• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/92

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

92 Cards in this Set

  • Front
  • Back

خرق

شکافتن

خرق عادت

شکافتن عادت

نثر معنی؟، متضادش؟

پراکندن ،


متضادش: نظم

منثور

پراکنده

فجایع

رنج ها و سختی ها

جمع قریب

اقربا

مفرد غرایب

غریبه

مفرد غرایز

غریزه

جمع شیخ

شیوخ

مفرد مشایخ

مشیخه

سفیر / صفیر صبا

سفیر صبا چون صبا به یکپیک تشبیه شده

سفر و حضر

حضر یعنی درخانه بودن از ریشه حاضر بودن

گز و تاق / طاق

گز و تاق

طاقتم طاق/تاق شد

طاقتم طاق شد

طاقباز / تاقباز خوابیدن

طاقباز خوابیدن

طراز / تراز اول

طراز اول


تراز اگر به معنی وسیله بنایی باشد با ت است در عیر اینصورت با ط است

زیبارویان طِراز

طراز نام منطقه ای ست

طراز پیرهن زرکش

یعنی حاشیه لباس که دوخته شده

املای عدد ۶۰

شصت

شست

انگشت شست


ناز شست


شست خبردار شدن


قلاب زدن

موقر

اقرار کننده به

سکر عارفانه

سرمستی

بی غیاث

کسی که هیچکس به فریادش نمی رسد

استغاثه

کمک


کمک کننده

معونت

یاری دادن


از ریشه تعاون

مظاهرت

پشتیبانی کردن


ظَهر نویسی: پشت نویسی کردن چک

زَهر

شکوفه

سیادت

آقایی، بزرگی (سید)

مؤونت = مئونت

هزینه

فاخر

نازنده

جر کردن

در افتادن

شست

انگشترمانندی از جنس استخوان که در انگشت شست می کردند و در وقت کمان داری ، زه کمان را با آن می گرفتند

شست

انگشترمانندی از جنس استخوان که در انگشت شست می کردند و در وقت کمان داری ، زه کمان را با آن می گرفتند

لاور

رهبر

عِقد

گردنبند

علَق

خون غلیظ

فایق

برگزیده، برتر

قدوم

آمدن


قدم نهادن

قدوم

آمدن


قدم نهادن

کَش

خرم

گرازان

جلوه کنان راه رفتن

گشن

انبوه

متقارب

همگرا

مِخنقه

گردن بند


قلاده

مواجب

مزد


انچه بر کسی واجب است

وقیعت

بدگویی

اهل صورت

متشرعان


کسانی که در ظاهر شریعت مانده اند و به عمق آن دست نیافته اند

هم نشینی

صحبت


مصاحبت

اعتکاف

مجاور بودن


گوشه نشینی اختیار کردن

قلا کردن

کلک زدن


کمین کردن برای شیطنت

غدر

بی وفایی


خیانت


حیله

محظور

درتنگنا افتادن و رو دربایستی

سعایت

سخن چینی

عنود

ستیزه کار

آذار

ماه اول بهار

نزل مهمان

نُزل: غذایی که پیش مهمان می گذارند

نشئت

حالت سرخوشی و مستی

هریوه

اهل هرات

نزهتگه

تفرجگاه

سپَردن

طی کردن


زیرپا آوردن


پایمال کردن

زغن

موش گیر

سورت

تیزی

چغز

غوک


قورباغه

چغز

غوک


قورباغه

بور شدن

شرمنده شدن

بارقه

جلوه


پرتو

بُرقَع

نقاب


روپوش

اکسیر

هرچیز مفید و کمیاب

نعت

صفت

انعام

دهش

خنگ

اسب سپید

رحیل

کوچیدن

شعشعه

پراکنده شدن روشنایی

ژکیدن

غرولند کردن

گسیل کردن

فرستادن


روانه کردن


مرخص کردن

گسیل کردن

فرستادن


روانه کردن


مرخص کردن

سطوت

مهابت


غلبه


وقار


حشمت

محتشم

امامزاده

محتشم

امامزاده

دوال

چرم و پوست

محتشم

امامزاده

دوال

چرم و پوست

فرض

تعیین کردن

محتشم

امامزاده

دوال

چرم و پوست

فرض

تعیین کردن

ایجاز

کوتاه گفتن

محتشم

امامزاده

دوال

چرم و پوست

فرض

تعیین کردن

ایجاز

کوتاه گفتن

وزر

گناه