• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/30

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

30 Cards in this Set

  • Front
  • Back

Ignite

اتش زدن، روشن کردن، گیراندن، اتش گرفتن، مشتعل شدن

Spark

جرقه، بارقه، جرقه زدن

Remark

ملاحظه کردن، اظهار داشتن، اظهار نظریه دادن، اظهار،بیان، توجه

Abolish

برانداختن، ازمیان بردن،منسوخ کردن

Population

جمعیت

Frank

رک گو، بی پرده حرف زن، رک، بی پرده، صریح، نیرومند،مجانی، چپانیدن، پرکردن، اجازه عبوردادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن،باطل کردن، مصون ساختن

Pollute

آلوده کردن ، نجس کردن

Claim

ادعا، دعوی، مطالبه، ادعا کردن

Reveal

اشکار کردن، فاش کردن، معلوم کردن

authority

مقامات ، قدرت ، نفوذ،حکومت

Prohibit

منع کردن، ممنوع کردن،تحریم کردن، نهی

Property

مال، دارایی، اموال


ملک، املاک، مستغل، مستغلات

Urgent

فوری، ضروری، مبرم، اصرار کننده

Demand

خواستارشدن، درخواست، مطالبه، طلب، تقاضاکردن، مطالبه کردن

Treasurer

خزان دار، گنجور، صندوقدار

Adequate

کافی، تکافو کننده، مناسب، لایق،صلاحیت دار، بسنده، مساوی، رسا


متساوی بودن، مساوی ساختن،موثر بودن، شایسته بودن

Shelter

پناهگاه، جان پناه، محافظت، حمایت،


محافظتکردن،پناه دادن

Shelter

پناهگاه، جان پناه، محافظت، حمایت،


محافظتکردن،پناه دادن

Decrease

کاستن، کاهش، نقصان یافتن، کم کردن یا شدن

Rent

اجاره، کرایه، مال الاجاره، منافع، اجاره کردن،کرایهکردن، اجاره دادن

Keep

ادامه دادن

Audible

شنیدن، شنیدنی، رسا، مسموع

Audible

شنیدن، شنیدنی، رسا، مسموع

Barely

به سختی ، با اشکال

Drill

تمرین، مشق نظامی، مته زدن، مته، تعلیم دادن، تمرین کردن

Penalty

جزا، کیفر، مجازات، تاوان، جریمه

Numerous

بیشمار، بسیار، زیاد، بزرگ،پرجمعیت، کثیر

Serve

خدمت کردن، خدمت انجام دادن، بکار رفتن، بدردخوردن، (در بازی) توپ رازدن


کاربرد

Altogether

روی هم رفته، از همه جهت، یکسره، تماما، همگی، مجموع، کاملا

Urban

شهری، مدنی، اهل شهر، شهر نشین