• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/112

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

112 Cards in this Set

  • Front
  • Back

نِشستن / نشين

جلوس

نوشتن / نويس

كتابة

نوشيدن / نوش

شرب

گفتن / گوي

قول

خواندن / خوان

قراءة

خوردن / خور

يأكل / يتناول

دانستن / دان (یستخدم مع الأشياء)

يعلم / يعرف

ديدن / بين

مشاهدة / يشاهد

داشتن / دار (الأمر منها- داشته باش)

امتلاك / يملك

دادن / ده

اعطاء / يعطي

رسيدن / رس

وصول / يصل

رفتن / رو

ذهاب / يذهب

ريختن / ريز

سكب / يسكب / یتخلص

زدن / زن

ضرب / يضرب

ساختن / ساز

صنع / يصنع

شستن / شو

غسيل / يغسل

شكستن / شكن

كسر - قطع / يكسر

شنيدن / شنو

سماع / يسمع

شدن / شو

اصبح / يصبح

گرفتن / گير = به دست آوردن = کسب کردن

حصول / يحصل

بردن - الجذر (بر)

الأخذ (مع الاشخاص)

فرستادن - الجذر (فرست)

إرسال

بَلد / بلد نبودم

يعرف / لا اعرف

آموختن / آموز

تعلم / يستخدم في حالتين (علّمت و تعلّمت)

برداختن (الجذر: برداز)

دفع

خنديدن

الضحك

بوسيدن

تقبيل

آوردن

جلب / احضار

شناختن (يستخدم مع الاشخاص)

معرفة

دروغ گفتن

الكذب

دوختن - دوز

يخيط

اميدوار بودن / اميدوارم

اتمنى

زمین خوردن

سقط

بریدن

یقطع

برگشتن -برگردم / برگرداندن - برگردان

عودة - رجوع / ارجاع

شكست خوردن

فَشِل / هُزم

كاستن (الجذر: كاه)

يقلل

گِرایش یافتن = تمایل = میل

یمیل إلی / تمایل

بازدیدن = بازدید کردن

یزور (تستخدم عند الزیاره الرسمیه)

افزودن (الجذر: افز)

زیاده

انداختن (انداز)

الرمی

عقب یافتن

یتأخر / یتخلف

باقی مانده

لم یتبقی/ تبقی سوی ...

دویدن v (الجذر: دو) (الأمر: بدو)

رکض

نموند

فعل - عمل

برگزين

يختار

وجود آمدن (الجذر: آي) - دارا بودن

وجود- ايجاد - خلق

برانگيختن

اثارة

به نمايش گذاشتن

عرض

از دست دادن / کم کردن

فقدان / فقد

نشاندن

يضع ارضا

افسوس خوردن

يندم

از بين رفتن

يختفي

آه كشيدن

يتنهد

دربرگیرندن = شامل

یشمل

به چشم خوردن


(البته در ایام تعطیل حضور پدر تا حدودی به چشم می خورد)

یکون ملحوظا


(وطبعا خلال الاعیاد یکون حضور الاب ملحوظا إلی حد ما)

برخوردار بودن = دار بودن = داشتن = بهره بردن = در اختیار داشتن = اجازه داشتن

یملک

به کار بردن = استفاده کردن (الاسم منها: کاربرد)

استخدام

پیشگیری = ممانعت = جلوگیری

منع / وقایة

مواظب بودن - مواظب باش

الانتباه - انتبه

برجسته بودن - برجستگی


(محققان برجسته ی سال به زودی معرفی می شوند)

تسلیط الضوء- یبرز - بارز


(سيتم الإعلان عن الباحثين المتميزين لهذا العام قريبًا)

توسعه یافتن = گُسترش = پیشرفت


(کشورهای توسعه یافته / کشورهای در حال توسعه)


(توسعه در بخش کشاورزی، موجب کاهش واردات گندم شد)

تطویر


(الدول المتطورة / الدول النامیة)


(التطویر في قطاع الزراعة أدی إلی تراجع واردات القمح)

چرخاندن

تناوب

آماده ساختن

تحضیر/ استعداد

پا گذاشتن = قدم زدن

وضع قدم

به شمار آمدن

احتساب

به زندان یافتن

سجن / حبس

گماردن - مشخص کردن

تعیین

به خواب رفتن

یأخذ غفوة

وسواس به خرج دادن × دقت به خرج دادن

الانفاق بهوس × الانفاق بحذر

نگاه انداختن = نگاه کردن

ینظر

برداشتن

أخذ / التقط

گذاشتن = قرار دادن

وضع

دوست یابی

تکوین صداقات

رسیدگی

التعامل مع

پوسیدن = کهنه شدن = فاسد شدن


(برای دمای بالا، غذا پوسید / فاسد می شود)

فساد / تعفن


(بسبب ارتفاع الحرارة، فسد/ یفسد الطعام)

تشریف آوردن = آمدن × تشریف بردن= رفتن


(آقای دکتر, چه زمانی تشریف می آورید)

یأتی × ذهاب / یذهب

متوجه بودن = متوجه شدن

فهم

کنار گذاشتن

نضع جانبا - وتأتی بمعنی (ترک)

بر دو کشیدن = حمل کردن = مسؤلیت داشتن

یتحمل

دریافتن = پی بردن = فهمیدن

اکتشفوا - وجدوا - استنتجوا - فهموا

پریدن

یقفز

پایکوبی


(حماس روى سر رژیم صهیونسیتی پایکوبی)

الدوس - یدوس / تأتی بمعنی الرقص

آوز خواندن

یغنی

سپردن = تسلیم کردن = امانت دادن

تسلیم

به گوش رسیدن

سماع

مشغول بودن

مشغول

خجالت کشیدن

یخجل/ خجول

انتظار کشیدن = در انتظار بودن = انتظار داشتن

ینتظر / انتظار

دراز کشیدن

یستلقی / استلقاء

فرا رسیدن = شروع شدن = آغاز شدن = بدو

یبدأ - یشرع

گُریختن = فرار کردن

هروب / یهرب

غصه خوردن

یحزن

حق بودن = حق داشتن = راست گفتن

یکون علی حق

تبریک گفتن

تهنئة / تقدیم التهنئة

بس بودن = کافی

لیکون کافیا

به صلاح بودن

لیکون مناسبا

راه رفتن = حرکت کردن

التحرک - المشی

چرخیدن

یستدیر/ یلتف

به پرواز درآمدن

یطیر

ضامن کشیدن

یکفل / یضمن

دمیدن

تهب

صدا در آوردن

یصنع ضوضاء

دِراز کشیدن

یستلقی / استلقاء

تجلیل = بزر گداشت = گرامی داشت

تجلیل / تکریم

بافتن (باف) - بافندگان

ینسج - نساجون

جلو رفتن

المضی قدما

تصمیم گرفتن= قرار گذاشتن

یقرر

سوزاندان - سوزاندن چوب

حرق/ احراق - حرق الخشب

چشم پوشی = صرف نظر

تجاهل - صرف النظر

رنج بردن

یعانی / معاناة

زمانبر بودن

يستغرق وقتا