• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/273

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

273 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

Precise

دقیق، معین،خاص

پری سایز😌

Acknowledge

پذیرفتن، اذعان، اعتراف، سپاسگزاری

اول کتاب ها مینویسند : acknowledgement یعنی سپاسگزاری


الکی لج نکن، اعتراف کن! بپذیر! قدرشناس باش!

Accompany

همراهی کردن

یک کمپانی و شرکت از همراهی افراد تشکیل می‌شود.

Accommodation

جا و مکان، موافقت کردن، وام

یه کمد شن ، کمدشون جا و مکان داره،


موافقت می‌کنند!

Acquire

کسب کردن، به دست آوردن

اکو+وایر: مهارت خواندن کسب کنم و پول به دست بیاورم!

Acquire

کسب کردن، به دست آوردن

اکو+وایر: مهارت خواندن کسب کنم و پول به دست بیاورم!

Accuracy

صحت، دقت، درستی

اگر به ایکیوسان برسی میتونی صحتش رو بپرسی!


Accurate = precise =دقیق

Admit

قبول کردن، پذیرفتن، زیر بار رفتن


Acknowledge

زیر بار اد کردن میت به یخچال برو!

Admit

قبول کردن، پذیرفتن، زیر بار رفتن


Acknowledge

زیر بار اد کردن میت به یخچال برو!

Affair

کارها، امور

انقدر در امورشون فرز هستند!


Have an affair with sb


با کسی یواشکی رابطه داشتن

Admit

قبول کردن، پذیرفتن، زیر بار رفتن


Acknowledge

زیر بار اد کردن میت به یخچال برو!

Affair

کارها، امور

انقدر در امورشون فرز هستند!


Have an affair with sb


با کسی یواشکی رابطه داشتن

Afford

استطاعت داشتن

استطاعت داری یک فورد بخری؟


Can’t afford to do sth

Aggressive

ستیزه جو، پرخاشگر، متجاوز

اگر گیر داد سیو بزن؛ پرخاشگر باش!


Aggression:خشونت

Aggressive

ستیزه جو، پرخاشگر، متجاوز

اگر گیر داد سیو بزن؛ پرخاشگر باش!


Aggression:خشونت

Awkward

زشت، ناجور

بعضی اکواریوم ها ماهی های زشت و ناجوری دارند.

Aggressive

ستیزه جو، پرخاشگر، متجاوز

اگر گیر داد سیو بزن؛ پرخاشگر باش!


Aggression:خشونت

Awkward

زشت، ناجور

بعضی اکواریوم ها ماهی های زشت و ناجوری دارند.

Adopt

به فرزندی گرفتن، اقتباس، انتخاب کردن

اداپت ا چایلد!

Aggressive

ستیزه جو، پرخاشگر، متجاوز

اگر گیر داد سیو بزن؛ پرخاشگر باش!


Aggression:خشونت

Awkward

زشت، ناجور

بعضی اکواریوم ها ماهی های زشت و ناجوری دارند.

Adopt

به فرزندی گرفتن، اقتباس، انتخاب کردن

اداپت ا چایلد!

Adapt

سازگار کردن، آداپته کردن

آداپتور

Alter

تغییر دادن

اگر alt رو بگیری صفحه کلید تغییر می‌کند!


Alternative:جایگزین

Ambition

رویا، آرزو، بلندپروازی، جاه طلبی،همت

عمه بشین! چقد آرزو و بلندپروازی و جاه طلبی داری!


Ambitious:جاه طلب

Ancient

قدیمی، باستانی،سالخورده، پیر

انقد قدیمی شده عین شن شده! فسیل شده!

Ancient

قدیمی، باستانی،سالخورده، پیر

انقد قدیمی شده عین شن شده! فسیل شده!

Announce

خبر دادن، اطلاع دادن، اعلان کردن

انونس برنامه


Announcement:اگهی، اعلان

Anticipate

پیش بینی

من میگم پیش بینی کن. انت see پی ات؟

Apparent

اشکار، واضح، معلوم، ظاهری

یک پدر و مادر باید واضح و مشخص باشند نه فقط ظاهری!

Apparent

اشکار، واضح، معلوم، ظاهری

یک پدر و مادر باید واضح و مشخص باشند نه فقط ظاهری!

Appeal to

درخواست کردن، تقاضا کردن، متوسل شدن به.

یک لر گدایی که درخواست پول داره: ی پیل بده!

Appoint

تعیین کردن، منصوب کردن، معین کردن، انتخاب کردن

کسی را برای یک نقطه منصوب کردن

Appoint

تعیین کردن، منصوب کردن، معین کردن، انتخاب کردن

کسی را برای یک نقطه منصوب کردن

Appropriate

Suitable


مناسب، درخور، برای خود برداشتن، بالا کشیدن

متکا پر پر مناسبه!

Approval

موافقت، تایید، پذیرش، قبول

اِ! پرو کن بعد موافقت کن/ تایید کن/ قبول کن!


Approve: موافقت کردن

Assess

سنجیدن، ارزیابی

اثاثت رو ارزیابی میکنه تا بخره!


Assessment:سنجش

Assess

سنجیدن، ارزیابی

اثاثت رو ارزیابی میکنه تا بخره!


Assessment:سنجش

Associate

پیوند دادن، ربط دادن

اساس شیعت تورو به کی ربط میده؟


امام حسین

Assess

سنجیدن، ارزیابی

اثاثت رو ارزیابی میکنه تا بخره!


Assessment:سنجش

Associate

پیوند دادن، ربط دادن

اساس شیعت تورو به کی ربط میده؟


امام حسین


Be associated with: مرتبط بودن، سر و کار داشتن با

Baffle

گیج کردن، درمانده کردن

با فالت گیج و درماندم کردی!


Baffling گیج کننده، baffled:گیج شده، bafflement:حالت گیجی

Utterly

Completely, totally

قاطری که کلاً واس ماس

Utterly

Completely, totally

قاطری که کلاً واس ماس

Confuse

گیج کردن، کسی را با کسی اشتباه گرفتن

Confusing:گیج کننده،


confused:گیج شده,


confusion:گیجی،تحیر

Utterly

Completely, totally

قاطری که کلاً واس ماس

Confuse

گیج کردن، کسی را با کسی اشتباه گرفتن

Confusing:گیج کننده،


confused:گیج شده,


confusion:گیجی،تحیر

At wich

که در ان

موصول+حرف اضافه: از راست ترجمه کن

Utterly

Completely, totally

قاطری که کلاً واس ماس

Confuse

گیج کردن، کسی را با کسی اشتباه گرفتن

Confusing:گیج کننده،


confused:گیج شده,


confusion:گیجی،تحیر

At wich

که در ان

موصول+حرف اضافه: از راست ترجمه کن

Point to


Point out


To a point

اشاره کردن به


خاطر نشان کردن


تا حدی

That is=that is to say

یعنی

Significant

مهم

سی گونی رو فکند، چون امر مهمی پیش اومد

Significant

مهم

سی گونی رو فکند، چون امر مهمی پیش اومد

Addres

سخنرانی کردن، بررسی کردن،مورد خطاب قرار دادن

ادرس را بررسی کرد و به انجا رفت تا سخنرانی کند و دیگران را مورد خطاب قرار دهد

Significant

مهم

سی گونی رو فکند، چون امر مهمی پیش اومد

Addres

سخنرانی کردن، بررسی کردن،مورد خطاب قرار دادن

ادرس را بررسی کرد و به انجا رفت تا سخنرانی کند و دیگران را مورد خطاب قرار دهد

Bear

حمل کردن، تحمل کردن،تحمل داشتن، زاییدن، میوه دادن

بار رو تحمل کرد و درختش بار داد.

Significant

مهم

سی گونی رو فکند، چون امر مهمی پیش اومد

Addres

سخنرانی کردن، بررسی کردن،مورد خطاب قرار دادن

ادرس را بررسی کرد و به انجا رفت تا سخنرانی کند و دیگران را مورد خطاب قرار دهد

Bear

حمل کردن، تحمل کردن،تحمل داشتن، زاییدن، میوه دادن

بار رو تحمل کرد و درختش بار داد.

Humiliation

تحقیر، خواری

حمال بودن باعث تحقیر و خواری اش شد.

Endure

تحمل کردن

Endurable:قابل تحمل


این دوره درد را تحمل میکنم.

Assume


Presume


Suppose

فرض کردن، گمان کردن

فرض کنید سم دارم، پریزم و سه پوز هم دارم!


….+if=ing

Assure

مطمئن شدن، اطمینان دادن، تضمین کردن، بیمه کردن

داخلش کلمه sure موجوده!

Attend

Participate


شرکت کردن در، حضور یافتن در

پارتی بود شرکت کن


Attend to: رسیدگی به، توجه کردن به

Attitude

Approach


رویکرد، طرز برخورد

رویکرد بهش گفت


عطیه، توت

Authority

اتوریته، قدرت، نفوذ، اقتدار، اولیا امور، مسئولین، مرجع(منبع)

Aware

اگاه، مطلع، متوجه

اگر یک جنگ باشه همه مطلع میشن


Unaware:نااگاه، بی اطلاع

Ban

مانع شدن، منع کردن

جایی بند میکشن که نرید

Barrier

مانع، سد

Anxious


Anxiety

مضطرب


اضطراب

انگشت شست در دهان


انگ بزنن ضایعی تو

Intense

شدید، عمیق، فشرده، احساساتی


Intensive = فشرده


Intensely= عمیقاً ،به شدت

میخ رو شدید و عمیق وارد کرد؛ طرف احساساتی شد و گفت این تَنِس!

Hatred

نفرت، انزجار

اگه بدت بیاد قرمز میشی

Bucket

سطل

Caution

⚠️ احتیاط، توجه، هوشیاری،اخطار، سرزنش

کاشی ان! باید احتیاط و توجه و هوشیاری کرد!


کاش این کار رو نمیکردم! سرزنش

Caution

⚠️ احتیاط، توجه، هوشیاری،اخطار، سرزنش

کاشی ان! باید احتیاط و توجه و هوشیاری کرد!


کاش این کار رو نمیکردم! سرزنش

Cautious

محتاط، مراقب

کاشی اس!


محتاطه!

Caution

⚠️ احتیاط، توجه، هوشیاری،اخطار، سرزنش

کاشی ان! باید احتیاط و توجه و هوشیاری کرد!


کاش این کار رو نمیکردم! سرزنش

Cautious

محتاط، مراقب

کاشی اس!


محتاطه!


Cautionary Tail


داستان عبرت انگیز

Remark

اظهار نظر کردن

روی مارک کیف من اظهار نظر بفرمایید

Shore

ساحل

لب ساحل اب شوره

Decide

تصمیم گرفتن، تعیین کردن، رای دادن


Determine

تصمیمم گرفتیم ساید بای ساید بخریم و جاشو تعیین کردیم و رای دادیم.

Decisive

تعیین کننده، سرنوشت ساز، مصمم

Suspicious

مشکوک🤨

تو سس پشس!

Suspicious

مشکوک🤨

تو سس پشس!

Troops

سربازان

به جای فشنگ ترب فرستادن که💨

Crucial

Essential,critical,vital


حیاتی، مهم

ادم کور و شل دو عضو مهم رو از دست داده.


انسان شل.

Momentous

مهم، تعیین کننده

مامانِتس، عنصر مهم و تعیین کننده

Negotiations

مذاکره

وقتی میری مذاکره نگو شیعه ای.

Flavor

مزه

Herb

🪴 ادویه

Reputation

شهرت

رو پیت ایشون رفته بود، خودشو اتیش بزنه، شهرت پیدا کرد

Access

دسترسی

عکس میدن برای دسترسی بیشتر

Bid

پیشنهاد،خریدار، پیشنهاد دهنده

این پیشنهاد به خریدار بید!

Beforehand

از پیش، پیشاپیش، قبلا

Career

شغل


Job

Staff

کارکنان

کارکنان وایسن توصف!

Staff

کارکنان

کارکنان وایسن توصف!

Sophisticated

پیچیده

سفسطه کار رو پیچیده میکنه!

Staff

کارکنان

کارکنان وایسن توصف!

Sophisticated

پیچیده

سفسطه کار رو پیچیده میکنه!

Dramatic

چشمگیر

داره ماتیکش چشمو میگیره!

Staff

کارکنان

کارکنان وایسن توصف!

Sophisticated

پیچیده

سفسطه کار رو پیچیده میکنه!

Dramatic

چشمگیر

داره ماتیکش چشمو میگیره!

Likely, Likelihood


Unlikely

احتمالا


بعید، نامحتمل

Reza may be at home.


Reza is likely to be at home.

Staff

کارکنان

کارکنان وایسن توصف!

Sophisticated

پیچیده

سفسطه کار رو پیچیده میکنه!

Dramatic

چشمگیر

داره ماتیکش چشمو میگیره!

Likely, Likelihood


Unlikely

احتمالا


بعید، نامحتمل

Reza may be at home.


Reza is likely to be at home.

Lately

recently


Of late


Newly

Initiative

ابتکار، قریحه

در اغاز انشاالله میگیم.

Initiative

ابتکار، قریحه

در اغاز انشاالله میگیم.

Initial

اولیه، اغازین

در ابتدا انشاالله بگو.

Behalf

از طرف، به نمایندگی از

Behalf

از طرف، به نمایندگی از

On be half of

Beneath

زیر

بینی نافه زیرش

Beyond

انسوی، ان طرف، پشت

Blade

تیغ، تیغه،لبه

Blame

سرزنش کردن

I blame myself.


من بلایم، سرزنش نکن!

Blame

سرزنش کردن

I blame myself.

Bloke

ادم، رفیق، همکار

Blame

سرزنش کردن

I blame myself.

Bloke

ادم، رفیق، همکار

Bonus

هدیه، کادو، انعام

این بُنِس!

Blame

سرزنش کردن

I blame myself.

Bloke

ادم، رفیق، همکار

Bonus

هدیه، کادو، انعام

این بُنِس!

Bounce

جهیدن، جهش

Blame

سرزنش کردن

I blame myself.

Bloke

ادم، رفیق، همکار

Bonus

هدیه، کادو، انعام

این بُنِس!

Bounce

جهیدن، جهش

Bound

حتمی، ملزم، پیوسته، مفید


Be bound to


به احتمال خیلی زیاد

ملزم هستی باند ببندی حتمی!


Culture bound


وابسته به فرهنگ

Broad

کلی، گسترده

کلی براده گسترده شده!

Abroad

در خارج از کشور، به خارج از کشور


Overseas

Broad

کلی، گسترده

کلی براده گسترده شده!

Abroad

در خارج از کشور، به خارج از کشور


Overseas

Buck

نر، جفتک انداختن

Bucking horse


اسب چموش

Bump

دست انداز، برامدگی

Burst

ترکیدن، منفجر شدن

برس، داره منفجر میشه!

Bury

به خاک سپردن، دفن کردن

بری که بر نگردی!


Burial:مراسم خاکسپاری

Capable

شایسته ، لایق


Be capable of=can توانستن

فرد شایسته و لایق کاپ رو میبره!

Hold on to

محکم به چیزی چسبیدن،گرفتن

Carry away

با خود بردن

Eminent


Prominent


Outstanding


Striking


Conspicuous

برجسته,اشکار

Eminent


Prominent


Outstanding


Striking


Conspicuous

برجسته,اشکار

Eminent


Prominent


Outstanding


Striking


Conspicuous

برجسته,اشکار

Strengthen

تقویت شده، استحکام بخشیدن، محکم شدن

Steady

ثابت قدم، قرص و محکم

محکم استدی؟


Steadily: با مداومت

Hand in

ارائه دادن، تسلیم کردن

میذاری کف دستت و ارائه میدی

Hand out

Give out

توزیع کردن، تقسیم کردن

Hand out

Give out

توزیع کردن، تقسیم کردن

Species

نوع، گونه

این از نوع و گونه پشه است!

Dedicated

خود را وقف کردن در راه چیزی،


صرف کردن در راه چیزی

ددی کی تو وقت داری به ما اختصاص بدی

Dedicate

خود را وقف کردن در راه چیزی،


صرف کردن در راه چیزی

ددی کی تو وقت داری به ما اختصاص بدی

Dedicated

متعهد

Determine

Decide


معین کردن، تصمیم گرفتن

دو ترم برام معین کردن چون با ارادم

Determine

Decide


معین کردن، تصمیم گرفتن

دو ترم برام معین کردن چون با ارادم

Determined

Decided


با اراده، مصمم

دو ترم برام معین کردن چون با ارادم

Determinative

Decisive

تعیین کننده، سرنوشت ساز

Enthusiastic

مشتاقانه

این توضیحاتی که میدید مشتاقانه میشنوم

Enthusiastic

مشتاقانه

این توضیحاتی که میدید مشتاقانه میشنوم

Enthusiastic

مشتاقانه

این توضیحاتی که میدید مشتاقانه میشنوم

Enthusiastic

مشتاقانه

این توضیحاتی که میدید مشتاقانه میشنوم

Enthusiasm

شور،اشتیاق

این توضیحات شور و اشتیاق ایجاد میکند

Affect

تحت تاثیر قرار دادن

Effect

تاثیر، اثر

Affective

عاطفی

Affective

عاطفی

Effective

موثر

Affection

مهر، علاقه، عاطفه

تو فکرشه، بهش علاقه داره

Affectionate 🤗

با محبت، با مهر

Express

ابراز کردن، سریع السیر

با قطار سریع السیر برو و ابراز علاقه کن

Express

ابراز کردن، سریع السیر

با قطار سریع السیر برو و ابراز علاقه کن

Expressive


با احساس، ابراز کننده

Express sympathy ❤️‍🩹

ابراز همدردی

سیم پتو اوردی ابراز همدردی کنی

Expressive of

Indicate of


حاکی از، بیانگر

Reliable


قابل اعتماد

رل بزن باهاش، قابل اعتماده

Rely on


Upon on


Depend on

متکی بودن به، وابسته بودن به

وابسته به روح الله ایم

Point of view


View point


View

دیدگاه

Cereal 🥣

غلات، گندم صبحانه

بیا با سریال سریل بخوریم

Delightful

دلپذیر

دل داره

Ceiling

سقف

سیلی به سقف زدن

Chase

دنبال کردن، تعقیب کردن

دنبال میکنی تا ببینی ان چی هست؟

Circuit

گردش، مدار

مثل circle ⭕️

Circumstance

شرایط، اوضاع

سرکه تحت چه شرایطی مستان سازه؟

Circumstance

شرایط، اوضاع

سرکه تحت چه شرایطی مستان سازه؟

Under no circumstances

تحت هیچ شرایطی

Civil

مدنی، شهری

Civilization

تمدن

فکر میکنند سبیل های زشتشون تمدنه!

Civilization

تمدن

فکر میکنند سبیل های زشتشون تمدنه!

Civilized

متمدن

سبیلش متمدنش کرده

Civilization

تمدن

فکر میکنند سبیل های زشتشون تمدنه!

Civilized

متمدن

سبیلش متمدنش کرده

Procedure

شیوه، روش

شیوه ای که پرسی تاجر شده چیه؟

Claim

ادعا،ادعا خسارت کردن

ادعا میکنه کلیم اهستم

Clue 🕵️‍♂️

نشانه، سرنخ

کولو وشربو! نشانه رو بخور که نیفته دست دشمن

Trace

نشان، اثر، ردپا، دنبال کردن

این جا تَرِس! بچه….

Coast

ساحل

Coast

ساحل

Collar 🐶

یقه، قلاده

Obedience

اطاعت، فرمانبرداری

Obey=فرمانبرداری کردن

concentration

تمرکز

Conduct

اجرا، اجرا کردن، رفتار

Command

دستور، حکم، فرمان

کم اند کسانی که دستور و حکم و فرمان صادر کنند.

Commite

مرتکب شدن

وقتی کسی جرمی مرتکب میشود، کمیته ای تشکیل می شود.

Commitment

تعهد، تسلیم، عهد، پیمان

کسی که بره کمیته تعهد میده

Commitment

تعهد، تسلیم، عهد، پیمان

کسی که بره کمیته تعهد میده

Comprise

متشکل بودن از، شامل….. بودن

کم پر از! متشکل از کمه

Commitment

تعهد، تسلیم، عهد، پیمان

کسی که بره کمیته تعهد میده

Comprise

متشکل بودن از، شامل….. بودن

کم پر از! متشکل از کمه

Concern

ارتباط، مورد علاقه، نگرانی

کنسر باعث نگرانی میشه

Concerning

درباره ی

یکی از موضوعاتی که خیلی درباره ی ان صحبت میشه کنسله

Concerning

درباره ی

یکی از موضوعاتی که خیلی درباره ی ان صحبت میشه کنسله

Concerned 😧

نگران

Concerning

درباره ی

یکی از موضوعاتی که خیلی درباره ی ان صحبت میشه کنسله

Concerned 😧

نگران

The person concerned


افراد مربوطه، افراد دخیل

Be concerned with

سر وکار داشتن با

Confine

محدود کردن

کن fine(جریمه) تا محدودش کنی

Restrict

محدود کردن

رئیس تریاک رو محدود کرد.

Conflict

تعارض ، دعوا، ستیزه

کونشو فلک کن تا تعارض و دعوا و ستیزه نکنه!


Conflict of interest:تعارض منافع

Conscious

هوشیار، اگاه

کانَ هوشِس


هوش بود

Conscious

هوشیار، اگاه

کانَ هوشِس


هوش بود

Consent

رضایت دادن، اجازه دادن

اجازه میدی؟ رضایت میدی کن سنت؟؟؟


بببببببببله

Conscious

هوشیار، اگاه

کانَ هوشِس


هوش بود

Consent

رضایت دادن، اجازه دادن

اجازه میدی؟ رضایت میدی کن سنت؟؟؟


بببببببببله

Consider

تلقی کردن، رسیدگی کردن، پرداختن به، توجه کردن به،

کن سی در را بررسی،


میری پشت در و توجه میکنی/ رسیدگی میکنی/ تصور میکنی که استاد اونجاست / در رو باز میکنی و در تلقی میکنه

Considering

با توجه به

Considerable

قابل توجه، قابل ملاحظه

Able =قابل

Striking

قابل توجه، چشمگیر

استرهای کینگ چشم شمارو میگیره

Consistent

همیشگی، دائمی، سازگار

همیشه کن سیس تنت لی!

Consistently

همیشه، همواره

کن سیس تنت لی!

Constitute

بودن، تاسیس کردن، پایه گذاری

انستیتو رو پایه گذاری و تاسیس میکنند

Construct

Structure


ساختن

از تریاک چرا برای ساختن استفاده نمیکنی

Under construction 🚧

در حال ساخت

Constructive

سازنده، موثر

Consult

رجوع کردن به، مشورت کردن

تو که رجوع کردی که مشورت بگیری،


کن سوالت!

Consultation

مشورت

Consum

خوردن، نوشیدن، صرف کردن

Consum

خوردن، نوشیدن، صرف کردن

Consumer

مصرف کننده

Contemporary

معاصر، هم دوره

کانت و پری خانم هم عصر اند!

Content

فهرست مطالب، محتوا،محتویات

کن تنت! لختی، محتویات بدنت معلومه

Content

فهرست مطالب، محتوا،محتویات

کن تنت! لختی، محتویات بدنت معلومه

Content

راضی، خرسند، خوشحال

راضیش میکنی که کن تنت!

Contest

مبارزه کردن، رقابت کردن

تست کن و مبارزه و رقابت کن!

Contest

مبارزه کردن، رقابت کردن

تست کن و مبارزه و رقابت کن!

Context

بافت، متن، محتوای کلام

Contrast

مقایسه کردن، مغایرت داشتن، مقابل هم قرار دادن

مقایسه کردم و دیدیم مغایرت از کنتراست!

Contribute

کمک کردن، سهیم بودن، همکاری کردن

کمک کن تا کنتور بیاد توو!

Contribute

کمک کردن، سهیم بودن، همکاری کردن

کمک کن تا کنتور بیاد توو!

Contribution

کمک

Distribute

توزیع کردن، تقسیم کردن

دیس غذا رو بین سه تا بیوت تقسیم کن!

Distribute

توزیع کردن، تقسیم کردن

دیس غذا رو بین سه تا بیوت تقسیم کن!

Attribute

نسبت دادن، صفت، ویژگی، مشخصه

ویژگی و مشخصش عطرشه!


این عطر رو نسبت میدن به علما!

Distribute

توزیع کردن، تقسیم کردن

دیس غذا رو بین سه تا بیوت تقسیم کن!

Attribute

نسبت دادن، صفت، ویژگی، مشخصه

ویژگی و مشخصش عطرشه!


این عطر رو نسبت میدن به علما!

Put trust in


Place trust in

به کسی اعتماد کردن

Put trust in


Place trust in

به کسی اعتماد کردن

Accomplish

انجام دادن

do


complete


Fulfill


Perform


Carry out

Put trust in


Place trust in

به کسی اعتماد کردن

Accomplish

انجام دادن

do


complete


Fulfill


Perform


Carry out

Ordain

مقدر کردن، مقرر کردن

در این جلسه مقرر شد که اردنگی بخوری

Extent

حد، اندازه

وقتی اکس بخوای به تنت بزنی حد و اندازه داره

Extend

گسترش دادن، ادامه دادن

قرص اکس رو تند تند گسترش دادند

Extend

گسترش دادن، ادامه دادن

قرص اکس رو تند تند گسترش دادند

Hold on to


Hold fast to

محکم چسبیدن به

Extend

گسترش دادن، ادامه دادن

قرص اکس رو تند تند گسترش دادند

Hold on to


Hold fast to

محکم چسبیدن به

Firmly

قاطعانه، محکم، جدی

بعضی فرم ها قرص و محکم اند


Firm:شرکت