• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/32

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

32 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Fierce

ژیان، درنده،حریص،تندخو، خشم الود

thrust

فرو کردن، انداختن، پرتاب کردن، چپاندن، سوراخکردن،رخنه کردن در، بزور بازکردن،


نیرو، فشارموتور،نیروی پرتاب، زور، فشار

Detest

نفرت کردن، تنفر داشتن از،بیزار بودن از

delinquent

متخلف، مرتکب جنایت یا جنحه، غفلت کار

Sneer

استهزا ، نیشخند، تمسخر، پوزخند، پوزخند زدن، باتمسخر بیان کردن

scorn

تمسخر، تحقیر، بی اعتنایی، حقارت، خوارشمردن، اهانت کردن، استهزا کردن، خردانگاشتن

contempt

تحقیر، اهانت، خفت، خواری

Secretary

دبیر، منشی، رازدار، محرم اسرار

tip

پول چای، انعام، اطلاع محرمانه، ضربت آهسته نوک گذاشتن، نوک دار کردن، کج کردن، سرازیرکردن، یکور شدن، انعام دادن، محرمانه رساندن، نوک، سر قلم، راس، تیزی نوک چیزی

Scowl

ابرو درهم کشی، اخم، ترشرویی، اخم کردن

frown

اخم کردن، روی درهم کشیدن، اخم

courage

جرات، دلیری، رشادت، شجاعت، دلاوری

Encourage

تشویق کردن، دلگرم کردن،تشجیح کردن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن

Consider

موردتوجه قرار دادن، توجه کردن به، پرداختن به،عنایت کردن به، ملاحظه کردن، رسیدگی کردن، سنجیدن، حساب کردن، فکر کردن به،دقت کردن فرض کردن، پنداشتن،انگاشتن، تصور کردن، دانستن، تلقی کردن،قلمداد کردن، محسوب کردن، شمردن

bargain

معامله، داد و ستد، چانه زدن، قراردادمعامله، خرید ارزان

Vermin

جانوران موذی، حشرات موذی

grief

غم، اندوه، غصه، حزن، رنجش

Wail

شیون کردن، ناله کردن، ماتم گرفتن، ناله

strike (struck)

زدن، ضربه زدن، خوردن به، بخاطرخطور کردن، سکه ضرب کردن، اعتصاب کردن


اصابت، اعتصاب، ضربه، برخورد

Symbol

نماد، مظهر

statue

تندیس، پیکره، مجسمه، هیکل، پیکر،تمثال، پیکر سازی

Jewish

یهود

Authority

قدرت، نفوذ، سلطه، مرجعیت، اقتدار،توانایی


حق، اختیار، اجازه


(معمولا جمع) مقامات، مراجع، اولیایامور، صاحبان قدرت


(کتاب) مرجع، ماخذ، (شخص) صاحبنظر، (شخص) مرجع

obedience

اطاعت، فرمانبرداری، حرف شنوی، رامی

delegate

نماینده، فرستاده


(شخص) نماینده کردن، مامورکردن


(قدرت، وظایف) تفویض کردن، سپردن، محولکردن، واگذار کردن

dictate

دیکته کردن، با صدای بلند خواندن، امر کردن

monarch

حاکم، فرمانروا، شاه، پادشاه، سلطان،امپراتور، ملکه

entrusted

سپردن، واگذارکردن، بامانتسپردن

interpret

تفسیر کردن، معنی کردن،فهم‌پذیر کردن، توضیح دادن، گزاره کردنتعبیر کردن


(نمایش، فیلم) (نقشی) رااجرا کردن، (موسیقی) اجرا کردن،رهبری کردن


ترجمه شفاهی کردن

Constitution

قانون اساسی، (حکومت)مشروطیت مشروطه (شخص) سرشت، طبیعت، مزاج، نهاد،طینت، ذات، (رسمی) ساخت، ساختمان، سازمان،ترکیب، ریخت (حکومت) نظام، تشکیلات

Neutral

خنثی، بی طرف

Trifle

چیز جزیی، ناچیز، ناقابل، کم بها، بازیچه قرار دادن،سرسری گرفتن