• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/158

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

158 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Pecuniary punishment

جریمه نقدی، مجازات نقدی

Pact

پیمان، عقد، قرارداد، میثاق

Pardon

عفو کردن، بخشش

Parent company

شرکت مادر، شرکت اصلی

Parliamentary debate

مباحثات پارلمانی، بحث های قانون گذاری

Parol

لفطی، شفاهی

Part with

تفکیک کردن، جدا کردن، نرک کردن

Partial

جریی، ناتمام، طرفدار

Partial award

رای جزیی

Partial performance

تک رو قسمتی از مورد تعهد

Pass

گدشتن، تصویب کردن، انتقال یافتن، عبور، جواز

Passage

تصویب، عبور، نقل قول

Payee

دریافت کننده

Penal procedures

ایین دادرسی کیفری

Penalise

کیفری قلمداد کردن، عنوان جرم اطلاق کردن

Pending

مطروح، در دست رسیدگی، بلاتکلیف

Penology

کیفری شناسی

Peril

به خطر انداختن، خطر، بیم زیان

Period bill

برات مدت دار

Perishable goods

کالا های فاسد سدتی، کالا های سریع الفساد

Perjury

شهادت و سوگند دروغ

Permanent

دائمی همیشگی

Perpetrate

مرتکب شدن

Persecution

تعقیب، آزار

Personal effects

اثاثیه شخصی، اموال منقول شخصی

Personal liberty

آزادی فردی

Personnel

کارکنان

Persuade (persuasion)

وادار کردن، تحریک کردن

Perturb

مشوش کردن، مضطرب کردن

Pervert justice to

منحرف کردن مسیر دادرسی

Petition

دادخواهی کردت، عرضحال کردن، دادخواست

Petitioner

ساکی، خواهان

Petty offence

جرم کم اهمیت، خلاف

Piaculum

مکافات، کفاره جرم یا گناه

Piety

تقوی

Plain meaning

معنا صریخ، مفهوم روشن

Plausible

موجه نما

Plea to the merits

ایراد ماهوی

Pledge

رهن دادن، گرو گذاشتن

Pledgee

مرتهن، گرو گیرنده

Pledger

راهن، متعهد

Plot

توطئه چینی، توطئه

Points of fact

مسائل موضوعی

Policy

سیاست، خط مشی، تدبیر، بینه نامه

Political conduct

رویه سیاسی

Political appointee

مامور سیاسی

Political propaganda

تبلیغات سیاسی

Polygamy

دارای چند زن، تعدد زوجات

Port of discharge

بندر مقصد یا بارگیری

Port of loading

بندر مبدا یا بارگیری

Portion

فسمت، حصه، بخش

Positive

مثبت، موضوعه، مسلم

Positive law

قوانین موصوعه، قوانین ماهیتی

Possession to take

تصرف کردن، تحویل گرفتن

Post convictions legislation

قانون پس از محکومیت

Lost hearing memorial

لایحه بعد از استماع

Power of attorney

وکالت، وکالتنامه

Practice of law

وکالت کردن

Practitioner

وکیل حرفه ایی

Pray in aid

متوسل شدن به، استمداد جستن از

Pre existing law

قانون قبل از موجود

Precaution

احتیاط، حزم

Precede

مقدم بودن بر

Precedent

سابقه قصایی، رویه

Precept

دستور، فرمان

Precision

صحت، صراحت، دقت

Preclude

ممانعت کردن، جلوگیری کردن

Pre contractual position

وضعیت فیل از قرارداد

Predecessor

سلف، قبلی

Prefer an appeal

پژوهش خواستن

Preferential right

حقوق ممتاز

Preferential debt

دیون ممتاز

Prejudice

صدمه، تبعیض، تعصب

Prejudicial

مضر، زیان آور

Premature

پیش از موعد، قبل از سررسید

Premeditated

با قصد قبلی

Premise

مبنا، مقدمه، مراتب سابق، صغری و کبری

Premium

حق بیمه، جایزه، کارمزد

Prerequisites

شرط لازم، لازمه

Prerogative

حق ویژه، امتیاز مخصوص، اختیار انحصاری

Prerogative writ

قرار فوق العاده

Preservation

حضانت، حفاظت

Preside the court

ریاست محکمه را بر عهده داشتن

Presumption of death

موت فرضی

Presumption of innocence

اصل برایت، فرض بیگناهی

Presumption of title

مالکیت فرضی، مالکیت مستبط از تصرف

Presuppose

مستلزم بودن، ایجاب کردن

Pretend

وانمود کردن، ادعا کردن

Pretext

بهانه، عذر

Prevail

حاکم بودن، غالب شدن، جاری بودن

Prevailing circumstances

شرایط حاکم، اوضاع و احوال موحود

Primacy

برتری، تقدم، الویت

Principal

ذینفع، موکل، مضمون عنه، مرتکب، مجرم، اصلی، عمده

Principal offender

مجرم یا مرتکب اصلی

Principal party

طرفین اصلی دعوا

Principal sum

اصل مبلغ

Principle of legality

اصل قانونی بودن( جرم و مجازات)

Private corporations

شرکت خصوصی

Private documents

سند عادی، سند خصوصی

Private offences

جرایمی که تعقیب آنها نیاز به ساکی خصوصی دارد

Private vengeance

انتقام شخصی

Private evidence

مدارک محرمانع، مدارک غیر قابل افشا

Privity of contract

اصل نسبی بودن قرارداد ها

Pro and con

له و علیه

Probate

گواهی صحت وصیت نامه

Probative value

ارزش اثباتی

Procedural history

سوابق شکلی امر، جریان رسیدگی

Proceed

به جریان انداختن، اقدام کردن

Proceedings

جریان دعوی، رسیدگی، گردش کار

Proceeding to initiate

طرح کردن دعوی

Process

جریان‌دعوی، ابلاغ، ابلاغیه، احضاریه

Proclaim ( proclamation)

اعلان کردن

Procure ( procurement )

فراهم کرون، تحریک کرون، طرح کردن دعوا

Procurer

تهیه کننده، کارپرداز

Procureur

مدعی العموم

Production of documents

ارائه مدارک، تهیه مدارک

Proffer

پیشنهاد دادن، عرضه کردن، ایجاب

Prohibitory injunction

قرار منع موقت

Prolong

طولانی کردن

Promise of marriage

وعده ازدواج

Promissory note

سفته

Promote

ترویج کردن

Prompt

تلقین کردن، واداشتن، فوری، بی درنگ

Prompt adjudication

دادرسی فوری

Promulgate

رسما اعلام کردن، انتشار دادن قانون

Pronounce

رسما اعلام کردن، حکم دادن

Pronounce judgment

صادر کردن حکم، رای دادن

Proof

دلیل، مدرک، گواه

Proof beyond a reasonable doubt

دلیل قطعی و غیر قابل تردید

Proposition

قصیه، پیشنهاد، طرح، فرضیه

Proprietary interests

حقوق علایق یا منافع مالکانه

Proprietor

مالک، صاحب، متصرف

Prosecute

تعقیب کردت، تحت پیگرد قرار دادن

Prosecuting attorney

دادستان

Prosecutor

دادیار، تعقیب کننده

Prospect

پیشبینی، انتظار، دورنما

Prospective

آتی، مربوط به اینده، محتمل

Protectorate and trust territories

سرزمین های تحت الحمایه و تحت قیومیت

Provide for

مقرر کردن، پیشبینی گردن

Provided that

مشروط بر اینکه

Provisional arrests

بازداشت موقت

Provisional government

دولت موقت

Provisional order

قرار موقت

Proviso

شرط ضمن عقد، شرط، قید

Provocative

تحریک، واداشتن

Proximate

قریب، مجاور، نزدیک، بلافصل، مستقیم

Proximate cause

علت اصلی، علت موثر

Proxy

وکالتنامه، وکیل، نماینده

Public authorities

مقامات عمونی، مقامات اداری

Public morality

اخلاق حسنه

Public order

نظم عمومی

Public welfare

رفاه عمومی

Punitive sanctions

ضمانت اجرا کیفری

Purport

وانمود کردن، ظاهرا دلالت کردن، مفهوم، قصد، معنی

Pursuant to

به موجب، پیرو، طبق

Pursue (pursuit)

تعقیب کردن، ادامه دادن

Put forward

مطرح کردن

Put into force

اجرا کرون، به مورد اجرا گذاشتن