتن.

Auf Schwierigkeiten stoßen.


Schwierigkeiten bekommen.


به مشکل برخوردن

Die Schwierigkeiten weg gehen.

مشکلات رو از سر راه برداشتن.

Wörter Bedeutungen nachzuschlagen

دنبال معنای کلمه رفتن.

Jdm Schwierigkeiten besichtigen/überwinden/umgehen/vermeiden/

مشکلات کسی رو برطرف کردن.

Besichtigen

برطرف کردن

Überwinden

بر مشکلات غلبه کردن .


غلبه کردن.

41


Umgehen


Vermeiden

اجتناب کردن

Verzichten

دوری کردن ، اجتناب کردن

Verwöhnen

لوس کردن کسی ، توجه بی عمان به کسی

Er hat seiner Frau verwöhnt


او همسرش رو لوس کرد

Gemeinde

مرکزی در هرشهر که فعالیت های اجتماعی ، اقتصادی و غیره رو انجام میده

Aufwachen

بیدار شدن

42


Denken Sie an .. akk

مد نظر قراردادن

Schützen


Schutz

حمایت کردن.


حمایت

Dimension

اندازه و بعد

Bogenparcours

تیر اندازی با کمان

Tal

دره

Auf die Probe stellen

مورد آزمایش قراردادن

Bogenschießen

تیراندازی با کمان

Erkunden

کسب اطلاعات کردن

Anschaulich

واضح و روشن

Erzeuger

تولید کننده

Theke

پیشخوان -کانتر

Nachbringen

حمل شدن

Anschauliche weise

به طور واضحی

Marmorstein

سنگ ماساژ

Naturbelassen

طبیعت از خودش به جا گذاشته /ایجاد کرده

Work beruhigend

اثر آرامبخش میگذارد

Ausgeleiche

آرام کردن

Ausklingen

به پایان رساندن

Bezaubernden

جادویی

Erhältlich

قابل دریافت ، در دسترس

43


Auffordern

درخواست کردن

Verfassen Sie

بنویسید

Kulinarisches

هر آنچه که به صنعت غذا مربوط میشه

Überrest

بقایا ، چیزی که به جا مونده

Aus dieser frühen Zeit, zum Beispiel einen Tempel oder Brunnen

از زمانهای دور در گذشته یک معبد یا چشمه به جا مانده؟

Ankündigung

اعلامیه

Bundesland

استان

Jemanden auffordern etwas zu tun

کسی رو به انجام کاری فرا خواندن

Wozu wird hier aufgefordert?

Einzigartige

منحصر به فرد

Liebenswert

دوست داشتنی

Impulse

محرک

یک جونی به آشپزخانه دادم با دکور جدید

Zeitgemäß

مدرن

Zukunftsweisendes Konzept

کانسپت آینده نگرانه

Sanft

نرم و ملایم ، دوستانه

Schonen

محفوظ نگه داشتن

Umweltschonend

محیط را محفوظ نگه داشتن

Nachhaltige

پایدار

Entstehen

ایجاد شود

44


An etwas Sich beteiligen

شرکت کردن در....

bogen


Bogen

تیراندازی کردن


کمان

Tal

دره

Auf die Probe stellen

در معرض آزمایشش قرار دادن

Bogenschießen

تیراندازی با کمان

Anschaulich


Anschauliche weise

واضح


به طور واضح

Erzeuger

تولید کننده

Theke


Ladenteke

پیشخوان


پیشخوان فروشگاه

Zusammenpassen

به هم دیگه خوردن ، به هم جور شدن

Welche Verben passen zusammen.

alternativ

جایگزین

Einheimisch

محلی

Unvergesslich

غیر قابل فراموش کردن

Nahverkehr

حمل و نقل داخلی ، زیر 50 کیلومتر

Gastgewerbe

صنعت گردشگری و مهمان داری

Segeltörns

قایق سواری

Wochenmärkte

بازار هفتگی

Energieerzeugung

تولید انرژی

Anregen

تحریک کردن

Fördern

حمایت کردن ، ارتقا دادن

Fördern


ordern


auffordern


Fordernauffordernمعنی را چک کنید و تفاوت را بدانید


معنی را چک کنید و تفاوت را بدانید

Verarbeiten

پردازش کردن , رسیدگی کردن

Ihre Info werden verarbeiten

Ausbauen

ایجاد کردن ، توسعه دادن

Auf etwas hinweisen

توجه را به چیزی اشاره کردن

Verstehen unter

از فلان چیز چی میفهمی ، چه تعریفی از فلان چیز داری

Anführen

ارائه دادن

Beispiele anführen


مثال ارائه کردن

Konkret

مشخص

Qualitativ

به لحاظ کیفی

45


Anbieten

ارائه دادن

Inteligenz und wissen

هوش و دانش

Anschließend

متعاقباً ، به دنباله آن

Im Mittelalter


In Eiszeit


In der Steinzeit


در قرون وسطا


عصر یخبندان


در عصر سنگی


Siedler und Bauern

ساکنین اولیه سرزمین

Bauer


کشاورز

Jäger und Sammler

شکارچی و جمع آوری کنندگان در دوران قرون وسطا

Ritter und Krieger

شوالیه و جنگجو

Überlebenskampf

نیروی بقای روزانه

Geschickt


Geschicklichkeit

ماهر


مهارت و تبهر

Fähigkeit


Fertigkeit

توانایی انجام کاری


مهارت انجام کاری

49


Existiert

وجود داشته

Er steht vor eine Herausforderung

او با یک چالش روبرو است