Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
42 Cards in this Set
- Front
- Back
He works for a market research company. He works at the hospital. He works at the university. He works in bank. |
او در یک شرکت تحقیقات بازار کار میکند. او در بیمارستان کار می کند. او در دانشگاه کار می کند. او در بانک کار می کند. |
|
Where do you work? What kind of company do you work for? Which department do you work in? |
کجا کار می کنی؟ تو کدوم شرکت کار می کنی؟ تو کدوم بخش کار می کنی؟ |
|
Department Division Section |
به ترتیب از بزرگ به کوچک اجزا مختلف یک کمپانی یا اداره |
|
I work in sales department. ... In maintenance. |
من تو بخش فروش کار می کنم. ... بخش تعمیر و نگهداری ... |
|
I work in sales department. ... In maintenance. .... In accounting. |
من تو بخش فروش کار می کنم. ... بخش تعمیر و نگهداری ... ... حسابداری |
|
I haven't got his name on my list. |
من اسمشو تو لیستم ندارم. |
|
What are asking me over and over. |
تو داری از من هی چی میپرسی. |
|
Everything is OK. |
همه چیز مرتبه. |
|
Everything is OK. |
همه چیز مرتبه. |
|
May Day. |
بشتابید کمک. |
|
What time do your children arrive home from school. |
معمولا بچه هاتون چه ساعتی از مدرسه میرسن خونه. |
|
What kind of company are you from? I am from insurance company. I am from bank. |
شما مال کدوم شرکت هستید؟ من مال شرکت بیمه هستم. من از بانک هستم. |
|
May مودبانه تر Can Shall |
ترتیب مودبانه بودن کلمات خواهشی |
|
Have your dinner Have your coffee Have your cigarette |
شامت رو بخور قهوه ات رو بخور سیگارت رو بکش |
|
He usually stretches his leg and orders to me. |
اون معمولا پاشو دراز میکنه و به من دستور میده. |
|
Have a shower Have a bath Have a shave Have an accident |
دوش گرفتن حمام کردن اصلاح کردن تصادف کردن |
|
Once Twice Three Times Four times .... |
یکبار دوبار سه بار چهار بار .... |
|
I visit my mother twice a week. |
من هفته ای دوبار به مادرم سر میزنم. |
|
Do you often toy your mobile phone? |
زیاد با موبایت ور می ری؟ |
|
Do you often quarrel with your wife? |
شما زیاد با زنتوم دعوا می کنید؟ |
|
She always starts first. |
همیشه اون اول شروع می کنه. |
|
As far as I know you are a lone wolf. |
تا اونحایی که من می دونم تو تک و تنها و بی کسی. |
|
Do you often catch a girl's eyes? |
زیاد مخ دختر می زنی؟ |
|
Do you often hitchhike? |
زیاد سرجاده وایسی وباشست جهت خود را نشان میدی(برای سواری مفتی)؟ |
|
Do you often pluck your eyebrow? |
زیاد ابرو هاتو رو ور می داری؟ |
|
Quite often. "Very often is wrong" |
خیلی زیاد |
|
My wife often serves the left over and that is way I eat out. |
زنم زیاد غذای مانده میکشه و به همین دلیل من زیاد بیرون غذا میخورم. |
|
I always tell a truth. |
من همیشه راستشو میگم. |
|
I occasionally see a film. |
من هر از گاهی یه فیلمی تماشا می کنم. |
|
I rarely (sell them) go to the theater. |
من به ندرت (چی بشه) که برم تئاتر. |
|
Do you ever go to to the ballet. .. Shake your leg in class. |
هیچوقت رقص باله میرید؟ .. پاتون رو می لرزونید؟ |
|
Have a cigarette. ... Hookah (shisha). |
بفرمایید سیگار. بفرمایید قلیان. |
|
It's getting cold. You are getting old. You are getting fat. |
داره سرد میشه. داری پیر میشی. داری چاق میشی. |
|
I'm trying to give it up. |
دارم سعی میکنم ترکش کنم. |
|
Come on, I'm insist. |
بیخیال، اصرار می کنم. |
|
I have got a terrible caught. I have got a terrible cold. |
بد جوری سرفه می کنم. بد جوری سرفه می کنم. |
|
Is that you? It's me knocking the door. |
تویی؟ منم دارم در می زنم. |
|
Come in. Get in. After you. Help your self. |
بفرمایید تو. (یکی داره در میزنه و ما داخلیم) بفرمایید تو. (هر دو بیرونیم) بفرمایید تو (تعارف کردن) بفرمایی (غذا بخورید یا چایی رو وسط گذاشتیم) |
|
Get some thing for some body. Could you get it for me? |
میشه اینو برام بلند کنید و بیارید؟ |
|
It is in the boot (trunk). |
اون تو صندوق عقبه. |
|
I am gonna resign. |
می خوام استعفا بدم. |
|
Crime |
جرم جنایت |