• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/1871

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

1871 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

hut

آلونک _کلبه

incentive

انگیزه-مشوق

motivation

legislation

قانون-تدوین

liability

مسئولیت-تعهد

leisure

اوقات فراغت

free

mud

گل ولجن

obstacle

مانع-جلوگیری کردن

barrier

offset

جبران کردن-خنثی کردن

outdistance

سبقت گرفتن از-جلو زدن

ragged

ژنده-کهنه

regret

افسوس-پشیمانی

shyly

با خجالت

slogan

شعار

tattered

کهنه-پاره

turban

عمامه

volunteer

داوطلب

voluntary

داوطلبانه

willfully

عمدا-از روی قصد

abolish

ازبین بردن-منسوخ کردن

assum

تصور کردن-فرض کردن

befall

اتفاق افتادن در

bring in

باعث شدن

campaign

مبارزه کردن-مقابله کردن

cluster

جمع شدن-دسته دسته کردن

group

compulsion

اجبار-زور

consequence

پیامد-اثر

consequently

در نتیجه

court

به استقبال چیزی رفتن-عشق بازی کردن-دادگاه

crude

ناهموار-ناپخته-مواد خام

rough

curb

-جلوگیری-تحت کنترل درآوردن-محدود کردن -کنترل آلودگی

customs

آداب ورسوم

decline

نزول کردن-پایین آمدن

Determined

مصمم-قاطع

Dhoti

لباس لنگ هندی

Disaster

مصیبت-بلای آسمانی

Dozing

در حال چرت زدن

Draft

طراحی کردن-پیش نویس

Even after

با وجود این همه

family planning

تنظیم خانواده

flood in

هجوم آوردن-سیل آمدن

the means

منابع-وسیله

resource

Benefit

استفاده کردن-سود بردن

Beneficial

سودمند

profit

فایده رساندن از لحاظ مالی-سود بردن

profit

فایده رساندن از لحاظ مالی-سود بردن

profitable

قابل استفاده-سودبخش

Dominance

تسلط_تسلط گری

Dominance

تسلط_تسلط گری

Disadvantage

امتیازی را از کسی گرفتن

Deprived

محروم کردن-بی بهره کردن

Dominance

تسلط_تسلط گری

Disadvantage

امتیازی را از کسی گرفتن

Deprived

محروم کردن-بی بهره کردن

Dispossess

بی بهره کردن-محروم کردن

Dominance

تسلط_تسلط گری

Disadvantage

امتیازی را از کسی گرفتن

Deprived

محروم کردن-بی بهره کردن

Dispossess

بی بهره کردن-محروم کردن

disadvantaged baby

بچه عقب مانده

irritability

کج خلقی-زود رنجی

diverge

از هم دور شدن-اختلاف پیدا کردن

irritability

کج خلقی-زود رنجی

diverge

از هم دور شدن-اختلاف پیدا کردن

proliferate

زیاد شدن( بیماری)

lucrative

سودمند

rewarding

ارزشمند-با فایده

worthwhile

ارزشمند

instrumental

سودمند

profound

عمیق ژرف

hazardous

پرخطر

lucrative

سودمند

informative

آموزنده

illiterate

درس نخوانده-بی سواد

literacy

با سوادی-سواد

literacy

با سوادی-سواد

literate

با سواد

illiteracy

بی سوادی

literally

به طور تحت الفظی-لفظ به لفظ

literature

ادبیات

linguistic

وابسته به زبان شناسی-زبانی

polyglot

مسلط به چند زبان

impediment

مانع_عایق

robust

قوی هیکل-تنومند

reliance

تکیه_اعتماد

regard

اعتناکردن به-در نظر گرفتن-بررسی کردن-مراعات

regardless

بدون توجه

regardless of

با صرف نظر از-علی رغم

regardless of

با صرف نظر از-علی رغم

disregard

نادیده گرفتن

with regard of/to

با توجه به

regarding

در ارتباط با-با توجه به(ابتدای جمله)

malady

بیماری_فاسد شدن

integrate

کامل کردن-مشارکت دادن

condemn

محکوم کردن-سرزنش کردن

condemn

محکوم کردن-سرزنش کردن

neglect

غفلت کردن

condemn

محکوم کردن-سرزنش کردن

neglect

غفلت کردن

ignore

چشم پوشی کردن-نادیده گرفتن عمدی

overlook

چشم پوشی کردن-مشرف بودن

overlook

چشم پوشی کردن-مشرف بودن

disobey

سرپیچی کردن-نافرمانی کردن

overlook

چشم پوشی کردن-مشرف بودن

disobey

سرپیچی کردن-نافرمانی کردن

flout

توهین-مسخره کردن-بی احترامی کردن

outlaw

قانون شکنی

evade

طفره رفتن از-فرار کردن از

dismiss

نادیده گرفتن-معاف کردن-مرخص کردن

violate

تجاوز کردن از قانون-زیرپاگذاشتن/بی حرمت ساختن

violate

تجاوز کردن از قانون-زیرپاگذاشتن/بی حرمت ساختن

disparage

مخالفت کردن-بی اعتبار کردن

turn a-blind eyes to

چشم پوشی کردن

negligible

ناچیز و کم اهمیت

neglectful

فراموشکار

penalize

جریمه کردن-تنبیه کردن

drug traffic

قاچاق دارو

formidable

ترسناک -سخت

detrimental

زیان آور-دردناک

substantial

ذاتی_اساسی

stood/stand

ایستادن

leafy

پربرگ-برگدار

crowded

پرجمعیت-پرازدحام

shade

سایه-سایه انداختن

shade

سایه-سایه انداختن

shadow

لوازم آرایش(سایه)

shade

سایه-سایه انداختن

shadow

لوازم آرایش(سایه)

shallow

سطحی-کم عمق

superficial

سطحی

superficial

سطحی

shaggy

درهم-ژولیده

shabby

ژنده-کهنه

shield

محافظ و سپر

shiver

تب و لرز داشتن

shrink

کوچک کردن-منقبض کردن

exposure

ارائه -نمایش

exposure

ارائه -نمایش

stimuli

محرک

intervention

مداخله

sweat

عرق ریزی

initiate

آغاز کردن-وارد کردن

aggravate

بدتر کردن-

aggravate

بدتر کردن-

secure

حفظ کردن

amplify

تقویت کردن

sound sleep

خواب کامل

sound sleep

خواب کامل

snoring

خروپف کردن

Dormant

ساکت-درحال کمون-خوابیده

inactive

ساکت-در حال کمون

inactive

ساکت-در حال کمون

dormancy

کمون-نهفتگی-رکود

hibernation

خواب طولانی-خواب زمستانی(بیهوشی)

hibernation

خواب طولانی-خواب زمستانی(بیهوشی)

Doss

خوابیدن

Doze of

چرت زدن

Doze of

چرت زدن

lethargic

حالت خواب آلودگی بعد از عمل

Doze of

چرت زدن

lethargic

حالت خواب آلودگی بعد از عمل

drowsy

حالت خواب آلودگی بعد از دارو

slumber

چرت زدن-خواب سبک

snooze

چرت زدن-خواب کوتاه

repose

استراحت-دراز کشیدن

recline

لمیدن

recline

لمیدن

narcolepsy

حمله خواب-حالت خواب آلودگی(پزشکی)

bout of sleep

حمله خواب

Decline

خمشدن -مایل شدن-کاهش

Decline

رد کردن-کاهش

incline

تمایل داشتن

Numbness

بی حسی یا کرخت شدن

take a nap

چرت زدن

take a nap

چرت زدن

Nightmare

کابوس

obstacle

پاگیر-مانع

obstacle

پاگیر-مانع فیزیکی

Hinder

بازداشتن-ممانعت کردن

impede

بازداشتن-مانع داشتن

impede

بازداشتن-مانع داشتن

hurdle

مانع-از روی مانع پریدن

overcome

فایق آمدن-غلبه کردن

Hamper

مختل کردن-مانع شدن

Hamper

مختل کردن-مانع شدن

Detain

توقیف کردن-بازداشتن

frustrate

ناامیدکردن-باطل کردن-فاسد شدن-خنثی کردن

restrict

منحصرکردن-محدود کردن

restrain

مهارکردن-توقیف کردن

Deter

ترساندن-بازداشتن

frustrate

ناامیدکردن-باطل کردن-فاسد شدن-خنثی کردن

restrict

منحصرکردن-محدود کردن

restrain

مهارکردن-توقیف کردن

Deter

ترساندن-بازداشتن

put off

عقب انداختن-ترساندن

frustrate

ناامیدکردن-باطل کردن-فاسد شدن-خنثی کردن

restrict

منحصرکردن-محدود کردن

restrain

مهارکردن-توقیف کردن

Deter

ترساندن-بازداشتن

put off

عقب انداختن-ترساندن

counteract

خنثی کردن-بی اثر کردن

encumber

بازداشتن

encumber

بازداشتن

handicap

اوانس-مانع

encumber

بازداشتن

handicap

اوانس-مانع

the handicapped

فرد معلول

encumber

بازداشتن

handicap

اوانس-مانع

the handicapped

فرد معلول

cripple

زمینگیر کردن-فلج کردن

obstruct

مانع شدن-مسدود کردن

obstruct

مانع شدن-مسدود کردن

obstructive vessels

رگ های انسدادی

impair

معیوب کردن-خراب کردن

impair

معیوب کردن-خراب کردن

thwart

عقیم گذاردن-بی نتیجه گذاردن-خنثی کردن

hold up

مانع شدن

avert

منحرف کردن-برگرداندن

inhibit

منع کردن-جلوگیری کردن

stave off

دفع کردن

intercept

جلوگیری کردن-قطع کردن-بریدن

ward off

دفع کردن

visual impairment

نقص دیداری

بعد از واژه های مانع شدن و جلوگیری کردن ، کلماتی چون پیشرفت progress حرکت movement می آیند

significant

مهم-معنی دار-پر معنی

confound

گیج کردن

promote

ترویج کردن-گسترش کردن

constriction

انقباض-تنگ شدگی

distortion

تحریف

poverty

فقر-تنگ دستی

poverty

فقر-تنگ دستی

Demo

جمعیت

Demography

جمعیت شناسی

Demography

جمعیت شناسی

population

نفوس-جمعیت

Demography

جمعیت شناسی

population

نفوس-جمعیت

overpopulation

ازدحام جمعیت

Depopulation

کمجمعیت

Depopulation

کمجمعیت

Evacuate

تخلیه کردن سریع-خالی از سکنه کردن

Racism

نژاد پرستی

Racism

نژاد پرستی

Tribal

قبیله ای

Racism

نژاد پرستی

Tribal

قبیله ای

Ethnic

قومی

Racism

نژاد پرستی

Tribal

قبیله ای

Ethnic

قومی

Ethic

اصول اخلاقی

Racism

نژاد پرستی

Tribal

قبیله ای

Ethnic

قومی

Ethic

اصول اخلاقی

Census

آمارگیری-سرشماری

Sparsely population

جمعیت پراکنده

Sparsely population

جمعیت پراکنده

Scatter

پراکندگی

Sparsely population

جمعیت پراکنده

Scatter

پراکندگی

Densely population

جمعیت متراکم

congest

متراکم کردن

congest

متراکم کردن

sparingly

با مضایغه

slightly

به مقدار اندک-اندکی

objective

قابل مشاهده-عینی

ministry

وزارت-کشیش

ministry

وزارت-کشیش

avert

دفع کردن-گذراندن

promote

ترویج کردن-گسترش دادن

promote

ترویج کردن-گسترش دادن

boost

بالا بردن-جلو بردن

prolong

طولانی کردن-امتداد دادن

sweet

مطبوع-خوش-شیرین/شیرینی

consume

مصرف کردن

sparing

کم -ناچیز

thorough

کامل

permanent

دائمی-پایدار

decade

دوره ده ساله

assume

مسئولیت به عهده گرفتن

disaster

مصیبت -بلا

control

کنترل کردن، جلوی چیزی را گرفتن

confine

محدود کردن-کنترل کردن

limit

محدود کردن-جلوی چیزی را گرفتن

limit

محدود کردن-جلوی چیزی را گرفتن

Restrict

محدود کردن-سرکوب کردن

limit

محدود کردن-جلوی چیزی را گرفتن

Restrict

محدود کردن-سرکوب کردن

Constrain

محدود کردن-مانع شدن

Containment

کنترل، تحت کنترل درآوردن

Mass

انبوه-گروه

delimit

حدود چیزی را تعیین کردن

significant

معنی دار-قابل توجه

aggressive

پرخاشگر-مهاجم

assessment

ارزیابی-تخمین

Manifestation

آشکار سازی

واژه هایی ک در آنها strain,strict و press استفاده میشوند معنی « محدود کردن-سرکوب کردن-کنترل کردن ومانع شدن » میدهند

strain

دودمان -نیاکان

strain

دودمان -نیاکان

Strict

مشخص-دقیق

strain

دودمان -نیاکان

Strict

مشخص-دقیق

Restrict

منحصرکردن-محدود کردن

Restrain

جلوگیری کردن-توقیف کردن

Constrain

مجبور کردن-تحمیل کردن-توقیف

Constrain

مجبور کردن-تحمیل کردن-توقیف

Suppress

توقیف کردن-سرکوب کردن

oppress

ظلم کردن بر-ذلیل کردن

Exclude

مانع شدن-محروم کردن

Exclusive

انحصاری-منحصر به فرد

Exclusive

انحصاری-منحصر به فرد

Monopoly

امتیاز انحصاری

Include

شامل شدن-اضافه کردن

Inclusive

کامل وجامع

Conclude

نتیجه گرفتن

Conclusive

نهایی-قطعی

Preclude

مانع شدن-جلوی چیزی را گرفتن

preclude

مانع شدن

summit

قله-اوج

trivial

ناقابل -جزئی

Significant

معنی دار-قابل توجه

insignificant

بی اهمیت -ناچیز

Minute

کوچک-جزیی

minor

کوچک -جزیی

Trifling

ناچیز-جزیی

imperceptible

نامحسوس-جزیی

Marginal

ناچیز-کم-حاشیه ای

Serve

پذیرایی کردن-خدمت کردن

matter

موضوع-ماده-جسم

همیشه بعد از کلمات «ناچیز و کم اهمیت» واژه هایی چون result,consequence,incomeو difference میایند

همیشه بعد از کلمات «ناچیز و کم اهمیت» واژه هایی چون result,consequence,incomeو difference میایند

consequence

نتیجه -پیامد

همیشه بعد از کلمات «ناچیز و کم اهمیت» واژه هایی چون result,consequence,incomeو difference میایند

consequence

نتیجه -پیامد

practice

بکار بردن-تمرین کردن-طبابت و وکلالت

همیشه بعد از کلمات «ناچیز و کم اهمیت» واژه هایی چون result,consequence,incomeو difference میایند

consequence

نتیجه -پیامد

practice

بکار بردن-تمرین کردن-طبابت و وکلالت

practical

عملی-کاربردی-آسان

همیشه بعد از کلمات «ناچیز و کم اهمیت» واژه هایی چون result,consequence,incomeو difference میایند

consequence

نتیجه -پیامد

practice

بکار بردن-تمرین کردن-طبابت و وکلالت

practical

عملی-کاربردی-آسان

impractical

غیرعملی-غیرممکن

private practice

طبابت خصوصی

put into practice

به اجرا گذاشتن-ترتیب اثر دادن به چیزی-عملی کردن

in practice

در عمل -در حقیقت

in practice

در عمل -در حقیقت

in concrete

در عمل-در حقیقت

in function

در عمل

will

میل و اراده-وصیتنامه-وصیت کردن

willing to

تمایل داشتن ، میل به چیزی داشتن

apt to

تمایل داشتن

apt to

تمایل داشتن

tend to

تمایل داشتن

apt to

تمایل داشتن

tend to

تمایل داشتن

incline to

تمایل داشتن

apt to

تمایل داشتن

tend to

تمایل داشتن

incline to

تمایل داشتن

willfully

از روی قصد -عمدا

voluntarily

عمدا-از روی قصد

deliberately

عمدا

deliberately

عمدا

intentionally

از روی قصد-عمدا

at will

از روی میل و اراده

customs

اداب ورسوم-گمرک

customs

اداب ورسوم-گمرک

dowry

جهیزیه

tatter

پاره پاره-ژنده پوش

disaster

مصیبت-حادثه

befall

رخ دادن-اتفاق افتادن

reasoning

دلیل-استدلال

reasoning

دلیل-استدلال

rationale

دلیل وبرهان -منطقی

reasoning

دلیل-استدلال

rationale

دلیل وبرهان -منطقی

واژه هایی ک پسوند pel دارند ، معنای دفع کردن و وادار کردن میدهند

compel-repel-impel

contention

استدلال-مباحثه

contention

استدلال-مباحثه

Argument

استدلال

contention

استدلال-مباحثه

Argument

استدلال

Allegation

اظهارات غلط

contention

استدلال-مباحثه

Argument

استدلال

Allegation

اظهارات غلط

justification

توجیه

contention

استدلال-مباحثه

Argument

استدلال

Allegation

اظهارات غلط

justification

توجیه

Hypothesis

فرضیه علمی

longevity

طول عمر

longevity

طول عمر

found

تاسیس کردن-

decision

حکم دادگاه-تصمیم

justify

قضاوت کردن-تصدیق کردن- توجیه کردن

eradicate

از ریشه کندن-از بیخ برآوردن

degrade

تنزل کردن

Abolish

پایان دادن به چیزی-منسوخ اعلام کردن چیزی

Revoke

رجوع کردن-لغو کردن

Repeal

لغو کردن-نسخ کردن-احضار کردن

Abort

بی نتیجه ماندن-عقیم ماندن-صرف نظر کردن

Annul

باطل کردن-لغو کردن

Annul

باطل کردن-لغو کردن

Nullify

بی اثر کردن -ملغی کردن

obliterate

از بین بردن-پایان دادن به چیزی

obliterate

از بین بردن-پایان دادن به چیزی

put an end to sth

پایان دادن به چیزی

obliterate

از بین بردن-پایان دادن به چیزی

put an end to sth

پایان دادن به چیزی

Bring to an end

پایان دادن به چیزی

Eliminate

حذف کردن-ریشه کن کردن

Eliminate

حذف کردن-ریشه کن کردن

Remove

حذف کردن-برداشتن

elevate

بالا بردن-بلند کردن

elevate

بالا بردن-بلند کردن

regulate

تنظیم کردن-درست کردن

elevate

بالا بردن-بلند کردن

regulate

تنظیم کردن-درست کردن

represent

نمایش دادن-فهماندن

eradicate

پایان دادن به چیزی

eradicate

پایان دادن به چیزی

uproot

ریشه کن کردن

eradicate

پایان دادن به چیزی

uproot

ریشه کن کردن

Annihilate

نابود کردن

Liable to

مستعد چیزی بودن

Liable to

مستعد چیزی بودن

Liability

مسئولیت مالی-بدهی مالی

Reliable

معتبر وموثق

Reliant

معتبر و قابل اعتماد

Rely on

اعتماد کردن-وابسته بودن

Devote

فدا شدن-ایثار کردن

Devote

فدا شدن-ایثار کردن

Devotee

کسی ک فدا میشود

Devote

فدا شدن-ایثار کردن

Devotee

کسی ک فدا میشود

Donate

اهدا کردن(خون، عضو بدن)

Allocate

اختصاص دادن-تخصیص دادن

Allot

اختصاص دادن

Dedicate

وقف کردن-فدا کردن

Bestow

اعطا کردن(جایزه)

Earmark

اختصاص دادن چیزی برای کار

Appropriate

اختصاص دادن(بودجه)برای چیزی

Espouse

نامزد کردن-حمایت کردن

discredit

بی اعتباری-بدنامی

dismiss

مرخص کردن-معاف کردن

Amend

ترمیم کردن-بهتر کردن

معمولا واژه Raise معنی«پرورش دادن-بالا بردن» می دهد،بعد از این کلمه اسم(مفعول) میاید ولی واژه Rise معنی«افزایش ورشد» میدهد ، بعد از این کلمه درصد و اعداد آماری می آید

Raise

پرورش و بالا بردن( بچه-صدا -دستها)

Raise children

پرورش بچه ها

Raise children

پرورش بچه ها

Raise vagetable

پرورش دادن سبزی

Raise children

پرورش بچه ها

Raise vagetable

پرورش دادن سبزی

Rise

بلند شدن( افزایش قیمت -افزایش جمعیت ،جزر ومد دریاها را با Rise میگویند)

Raise children

پرورش بچه ها

Raise vagetable

پرورش دادن سبزی

Rise

بلند شدن( افزایش قیمت -افزایش جمعیت ،جزر ومد دریاها را با Rise میگویند)

Arise

برخاستن-رخ دادن

Raise children

پرورش بچه ها

Raise vagetable

پرورش دادن سبزی

Rise

بلند شدن( افزایش قیمت -افزایش جمعیت ،جزر ومد دریاها را با Rise میگویند)

Arise

برخاستن-رخ دادن

Arouse

برانگیختن-تحریک کردن

Raise children

پرورش بچه ها

Raise vagetable

پرورش دادن سبزی

Rise

افزایش ورشد ( جمعیت قیمت -سطح دریا)

Arise

برخاستن-رخ دادن

Arouse

برانگیختن-تحریک کردن

Sunrise

طلوع آفتاب

Stimulate

ایجاد کردن-تحریک کردن

تفاوت زیادی بین Hard و Hardly وجود دارد. hardly مانند قیدهای تکراری منفی دیگر همچون seldom,rarely,barely,never میتواندجمله را منفی کند. درحالیکه hard شدت انجام گرفتن کاری را نشان میدهد.

appeare

نمایان شدن-پدیدار شدن

giggle

با خنده اظهار داشتن

view

نظر و دیدگاه

view

نظر و دیدگاه

viewed as

تلقی شدن،در نظر گرفتن

perspective

دیدگاه

perspective

دیدگاه

Aspect

جنبه -منظر

perspective

دیدگاه

Aspect

جنبه -منظر

point of view

نقطه نظر -دیدگاه

stand point

نقطه نظر

stand point

نقطه نظر

prospect

افق دید-دیدگاه مربوط به آینده

out look

دیدگاه کلی

stand point

نقطه نظر

prospect

افق دید-دیدگاه مربوط به آینده

out look

دیدگاه کلی

Attitude

نگرش درونی وواقعی

stand point

نقطه نظر

prospect

افق دید-دیدگاه مربوط به آینده

out look

دیدگاه کلی

Attitude

نگرش درونی وواقعی

Approach

رویکرد-راهکار

stand point

نقطه نظر

prospect

افق دید-دیدگاه مربوط به آینده

out look

دیدگاه کلی

Attitude

نگرش درونی وواقعی

Approach

رویکرد-راهکار

think of

درمورد چیزی نظر داشتن

essay

مقاله

consequence

پیامد طبیعی-نتیجه کار

consequence

پیامد طبیعی-نتیجه کار

consequently

در نتیجه

side_effects

اثرات جانبی

By-product

تاثیر و اثر جانبی

By-product

تاثیر و اثر جانبی

effect

تاثیر ونتیجه

By-product

تاثیر و اثر جانبی

effect

تاثیر ونتیجه

result

نتیجه-کارنامه

By-product

تاثیر و اثر جانبی

effect

تاثیر ونتیجه

result

نتیجه-کارنامه

As a result

در نتیجه

By-product

تاثیر و اثر جانبی

effect

تاثیر ونتیجه

result

نتیجه-کارنامه

As a result

در نتیجه

up shot

نتیجه نهایی

By-product

تاثیر و اثر جانبی

effect

تاثیر ونتیجه

result

نتیجه-کارنامه

As a result

در نتیجه

up shot

نتیجه نهایی

outcome

نتیجه نهایی

unexpected

غیرمنتظره-

stressful

پر تنش-پرفشار

intervention

مداخله

physician

پزشک

physician

پزشک

equilibrium

موازنه -آرامش

prophylaxis

طب پیشگیری

tranquility

آرامش-آسودگی

turn in

تحویل دادن

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

hand in

تحویل دادن

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

hand in

تحویل دادن

turn to

رجوع کردن

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

hand in

تحویل دادن

turn to

رجوع کردن

refer to

مراجعه کردن

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

hand in

تحویل دادن

turn to

رجوع کردن

refer to

مراجعه کردن

turn into

تبدیل شدن به

turn in

تحویل دادن

deliver

تحویل دادن

hand in

تحویل دادن

turn to

رجوع کردن

refer to

مراجعه کردن

turn into

تبدیل شدن به

convert into

تبدیل شدن به

change into

تبدیل شدن به

in _ turn

به نوبت

in _ turn

به نوبت

turn away

رد کردن-مخالفت کردن

reject

رد کردن-مخالفت کردن

reject

رد کردن-مخالفت کردن

Upturn

صعود و پیشرفت

reject

رد کردن-مخالفت کردن

Upturn

صعود و پیشرفت

improvement

صعود وپیشرفت

reject

رد کردن-مخالفت کردن

Upturn

صعود و پیشرفت

improvement

صعود وپیشرفت

Downturn

رکود-پسروی

reject

رد کردن-مخالفت کردن

Upturn

صعود و پیشرفت

improvement

صعود وپیشرفت

Downturn

رکود-پسروی

recession

رکود وپسرفت

similar

شبیه-همانند

similar

شبیه-همانند

alike

همانند-شبیه

comparable

سنجیدنی-سنجش پذیر

identical

یکی-همانند

identical

یکی-همانند

analogous

همتراز-شبیه

parallel

موازی-همزمان

Akin

وابسته -یکسان

replica

نسخه بدل-کپی

convince

متقاعد شدن-فریب دادن

convincing

متقاعد کننده-دلیل قوی ومحکم

convincing

متقاعد کننده-دلیل قوی ومحکم

persuade

متقاعد کردن-فریب دادن

persuasive

متقاعد کننده-قانع کننده

motivate

انگیزه دادن-تحریک کردن

motivate

انگیزه دادن-تحریک کردن

induce

تلقین کردن-القا کردن-ایجاد کردن

incite

تحریک به کارهای بد

coax

فریب دادن-ترغیب کردن

coax

فریب دادن-ترغیب کردن

wheedle

فریب دادن-تلقین کردن

coax

فریب دادن-ترغیب کردن

wheedle

فریب دادن-تلقین کردن

cajole

فریب دادن-تلقین دادن

coax

فریب دادن-ترغیب کردن

wheedle

فریب دادن-ترغیب کردن

cajole

فریب دادن-ترغیب کردن

allure

فریب دادن -ترغیب کردن

greet

تبریک گفتن-سلام کردن

leisure

وقت فراغت

Affect

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

Affect

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

impact

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

Affect

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

impact

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

impress

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

Affect

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

impact

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

impress

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

influence

تحت تاثیر قرار دادن-اثرگذاشتن

evidence

سند-مدرک

drowsiness

خواب آلودگی

effect

اثر

affection

علاقه

love

علاقه

love

علاقه

fondness

علاقه

effectiveness

اثربخشی

ineffective

بی فایده

ineffective

بی فایده

futile

بی فایده

ineffective

بی فایده

futile

بی فایده

efficiency

کارایی

ineffective

بی فایده

futile

بی فایده

efficiency

کارایی

efficacy

سودمندی

ineffective

بی فایده

futile

بی فایده

efficiency

کارایی

efficacy

سودمندی

efficacious

مؤثر

recommend

توصیه کردن-سفارش کردن

remedy

درمان

crucial

سرنوشت ساز

defect

کمبود

defect

کمبود

deficiency

کمبود

defect

کمبود

deficiency

کمبود

efficient

بهتر-تاثیر گذار

defect

کمبود

deficiency

کمبود

efficient

بهتر-تاثیر گذار

کلا پیشوند های«effe-effi» بار مثبت به کلمات میدهند و در فارسی معنی «بهتر،اثربخش،تأثیرگذار» به کلمات میدهندو نیز پیشوندهای«defe-difi» بار منفی به کلمات میدهند ودر فارسی معنی «کمبود،نقص» را معمولا به کلمات میدهند

outdistance

سبقت گرفتن بر

infiltrate

نفوذ کردن

overshadow

تاریک کردن-مسلط شدن بر

stimulate

تحریک کردن

stimulate

تحریک کردن

اگر واژه های اثر گذاشتن به صورت مجهول بیایند معنی«تحت تاثیر قرار گرفتن»میدهند

effort

تلاش -کوشش

effort

تلاش -کوشش

determine

مصمم شدن-تصمیم گرفتن

courtyard

محوطه حیاط-دادگاه

legislation

وضع قانون _قانون گذاری

incentive

انگیزه-مشوق

compulsion

اجبار-اضطرار

force

نیرو-فشار-مجبور کردن

force

نیرو-فشار-مجبور کردن

Enforce

به اجرا گذاشتن-به کار گرفتن

Implement

به اجرا گذاشتن-به کار گرفتن

Implement

به اجرا گذاشتن-به کار گرفتن

Administer

به اجرا گذاشتن-به کار گرفتن

carry out

به اجرا گذاشتن-به کار گرفتن

Reinforce

تقویت کردن-بالا بردن(مثلا حافظه)

Strengthen

تقویت کردن -بالا بردن

Strengthen

تقویت کردن -بالا بردن(قوای فیزیکی)

Forceful

شدید -پرقدرت

potent

قوی-نیرومند

vigorous

قوی-شدید

Sanitary

بهداشتی

Offspring

فرزندان

Siblings

فرزندان خواهر وبرادر

Siblings

فرزندان خواهر وبرادر

Toddlers

بچه نوپا

Infants

نوزادان

Infants

نوزادان

Pupils

شاگردان کوچک-شاگرد خصوصی

Infants

نوزادان

Pupils

شاگردان کوچک-شاگرد خصوصی

Peers

گروه هم سالان

Infants

نوزادان

Pupils

شاگردان کوچک-شاگرد خصوصی

Peers

گروه هم سالان

Solidify

جامد کردن-قوی تر شدن-یکپارچه شدن(اجتماعی)

promote

ترویج کردن -گسترش دادن

fortify

تقویت کردن( قوای نظامی)

Boost

تقویت کردن

Augment

افزایش دادن-تقویت کردن

Amplify

تقویت کردن-وسعت دادن

Enhance

گسترش دادن

Expand

گسترش دادن

improve

بهتر کردن

harden

سخت شدن-قویتر شدن

Social solidarity

همبستگی اجتماعی

diverse

گوناگون-متنوع

diverse

گوناگون-متنوع

Context

متن

instead

در عوض

defensive

دفاعی

Develop

رشد کردن(فیزیکی،روانی)-توسعه یافتن-مبتلا شدن

Develop

رشد کردن(فیزیکی،روانی)-توسعه یافتن-مبتلا شدن

Grow

پرورش دادن-رشد طبیعی داشتن

Develop

رشد کردن(فیزیکی،روانی)-توسعه یافتن-مبتلا شدن

Grow

پرورش دادن-رشد طبیعی داشتن

Thrive

جوانه زدن-رشد از نهال

Develop

رشد کردن(فیزیکی،روانی)-توسعه یافتن-مبتلا شدن

Grow

پرورش دادن-رشد طبیعی داشتن

Thrive

جوانه زدن-رشد از نهال

Germinate

جوانه زدن-شروع به رشد کردن

Develop

رشد کردن(فیزیکی،روانی)-توسعه یافتن-مبتلا شدن

Grow

پرورش دادن-رشد طبیعی داشتن

Thrive

جوانه زدن-رشد از نهال

Germinate

جوانه زدن-شروع به رشد کردن

Evolve

تکامل تدریجی-رشد تدریجی

Prosper

رشد مساعد داشتن

expand

گسترش دادن-بسط دادن

Breed

تکثیر و زاد وولد

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

proliferate

تکثیر بیماری

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

proliferate

تکثیر بیماری

Multiply

تکثیر و ازدیاد

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

proliferate

تکثیر بیماری

Multiply

تکثیر و ازدیاد

Flourish

شکوفا شدن-

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

proliferate

تکثیر بیماری

Multiply

تکثیر و ازدیاد

Flourish

شکوفا شدن-

cultivate

کشت و برداشت وتقویت دوستی

Breed

تکثیر و زاد وولد

Propagate

گسترش یافتن-ریشه دادن

proliferate

تکثیر بیماری

Multiply

تکثیر و ازدیاد

Flourish

شکوفا شدن-

cultivate

کشت و برداشت وتقویت دوستی

Burgeon

رشد ونمو یافتن

کلماتی ک اول آنها pro و multi میایند معنی تکثیر وگسترش میدهند

decrease

کمکردن-کاستن

lessen

کاهش دادن و کمکردن(به طور ارادی)

lessen

کاهش دادن و کمکردن(به طور ارادی)

lower

پایین آوردن درجه وسر به احترام

lessen

کاهش دادن و کمکردن(به طور ارادی)

lower

پایین آوردن درجه وسر به احترام

reduce

کاستن

lessen

کاهش دادن و کمکردن(به طور ارادی)

lower

پایین آوردن درجه وسر به احترام

reduce

کاستن

diminish

کاهش تدریجی

lessen

کاهش دادن و کمکردن(به طور ارادی)

lower

پایین آوردن درجه وسر به احترام

reduce

کاستن

diminish

کاهش تدریجی

decline

کاهش سریع

gradually

به تدریج

abruptly

ناگهانی

stock

سهام

convince

متقاعد کردن

slacken

سست کردن-کند کردن

finance

سرمایه گذاری

require

لازم داشتن-ملزم کردن

Acquire

به دست آوردن

Acquire

به دست آوردن

Acquired

اکتسابی

Acquire

به دست آوردن

Acquired

اکتسابی

Acquisition

دستاورد-اکتساب

inquire

بازجویی کردن

effort

نقد-تلاش

effort

نقد-تلاش

Enquiry

پرس وجو

effort

نقد-تلاش

Enquiry

پرس وجو

require

لازم داشتن

effort

نقد-تلاش

Enquiry

پرس وجو

require

لازم داشتن

Requisite

شرط لازم

effort

نقد-تلاش

Enquiry

پرس وجو

require

لازم داشتن

Requisite

شرط لازم

prerequisite

پیش شرط

norm

هنجار

inspector

بازرس

guilty

مجرم

compulsive

وسواسی-اضطراری-اجباری

compulsive

وسواسی-اضطراری-اجباری

compulsive habits

رفتارهای وسواسی

compulsive

وسواسی-اضطراری-اجباری

compulsive habits

رفتارهای وسواسی

Obsession

وسواس فکری

obsess about

تاکید کردن-اهمیت دادن

obsess about

تاکید کردن-اهمیت دادن

emphasize

تاکید کردن-اهمیت دادن

compulsion

اضطرار-اجبار-وسواس عملی

inattentive

بی اعتنا

inattentive

بی اعتنا

oblivious

بی توجه-فراموشکار

prejudice

تعصب

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

harvest

جمع آوری محصولات

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

garner

به زحمت جمع کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

harvest

جمع آوری محصولات

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

garner

به زحمت جمع کردن

take on

روی هم انباشتن و اضافه کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

harvest

جمع آوری محصولات

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

garner

به زحمت جمع کردن

take on

روی هم انباشتن و اضافه کردن

constellation

روی هم انباشتن -یکی کردن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

harvest

جمع آوری محصولات

cluster

تجمع خوشه ای-جمع کردن

garner

به زحمت جمع کردن

take on

روی هم انباشتن و اضافه کردن

constellation

روی هم انباشتن -یکی کردن

amass

متورم شدن

Build up

تجمع -جمع کردن ذخایر

Aggregate

مجموعه-تجمع خون

Accumulate

اندوختن-جمع کردن

pile up

اندوختن-توده کردن

convene

گردهمایی انسانها

convention

انجمن-پیمان

conventions

رسم ورسوم

conventional

سنتی

harvest

جمع آوری محصولات

perspire

دفع کردن-عرق کردن

segregate

جدا سازی

segregate

جدا سازی

dissipate

از هم پاشیدن

recover

احیا کردن

recover

احیا کردن

reject

رد کردن

recover

احیا کردن

reject

رد کردن

reproach

سرزنش کردن

recover

احیا کردن-بازسازی کردن

reject

رد کردن

reproach

سرزنش کردن

retreat

عقب نشینی کردن

repair

تعمیر کردن-احیا کردن

repair

تعمیر کردن-احیا کردن

restore

تعمیرکردن-احیا کردن

repair

تعمیر کردن-احیا کردن

restore

تعمیرکردن-احیا کردن

revitalize

باز زنده ساختن

resuscitation

احیا-به هوش آوری

revival

تجدید قوا-احیا

retrieve

بازیافتن

rebut

رد اتهام کردن

rebuff

رد کردن درخواست

rule out

رد کردن از نظر علمی

rule out

رد کردن از نظر علمی

refute

رد کردن از نظر علمی

rule out

رد کردن از نظر علمی

refute

رد کردن از نظر علمی

refuse(refusal)

رد کردن -مخالفت کردن(امتناع)

rule out

رد کردن از نظر علمی

refute

رد کردن از نظر علمی

refuse(refusal)

رد کردن -مخالفت کردن(امتناع)

revoke

لغو کردن از نظر قانونی

rule out

رد کردن از نظر علمی

refute

رد کردن از نظر علمی

refuse(refusal)

رد کردن -مخالفت کردن(امتناع)

revoke

لغو کردن از نظر قانونی

repudiate

به طور رسمی رد کردن

rebuke

سرزنش کردن

rebuke

سرزنش کردن

reprimand

توبیخ کردن

rebuke

سرزنش کردن

reprimand

توبیخ کردن

reproach

سرزنش و توهین کردن

rebuke

سرزنش کردن

reprimand

توبیخ کردن

reproach

سرزنش و توهین کردن

reprove

تنبیه کردن

criticize

سرزنش و توهین کردن

reproof

تنبیه وسرزنش

reproof

تنبیه وسرزنش

proof

اثبات-برهان

prove

ثابت کردن

retreat

عقب نشینی کردن (در جنگ)

retreat

عقب نشینی کردن (در جنگ)

recede

عقب رفتن

retreat

عقب نشینی کردن (در جنگ)

recede

عقب رفتن

regress

پس روی

retreat

عقب نشینی کردن (در جنگ)

recede

عقب رفتن

regress

پس روی

precede

جلورفتن-مقدم بر چیزی بودن

naughty

سرکش

gently

با ملایمت

regulation

قاعده -قانون

regulation

قاعده -قانون

archeological

وابسته به باستان شناسی

regulation

قاعده -قانون

archeological

وابسته به باستان شناسی

treasure

ثروت-گنجینه

regulation

قاعده -قانون

archeological

وابسته به باستان شناسی

treasure

ثروت-گنجینه

destroy

خراب کردن

regulation

قاعده -قانون

archeological

وابسته به باستان شناسی

treasure

ثروت-گنجینه

destroy

خراب کردن

nation

ملت -قوم

regulation

قاعده -قانون

archeological

وابسته به باستان شناسی

treasure

ثروت-گنجینه

destroy

خراب کردن

nation

ملت -قوم

advent

ظهور وفرا رسیدن

treasury

بانک-خزانه

treasury

بانک-خزانه

concurrent

همزمان -متقارن

efficacious

مفید

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

efficacious

مفید

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

invent

اختراع کردن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

invade

هجوم کردن

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

introduce

نشان دادن-معرفی کردن

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

complain

شکایت کردن-نالیدن

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

purpose

هدف

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

accentuate

اهمیت دادن

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

invent

اختراع کردن

introduce

نشان دادن-معرفی کردن

interpose

مداخله کردن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

invent

اختراع کردن

introduce

نشان دادن-معرفی کردن

interpose

مداخله کردن

recommend

توصیه کردن

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

invent

اختراع کردن

introduce

نشان دادن-معرفی کردن

interpose

مداخله کردن

recommend

توصیه کردن

cognitive

آگاهی و شناخت

evolve

نموکردن-باز کردن

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن

efficacious

مفید

aggravate

بدتر کردن-اضافه کردن

inconclusive

ناقص-ناتمام

representative

نماینده

persuasive

تشویقی-مجاب کننده

inclusive

شامل

preserve

حفاظت کردن

aggregate

متراکم ساختن

impede

مانع شدن-

germinate

جوانه زدن-سبز شدن

salubrious

سودمند

achievement

موفقیت-دستاورد

noxious

زیان آور

anger

خشمگین

rational

عقلانی

intensify

تشدید کردن

soarer

پرواز کننده

hinder

مانع-عقب انداختن

excess

زیادی

deteriorate

خراب کردن

expand

توسعه دادن-پهن کردن

generate

تولید کردن

refrain

اجتناب-پرهیز

define

تعریف کردن

degenerate

فاسد شدن-خراب شدن

hanging

آویختن-اعدام

leading

هدایت کننده

invade

هجوم کردن

invent

اختراع کردن

introduce

نشان دادن-معرفی کردن

interpose

مداخله کردن

recommend

توصیه کردن

cognitive

آگاهی و شناخت

evolve

نموکردن-باز کردن

appetite

اشتها

complain

شکایت کردن-نالیدن

viable

قابل دوام-زنده ماندنی

purpose

هدف

assuage

آرام کردن-تخفیف دادن

accentuate

اهمیت دادن

agitate

تحریک کردن-برانگیختن