• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/435

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

435 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

Absorb

جذب شدن،تحلیل کردن

Academic

عضو فرهنگستان

Accomplishment

انجام،اجرا،تمام،کمال،هنر

intended

نامزد

achieve

دست یافتن،موفق شدن،به انجام رساندن

chaired

بر کرسی یا صندلی نشاندن

leading

عمده،مقدم،راهنمایی،هدایت،پیشتاز

adventure

سرگذشت،ماجراجویی،خود را به خطر انداختن

experience

تجربه کردن،تحمل کردن

Adversely

مخالف،ناسازگار،مضر

Harmful

مضر

Affected

ساختگی،تحت تاثیر واقع شده

prepare

آماده کردن،تدارک دیدن

discuss

بحث کردن،مطرح کردن،گفتگو کردن

financial

مالی،پولی

affair

کار،کارو بار،عشقبازی

afterward

پس از آن،بعدا

Age

A long time(infml)

I waited for an age

advanced

پیشرفته،جلو افتاده

ahead

پیش،جلو،رو به جلو

target

هدف،نشانه،هدف گیری کردن

aim

دانستن،نشانه گیری

Alert

هوشیار،گوش به زنگ،زیرک

intelligent

باهوش،هوشمند

Regular

منظم،با قاعده

Appendicitis

زائده کوچک،آپاندیس

Diseased

ناخوشی،مرض،معیوب،فاسد

appreciation

قدردانی،تقدیر

Arrange

آراستن،چیدن،قرار گذاشتن

Preparations

آمادگی،تدارک

Organize

سازمان دادن

arrest

توقیف کردن،بازداشت کردن

Addition

علاوه بر،افزایش

aspect

صورت،واضح،وضع،جنبه

feature

بخش صورت

- her eyes are her best feature(بهترین جزء صورتش)

association

شرکت،انجمن،معاشرت،پیوستگی

common

متعارفی،عمومی،مشترک،معمولی

purpose

منظور،مقصد،هدف،پیشنهاد

belong

وابسته بودن،تعلق داشتن

professional

حرفه ای،پیشه دار،رسمی

attach

بستن،پیوستن

Violence

خشونت،تندی،سختی

harm

خسارت،آسیب،زیان،ضرر

await

منتظر بودن

awareness

آگاهی،اطلاع،هوشیاری

Cloth

پارچه

basically

به طور اساسی

annoying

رنجش آور

annoying

جانور،آدم خشن و وحشی

regular

باقاعده،منظم،مرتب

beat

کوبیدن،زدن،تپیدن

beneficial

سودمند،مفید

bid

امر کردن،دعوت کردن،پیشنهاد کردن,توپ زدن،خداحافظی کردن

They bade her good morning

bony

استخوانی،استخوان دار

bring about

سبب وقوع امری شدن

build-up

معروف سازی،ترویج،محبوب ساختن چیزی

stick out=bulging

متحمل شدن،پیش آمدگی،جلو آمدن

illegal

حرام،غیرقانونی،غیرمجاز

burglar

دزد،سارق منزل

bury

به خاک سپردن،دفن کردن

flame

شعله زدن،زبانه آتش

quite

کاملا،واقعا

Caller

ملاقات کننده،صدا زننده

capacity

صلاحیت،ظرفیت،گنجایش

enormous

بزرگ،عظیم،هنگفت

career

حرفه،سرعت،دوره

case

مورد،وضعیت،سرگذشت،جعبه

solve

حل کردن،رفع کردن

cease

ایستادن،دست کشیدن،وقفه

opinion

نظر،رای،عقیده

charity

صدقه،خیرات،نیکوکاری،دستگیری

arrive

وارد شدن،رسیدن،موفق شدن

least

کمترین،کوچکترین

Chicken pox

آبله مرغون

Disease

ناخوشی،مرض

chief

فرمانده،رئیس

charge

بار،هزینه،عهده دار،مورد حمایت

social

دسته جمعی،گروه

community center

ساختمان محل انجمن،مرکز اجتماع

concentrate

متمرکز کردن

Process

فرایند،طرز عمل

concern

ربط،بستگی

engage

گرفتن،استخدام کردن،نامزد کردن

involve

درگیر شدن یا گرفتن

constant

وفادار،دائمی،ثابت

Contagious

واگیردار

Spreading

پخش شدن

Highly

به شدت

Mainly

بیشتر،اساسا

convince

قانع کردن

What she said convinced me that I was mistaken

courtesy

ادب و مهربانی،تواضع

provided

آماده،مشروط،در صورتی که

Creative

خلاق،آفریننده

creature

آفریده،مخلوق،جانور

criminal

جنایی،گناهکار

commit

سپردن،مرتکب شدن

crisp

چیز خشک و ترد،حلقه حلقه کردن

firm

شرکت،کارخانه

critical

انتقادی،بحرانی

cut off

قطع کردن،بریدن

supply

فرآورده،تهیه کردن

deadline

فرجه،(تایمی که توش باید کاری انجام داد)

specific

خاص،معین،ویژه

weapon

سلاح،اسلحه،حربه

deadly

کشنده،قاتل

delighted

محظوظ،خیلی خوشحال

Delivery

تحویل،تسلیم،رهایی

demanding

سخت،خواستار،طاقت فرسا

Dentures

دندون مصنوعی

Artificial

ساختگی،مصنوعی

dependent

وابسته،مربوط،محتاج،متعلق

supplies

تدارکات

desperate

بیچاره،ناامید

include

قرار دادن،شامل بودن،در بر داشتن

Diagnose

تشخیص دادن

Observing

رعایت کردن،مراعات کردن

Symptoms

علائم،نشانه

Dip

غوطه ور شدن،فرورفتگی،سرازیری،شیب

Amount

مقدار

Reduction

اختصار،کاهش

Temperature

دما،درجه حرارت

disaster

مصیبت،بلا،بدبختی

absolute

مطلق،کامل،غیرمشروط

disc jockey

دی جی

Disinfectant

ضدعفونی

Disrupt

منقطع کردن،درهم گسیختن

Interrupt

حرف دیگری را قطع کردن

Prevent

پیشگیری کردن،مانع شدن

Continuing

مداوم

distinct

جدا،متمایز،واضح

similar

مطابق،مشابه،همانند

distressing

پریشانی آور

sorrow

غم و اندوه،مصیبت

dominant

چیره،مسلط،حکمفرما،برجسته،نمایان

Dramatically

به طور چشمگیری

Noticeably

قابل ملاحظه

drowsy

خواب آلود،کسل کننده

drop off

به خواب رفتن

Drop sb (off)

پیاده شدن از ماشین

Could you drop me (off) near the park?

effect

اجرا کردن،معنی،مفهوم،نتیجه

produce

تولید کردن،ارائه کردن

effective

موثر،قابل اجرا،کاری

humor

خیال،شوخی،راضی نگاه داشتن

entitle

حق دادن مستحق دادن،لقب دادن

exaggerate

مبالغه کردن

Extract

بیرون کشیدن

Effort

تقلا

faint

ضعف کردن،غش کردن

consciousness

هوشیاری،حس آگاهی

fancy

علاقه داشتن،هوس

What do you fancy for lunch?

Farewell

(Old use)goodbye

She raised her hand in farewell

fatigue

رنج،فرسودگی،خستگی

Feel like

میل به انجام چیزی یا کاری در یه وقت مخصوص

fellow

مرد،شخص

Jack is a nice young fellow

Advertise

آگهی دادن

Forceps

انبر جراحی

Instrument

وسیله

Gripping

آنفولانزا

forgery

جعل اسناد

Fracture

شکستگی

Including

شامل بودن

Gather

گردآوری کردن،نتیجه گرفتن،جمع شدن

Practitioner

شاغل

Range

تغییر کردن،محدوده

Rather

بلکه،با میل بیشتر،نسبتاً

Concentrating

متمرکز کردن

Specific

خاص

Govern

کنترل

Govern one's feelings/temper

groan=moan

شکایت،ناله

bored

بی حوصله،سوراخ شده

blame

عیب جویی کردن،مقصر دانستن

guilty

گناهکار،مجرم،مقصر

murder

قتل،کشتار

handle

سروکار داشتن،رفتار کردن،لمس کردن

Hand out=distribute

توزیع،تقسیم

heal

شفا دادن،خوب کردن

hemisphere

نیم کره(مغز)

hint

اشاره،تذکر،به چیز جزئی

consider

مورد توجه قرار دادن

Ignore

چشم پوشیدن،رد کردن

delay

تاخیر

immediate

ضروری،بی درنگ،فوری

Implication

دلالت،معنی،مفهوم

Although

با اینکه،اگر چه

Directly

مستقیما،بی درنگ

Failure

ناتوانی،عدم موفقیت

candidate

داوطلب،کاندید،نامزد

impression

گمان،عقیده،خیال،احساس

implication

دلالت،معنی،مفهوم

Improvement

بهبود،پیشرفت

Index

شاخص،فهرست

Provides

تدارک

Reliable

قابل اطمینان

Progress

پیشرفت

central

مرکزی

Indigestion

رودل

digest

هضم شدن،خلاصه شدن

individual

شخصی،فردی

Infectious

فاسد کننده،عفونی،واگیر

Injection

تزریق

Syringe

سرنگ

Insulin

انسولین

Diabetics

دیابت

in-law

قوم وخویش از راه زناشویی

inn

کاروانسرا،مسافرخونه،مهمون خونه

Insomnia

بیخوابی

inspiration

الهام شدن،فکر بکر

eager

مشتاق،ترد و شکننده

Intellectual

عقلانی،ذهنی،فکری

Capacity

گنجایش،ظرفیت

intelligence

فهم،بینش،آگاهی،جاسوسی

involve

گیر انداختن،گرفتار شدن

proper

مناسب،به موقع،مربوط،آن چیزی که شاید و باید

jaywalk

با بی توجهی از وسط خیابون راه رفتن

juicy

آب دار،پر آب،شاداب

kneel

زانو زدن

Lack

ناقص بودن،نداشتن،کسری

political

سیاسی

religious

مذهبی،راهبه،روحانی،دیندار

leather

چرم،چرمی

leisure

آسودگی،فراغت

Lifeguard

غریق نجات

Rescues

رهایی،خلاصی

Drowning

غرق شدن

Muscular

عضلانی

limit

پایان،محدود کردن،اندازه،وسعت

firm

شرکت،کارخانه

loyal

صادقانه،وفادار،وظیفه شناس

man-made

ساخته ی انسان

It's a man-made lake

Mass

انبوه،توده

Contains

محتوا بودن،دارا بودن

Astronomers

ستاره شناس

Cure

علاج،شفا

concentrate

متمرکز کردن

belong

تعلق داشتن،مال کسی بودن،وابسته بودن

mighty

نیرومند،قوی،زورمند

kick

پست زدن،لگد زدن

impressive

موثر،برانگیزنده احساسات

miserable

بدبخت

misfortune

بدبختی،بیچارگی،بدشانسی

Deal

معامله کردن

moody

بدخلق

murder

قتل،آدم کشی

debt

بدهی،وام،قرض

mute

گنگ،لال

mystery

معما،راز،حرفه

extinct

از بین رفته،تموم شده،منقرض شده

neanderthal

وابسته به انسان غارنشین و اولیه

nevertheless

با وجود این،با این وصف

I disagreed with her,but she is a very good speaker nevertheless

cliff

تخته سنگ،صخره

Nod off

(Inflm)رفتن به خواب

Several

چندین،برخی،گوناگون

attract

جذب کردن،جلب کردن

Obese

چاق

object

شیئی که معمولا مُردَست

Oculist

چشم پزشک

Ointment

پماد

Paste

خمیر

Rubbed

مالیدن

Heal

شفا دادن

Addition

افزایش

Financial

مالی،پولی

Optician

عینک ساز

ordeal

امتحان سخت برای اثبات بیگناهی،کار شاق

experience

تحمل کردن،تجربه کردن،آزمودگی

order

ترتیب،مرتب کردن،شفارش دادن،دستور

edge

لبه،کناره،تیزی،بریدگی

indicate

اشاره کردن،نمایان ساختن

hill

تپه،توده

overcome

پیروز شدن بر،چیره شدن،غلبه یافتن

partial

جزئی،طرفدارانه،غیر منصفانه

paralysis

فلج،از کار افتادگی،سکته ناقص

Pasty

چسب یا خمیر مانند

Pale

کمرنگ،بی نور

Greasy

روغنی،چرب

peace

صلح و آرامش

Peak

اوج

Victory

پیروزی

athlete

ورزشکار،قهرمان ورزش

Pep up

make sb/sth more active and lively(به کسی انرژی دادن)(infml)

Staff

کارمندان،کارکنان

social

دسته جمعی،اجتماعی،گروهی

reflect

تامل کردن،بازتاب کردن،برگرداندن

Personally

شخصا

Emphasizing

تاکید کردن،اهمیت دادن

Pickpocketing

جیب زن

pizzeria

پیتزا فروشی

main

تمام،کامل،عمده،اصلی

Pneumonia

سینه پهلو

Inflammation

التهاب

point of view

نقطه نظر،دیدگاه،نظریه،دید

point of view

نقطه نظر،دیدگاه،نظریه،دید

aspect

صورت،ظاهر

poison

زهر،سم،مسموم کردن

pole

قطب،دسته بلند چیزی،با تیر یا دیرک محکم کردن

There were rows of poles supporting young bean plants

politics

امور سیاسی،علم سیاست

Political

سیاسی

ownership

مالکیت،دارندگی

possession

تصرف،دارایی،مالکیت

Potbelly

شکم گنده

Massive

بزرگ،حجیم

Preferably

ترجیحا

primitive

پیشین،قدیم،اولیه

Prison

زندان

Genetically

از نظر ژنتیکی

Certain

محقق،مسلما

prove

در آمدن،ثابت کردن

Evidence

دلیل،مدرک،سند،ثابت کردن

psychic

روحی،روانی،ذهنی

expression

بیان،ابراز،قیافه

punishment

مجازات،تنبیه،سزا

cheat

آدم متقلب و فریبنده

raging

سخت،خشمناک

urgent

فوری،ضروری،اصرارکننده

Tragedy

مصیبت،فاجعه

palm

کف هرچیزی،کف دست

Reassure

دوباره اطمینان دادن

reckon

شمردن،روی چیزی حساب کردن

recovery

ترمیم،بهبود،جبران،بازیافت

Reduction

کاهش،ساده سازی

Rate

سرعت،میزان،نرخ

Importance

اهمیت،نفوذ،اعتبار

claim

ادعا کردن،مطالبه

regarding

راجع به،در موضوع

release

رها کردن،آزاد کردن،مرخص کردن

remote

دور،پرت،جزئی،کم،بعید

lift

بلند کردن،بالا رفتن،پیشرفت

represent

نمایش دادن،نمایان کردن،وانمود کردن

constitute

برگزیدن،تشکیل دادن

responsible

مسئول،عهده دار

Produce

تولید کردن،عمل آوردن

reverse

وارونه،پشت،معکوس

reward

پاداش،مزد،اجر،حق

merit

شایستگی،سزاواری،لیاقت

emotional

احساساتی،حساس،مهیج

accurate

دقیق،درست

rifle

لخت کردن،دزدیدن،تفنگ

rub

اصطحکاک،مالیدن،ساییدن،پاک کردن

Run

راندن،اداره کردن

According

مطابق،بر وفق

operate

عمل کردن،به کار انداختن

satisfactory

رضایت بخش،خرسند کننده

doubtful

مشکوک

proof

دلیل،اثبات،مدرک،نشانه،گواه

assurance

اعتماد به نفس،گستاخی،یقین

satisfy

قانع کردن،خشنود کردن،راضی کردن

Scald

سوختگی

Steam

بخار آب

scale

ترازو

Scarlet fever

تب سرخ

Infectious

واگیردار

Bright

تابان،درخشان

scene

صحنه نمایش،منظره

actual

واقعی،حقیقی

Schedule

زمان بندی کردن

Employer

کارفرما،استخدام کننده

set up

بر پا کردن،مقدمه چینی،ترتیب

import

وارداتی،اهمیت داشتن،تسخیر کردن

sheer

صرف،یک راست،کنار زدن

shortage

کسری،کمبود

show off

خودنمایی کردن

admire

پسند کردن،تحسین کردن،مورد شگفت قرار دادن

siesta

چرت زدن (بعد از ظهر)

fiber

الیاف،نخ

silkworm

کرم ابریشم

silk

نخ ابریشم

sixth sense

حس ششم

skull

جمجمه،فرق سر

framework

استخوان بندی،چهار چوب

effective

موثر،کاری،قابل اجرا

snowflake

برف ریزه

Socialize

اجتماعی کردن

Socially

دسته جمعی

Sort out

مرتب کردن

peaceful

آرام،مسالمت آمیز،صلح آمیز

sour

ترش

Expert

ماهر،ویژه کار،متخصص

Branch

شاخه،رشته

Splash out

پول زیادی صرف خرید چیزی کردن(inflm)

Independent

مستقل

steady

پیوسته و یکنواخت،ثابت،محکم

dishonesty

نادرستی،خیانت،عدم امانت

stiff

سفت کردن،سیخ،مستقیم

Demand

تقاضا،درخواست

admit

پذیرفتن،واگذار کردن

stroke

ضربه،حرکت،نوازش کردن

paralyze

فلج کردن،بی حس کردن،از کار انداختن

Instead

به جاش

sulk

قهر،اخم

Sun_tanned

برنزه

supply

فرآورده،تهیه کردن،رساندن به

quantity

مقدار،کمیت،چندی

Suppressant

فرونشان،کاهنده

Surgeon

جراح

Operations

عمل جراحی

survive

زنده ماندن،باقی بودن،طی کردن

suspense

معلق،مردد

excitement

شور،تهییج

swell

باد کردن،متورم،برجستگی

sympathetic

همدرد،دلسوز،غمخوار

Sync

همگام سازی

Production

تولید،محصول

Syrup

شربت

telly

Television (infml)

lasting

بادوام،ماندنی،ثابت

temporary

موقتی،زودگذر

tension

فشار،کشش،کشمکش

tent

وادر،توجه کردن،آموختن

thorough

به طور کامل

threaten

تهیه کردن ترساندن،خبر دادن از،نابود کردن


Be likely to harm or destroy sth

The cancer now threaten his life

thump

ضربه زدن

fist

مشت

extent

وسعت،اندازه

Tough

بی مانند،سخت،دشوار

Cure

علاج،شفا

Efficient

کارآمد،موثر

Indigestion

رودل

tricky

نیرنگ آمیز،مهارت آمیز

consider

مورد توجه قرار دادن

luggage

توشه،اثاثه

compartment

کوپه،قسمت،تقسیم کردن

Turn in

(Inflm) go to bed at night

I usually turn in at about midnight

twig

شاخه کوچک،فهمیدن

twitch

تکان ناگهانی(معمولا در بدن)

unintentional

غیرعمدی

plot

رسم کردن،کشیدن،توطئه چیدن

VCR

Video cassette recorder

Wear out

کهنه و فرسوده شدن

Tire

خسته کردن،از پا درآمدن

Processing

پردازش

Bullet

گلوله

Tearing

سخت،تند

Wound

زخم،صدمه،آسیب

intend

فهمیدن،قصد داشتن،خواستن

outline

طرح کلی،مختصر یا خلاصه ی چیزی را تهیه کردن