Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
22 Cards in this Set
- Front
- Back
من با این دیدگاه موافقم که جنایت و فقر با هم مرتبط هستند. به عبارتی بهتر، فقر باعث جنایت میشود. |
I go along with your view that crime and poverty are linked. In better words, poverty breeds crime. Corr(e)lated |
|
من با شما موافقم که ورزش بیش از حد تجاری شده است. |
I share your opinion that sport is over-commercialised. |
|
من تمایل به قبول این دارم که |
I tend to agree that... |
|
من متوجه دیدگاه شما هستم اما هنوز فکر می کنم که شما مشکل رو بزرگ جلوه میدین. |
I appreciate your point of view, but I still think you are overstating the problem. |
|
منظور شما را میفهمم؛ قبلاً هرگز به این شکل بهش فکر نکرده بودم. |
I can see your point; I’ve never thought of it in that way before. |
|
این امر اختلافات بین مردم را به وجود آورده و بحث های داغی را در میان دانشمندان در مورد چگونگی حل مشکل ایجاد کرده است. |
This has arisen differences among people and triggered heated debate amongst scholars over how to solve the problem. |
|
مطمئنم میتونیم سازش کنیم. |
I’m sure we can come to / reach a compromise. Decide on (((a))) compromise |
|
مدیریت و اتحادیه بالاخره اختلاف حقوقی خود را حل کردند. |
The management and the union have finally settled their pay dispute. |
|
من مطمئن هستم که می توانیم اختلافات خود را بدون آسیب رساندن به دوستی خود حل کنیم |
I’m sure we can settle our differences without damaging our friendship. |
|
Native |
Indigenous to |
|
انگار داره بارون میاد |
It sounds like rain It feels like It tastes like |
|
من با شما در مورد مسئلهی زباله های هسته ای کاملا موافقم |
I entirely agree with you on the question of nuclear waste. entirely/ wholeheartedly |
|
من تا حدی موافقم، اما به نظرم عوامل مهم دیگری هم وجود دارد. |
I agree up to a point, but I also think there are other important factors. |
|
این دو فیلسوف اساساً در مورد تأثیر محیط بر رفتار اختلاف نظر داشتند. |
The two philosophers disagreed fundamentally over the effect of the environment on behaviour. fundamentally/ totally/strongly |
|
یه روز بحث بسیار شدیدی در مورد مهاجرت داشتیم. |
We had a very heated argument about immigration the other day. |
|
من و جف در مورد اینکه چه کسی باید رئیس بعدی باشگاه باشد، اختلاف نظر اساسی داشتیم. |
Jeff and I had a fundamental disagreement over who should be the next Chair of the club. |
|
کمیته آموزش منطقه ای به یک توافق با اتفاق آرا در مورد سیستم جدید امتحانات برای مدارس متوسطه دست یافته است. |
The Regional Education Committee has reached a unanimous agreement on a new system of exams for secondary schools. |
|
بحث و جدل بر سر انتصاب مدیر جدید ادامه دارد. |
Controversy continues to exist/rage over the appointment of the new Director. |
|
اختلاف نظر در انجمن ملی المپیک، ساخت ورزشگاه جدید را به تاخیر می اندازد. |
A conflict of opinion within the National Olympic Association is threatening to delay the building of a new stadium. |
|
دور انداختن |
Dispose of Dump Throw away |
|
Disagree |
Dispute |
|
Agreement .... Disagreement ..... Agree ..... Disagree ..... Argument ...... |
On Over On Over About |