• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/53

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

53 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

aggressive

خشونت آمیز، پرخاشگر، متجاوز، مهاجم، تهاجمی، پر تکاپو، پر پشتکار، سلطه جو

playful

بازیگوش، سرحال، اهل شوخی

squeak

جیک جیک کردن، جیر جیر کردن، خبرکشی کردن، لو دادن، به پلیس خبر دادن، از جای تنگ رد شدن، به سختی در امتحان قبول شدن/برنده شدن

صدای موش، صدای لولای در ...

hint

اشاره، تذکر، نکته، اشاره کردن

torn

پاره شده، چاک چاک، ریش ریش، تکه تکه

as if

انگار

release

پخش، پخش کردن، رها کردن، منتشر کردن، ترخیص، مرخص کردن، آزادی، بخشش

make into

تبدیل کردن

pleased

خوشحال، راضی

by himself, by myself

تنهایی، مستقلا

amuse

سرگرم کردن، مشغول کردن، تفریح دادن، جذب کردن، مات و متحیر کردن

amusement

سرگرمی، تفریح، لذت، گیجی، گمراهی، فریب خوردگی، نمایش

countryside

روستا، حومه، دشت و صحرا، بوم و بر

ordinary

معمولی، ساده، عادی، روزمره، پیش پا افتاده

disturb

برهم زدن، آرامش کسی را بر هم زدن، آشفته کردن، مختل کردن، مزاحم شدن، مضطرب کردن

undisturbed

مختل نشده، غیر مختل، بدون مزاحمت

suitcase

چمدان

look for

دنبال چیزی گشتن

disturbed

مزاحم، پریشان، مضطرب، مختل شده، آشفته

after all

به هر حال، با همه این حرفها، با این وجود، هرچه باشد، در نهایت

landlady

زن صاحب خانه، مالک، مدیر پانسیون، سرپرست خوابگاه

rest

باقیمانده، تتمه، مابقی، استراحت، استراحت کردن، آسایش، و...

Rest of the time: بقیه اوقات

desert

ترک کردن(بدون اجازه، مثل ترک کردن پست)، رها کردن، بیابان، کویر، گذاشتن و رفتن، بی سرپرست گذاشتن، ...

deserted

متروک، واگذارده، ویران

tiny

خیلی کوچک، ریز، اندک

brick

آجر، آجرکاری، آجری، به رنگ آجر

unwelcoming

نامطلوب، ناخواسته، دلخورکننده، بیرون اوردن، گره گشودن

spread

گستردن، پخش کردن، پهن کردن، گشودن، شیوع، گسترش، گستردگی، شایع شدن، پراکنده شدن و...

foolish

ابله، احمق، احمقانه، بیشعور، ناهوشمند، با بی فکری، مضحک، مسخره آمیز، شرمسار

prove

ثابت کردن، امتحان کردن، آزمودن، نشان دادن، ..

advice

مشورت، نصیحت، توصیه، توصیه کردن، مشورت دادن

throw

پرتاب کردن، انداختن، پرت کردن، ریختن، به زمین زدن و...

throw up

صرف نظر کردن، بالا اوردن، بلند کردن، کناره‌گیری کردن، رها کردن

horror

وحشت، ترس، لرزه، سیخ شدگی مو، تنفر، مایه ترس، بسیار ناخوشایند، مایه شر

grow

رشد کردن، بزرگ شدن، ترقی کردن، زیاد شدن، عمل آمدن

pale

رنگ پریده، کم رنگ، پژمرده، رنگ رفته، میله دار کردن

sift

الک کردن، غربال کردن، بررسی کردن

stir

به هم زدن، تکان دادن، جنبش، حرکت، حرکت دادن

dough

خمیر

chill

خنک کردن، سرد کزدن، سرما، مایه دلسردی، مایوس

stick

چسباندن، چسبناک، چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، سوراخ کردن، تحمل کزدن...

rack

قفسه، طاقچه، دندانه‌دار کردن، شکنجه

thief

دزد

detective

کارآگاه، مامور آگاهی

rip off

پاره کردن، غارت، غارت کردن

rip

شکافتن، دریدن، پاره کردن

sane

عاقل، دارای عقل سلیم

at all

اصلا، ابدا، مطلقا

at once

فوری، بلافاصله، همزمان

at last

در نهايت، سرانجام، در آخر

detective

کارآگاه، مامور آگاهی، پلیس

court

دادگاه، حیاط، دربار، آستان، چاپلوسی کردن

learn

پی بردن، دربافتن، متوجه شدن