• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/147

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

147 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Puny

ضعیف. کوچک. قدکوتاه

Disperse

پراکنده /متفرق/پریشان کردن

Aegis

حمایت. حفاظت. سپر

Senile

پیر.سالخورده. خرف

Lethargic

بی ذوق.بی حال. بی علاقه

Prevalent

شایع.رایج. مرسوم

Paramount

برتر.بزرگتر

Remiss

سست.بی مبالات. غفلت کار

Averse


Aversion

متنفر. مخالف. بی زار


بیزاری. نفرت. ناسازگاری

Evince

نشان دادن. برانگیختن. ابراز داشتن

Vogue


Vague

رایج. مرسوم.رسم معمول


مبهم.غیرمعلوم. ابهام دار

Jettison

از شر چیزی راحت شدن. بیرون افکندن

Tussle

نزاع. کشمکش. بحث/تقلا کردن

Acute

حاد.بحرانی. تیز.حساس. تند

Cogent

متقاعدکننده.دارایی قدرت و زور

Constrict

تنگ/منقبض /جمع کردن

Prodigy

اعجوبه. بسیار زیرک. شگفتی

Bereft

بدون هیچ امید. احساس بد تنهایی

Falter

لکنت زبان پیدا کردن. با تردید صحبت کردن

Surrogate

جانشین. قائم مقام. جانشین شدن. وکیل شدن

Redemption

رستگاری. خلاص. بازخرید. فدا

Adamant

جسم جامد و سخت. تزلزل ناپذیر. یک دنده

Propinquity

خویشی. مجاورت. نزدیکی. قرابت

Infallible

مصون از خطا. لغزش ناپذیر

Sedate

متین. ملایم. آرام. موقر

Equanimity

خودداری. متانت. تعادل فکری

Avarice

آز.طمع. حرص

Moribund

درحال مرگ. رو به مرگ

Lithe

لاغر اندام. نرم خم شو

Adherent

طرفدار. پیرو. هواه خواه

Pathetic

کم کاربرد و مایه عذاب. رقت انگیز. سوزناک

Exhort

نصیحت /ترغیب /تشویق کردن

Apathy

بی علاقگی. بی حسی. بی عاطفگی

Fracas

زدوخورد. قیل و قال. بلوا

Adversary

دشمن. حریف. رقیب. مخالف

Anomaly (in)


Anomalous

خلاف قاعده. غیر عادی


متفاوت از

Innocuous

بی ضرر

Surfeit

پر خوری. زیاده روی. امتلا

Milieu

محیط. قلمرو. اجتماع

Concomitant

همراه. ملازم

Efficacy

درجه تاثیر. اثر

Dissent

اختلاف عقیده داشتن. جدا شدن

Ferment

اضطراب. ماده تخمیر. جوش

Incumbent

لازم. ضروری

Prodigious

شگرف. حیرت آور

Celerity

سرعت. تندی. چابکی

Condone

بخشیدن. اغماض کردن

Bizarre

عجیب و غریب. وهمی. غیر مانوس

Succinct

موجز. مختصر. فشرده

Archaic

کهنه. قدیمی. غیر مصطلح

Complacent

از خود راضی. عشرت طلب. تن اسا

Somber

محزون. تیره. غم انگیز. تاریک

Debilitate

ناتوان /ضعیف کردن

Impetuous


Impetus

شدید. بی پروا


انگیزه. عزم. نیروی جنبش

Discreet

محتاط. فروتن. دارای بصیرت

Foment

تحریک کردن. برانگیختن

Glean

خوشه چینی کردن. به تدریج اطلاعات کسب کردن

Abjure

سوگند شکستن. برای همیشه ترک گفتن

Tantamount

معادل. هم تراز. هم پایه

Wary

محتاط. هشیار. با ملاحظه

Allay


Alloy


Alley


Ally

آرام کردن. از شدت چیزی کاستن


ترکیب فلزات. آلیاژ


کوچه


دوست. متحد کردن

Deter

ترساندن. بازداشتن

Cumbersome

مایه زحمت. سنگین

Divulge

فاش کردن. منتشر کردن. بروز دادن

Unmitigated

Absolute


کامل. تخفیف نیافته. کاسته نشده

Disheveled

پریشان. آشفته. نا مرتب

Tenacious

سرسخت. محکم. استوار. چسبنده

Calumny


Calumnious

رسوایی. افترا. بد نامی


بد نام کننده. تهمت زننده

Noisome

نامطلوب. کریه. مضر. زیان بخش

Equanimity

خودداری. متانت. تعادل فکری

Gaunt

لاغر. بی ثمر. بد قیافه

Unsavory

ناگوار. بدبو. بی مزه. ناخوشایند

Venial

قابل عفو. قابل اغماض. بخشیدنی

Grotesque

بی تناسب. مضحک. چیز عجیب و غریب

Copious

فراوان. زیاد

Perfidious

سست پیمان. بدقول

Covet

طمع به چیزی داشتن.میل به تملک چیزی داشتن

Sojourn

موقتا اقامت کردن.

Felicitous

مناسب. درخور. لایق. مقتضی

Superfluous

زاید.زیادی

Nascent

درحال تولد. پیدایش یافته

Iconoclast

بت شکن

Erudite

عالم. دانشمند. آموزنده

Germane

مرتبط به. وابسته

Conducive

مساعد. سودمند. موجب شونده

Procrastinate

وقت تلف کردن. به وقت دیگر موکول کردن

Foist

چیزی را جای چیزی قالب کردن

Stigmatize


Stigma

داغ ننگ زدن. لکه دار کردن


داغ ننگ. لک. خال

Retort

جواب متقابل دادن. تلافی

Docile

مطیع. سربه زیر

Indolent

سست. تنبل

Garrulous

پر حرف

Dilettante

ناشیع. غیر حرفه‌ای. دوستدار تفننی

Encumbrance

مانع. قید. گرفتاری

Condescend

تمکین /تواضع /خود را پست کردن

Candor

رک گویی. خلوص. صفا. صداقت

Mortify

کشتن. آزردن. پست کردن

Zenith

اوج. بالاترین نقطه آسمان

Peremptory

خود رای. آمرانه. بی چون و چرا

Precedent

مقدم. ما قبل. سابقه. نمونه

Jubilant

فرخنده. شادمان

Decorum

آداب. رفتار به جا

Heresy

بدعت کاری. کفر. ارتداد. مسلک خاص

Prudent

محتاط. معقول. با احتیاط

Ostensible

نمایان. صوری. قابل نمایش

Fervid

قویا اعتقاد داشتن. سوزان. مشتاق

Staunch

بی منفذ. بی رخنه. وفادار

Pandemonium

هرج و مرج. غوغا. دوزخ

Vindicate

اثبات بی گناهی کردن. دفاع کردن. پشتیبانی کردن

Infraction

نقض قانون. تخلف. شکستن

Redress

جبران خسارت. تصحیح. دوباره پوشیدن. جبران کردن

Extol

اغراق گفتن. ستودن. ارتقاء دادن

Vapid

بی مزه. بی روح. بی حرکت

Unwieldy

گنده. سنگین. دیر جنبش

Vitiate

فاسد /تباه /خراب /بلا اثر کردن

Fatuous

احمق. بی شعور

Succulent

آبدار. شاداب. پر طراوت

Satiety

سیری. بی نیازی

Denote

نشان گر چیزی بودن. معنی کردن. علامت گذاردن

Allude

اشاره کردن. گریز زدن. چیزی را غیر مستقیم اشاره کردن

Insidious

موذی. پر از توطئه. دسیسه آمیز

Property


Propriety

صفت. ویژگی. دارایی. خاصیت


نزاکت. قواعد مرسوم رفتار. برازندگی

Proffer

پیشنهاد. تقدیم. عرضه. پیشنهاد کردن

Spate

هجوم بی مقدمه. سیل. طغیان. سیلاب. تعداد خیلی زیاد

Shibboleth

چیز قدیمی که به درد امروز نمی خورد. بیان رایج. اصطلاح پیش پا افتاده. اسم رمز

Expedient

مناسب. مقتضی. در خور

Ennui

ملامت. خستگی. دل تنگی

Qualm

عدم اطمینان. بیم. تردید. حالت تهوع

Expurgate

تصفیه /تطهیر /حذف کردن

Begrudge

حسادت ورزیدن. غبطه خوردن

Gratuity

انعام. پاداش. سپاسگزاری tip

Delve

حفر کردن. کاوش کردن. گودی

Aloof

غیر اجتماعی. کناره گیر. دور

Libel


Liable

افترا. تهمت. توهین


مسول. متمایل. قابل پرداخت

Canard

خبر دروغ. شایعه بی اساس

Deprecate

بد دانستن. قبیح دانستن. ناراضی بودن

Excoriate

شدیدا انتقاد کردن. پوست چیزی را کندن

Profuse

فراوان. سرشار. لبریز

Martinet

سخت گیر در انضباط. آدم با انضباط

Yen

رغبت شدید. اصرار. تمایل

Bagatelle

اندک. چیز بیهوده و جزیی

Appalling


Appalled

مخوف. ترسناک


ترسیده. وحشت زده

Ascertain

محقق/ثابت/معین کردن

Fictitious

ساختگی. مصنوعی. دروغی

Insurgent

شورشی. متمرد

Denigrate

بد نام /لکه دار کردن

Inflict

ضربت وارد آوردن. تحمل کردن. ضربت زدن