Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
30 Cards in this Set
- Front
- Back
برزخ |
حد فاصل میان دوچیز ، زمان بین مرگ تا رفتن به بهشت یا دوزخ ، فاصله بین دنیا و آخرت |
|
چشمداشت |
انتظار و توقع امری از جیزی یا کسی |
|
چشم داشتن |
منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن |
|
داعیه |
ادعا |
|
گشاده دستی |
بخشندگی ، سخاوت |
|
بی حفاظ |
بدون حصار و نرده ، آنچه اطراف آن را حصار نگرفته باشد |
|
تشر |
سخنی ک همراه خشونت ، خشم ، اعتراض است و معمولن به قصد ترساندن و تهدید کردن کسی گفته میشود |
|
پگاه |
صبح زود ، هنگام سحر |
|
تعلل |
عذر و دلیل اوردن ، درنگ، اهمال کردن ، به تعویق انداختن چیزی یا انجام کاری |
|
جناق |
استخوان پهن و دراز در جلو قفسه سینه |
|
حزین |
غم انگیز |
|
حمایل |
نگهدارنده ، محافظ |
|
حمایل کردن |
محافظ قرار دادن چیزی برای چیز دیگر |
|
حیثیت |
آبرو ، ارزش ، اعتبار اجتماعی |
|
دنج |
ویژگی جای خلوت آرام بدون رفت آمد |
|
دیباچه |
مقدمه آغاز هر نوشته |
|
روضه |
ذکر مصیبت ، نوحع سرایی |
|
شامه |
حس بویایی |
|
شبح |
آنچه به صورت سیاه به نظر آید ، سایه موهوم از کسی یا چیزی |
|
شرف |
بزرگواری |
|
طفره رفتن |
کشاندن موضوع به موضوعات دیگر |
|
کلافه |
بی تاب و ناراحت به علت قرار گرفتن در وضع آزار دهنده |
|
گردان |
واحد نظامی ک معمولن شامل سه گروهان است |
|
متقاعد |
مجاب شده ، مجاب ، قانع شده |
|
متقاعد کردن |
مجاب کردن ، وادار به قبول امری کردن |
|
مجسم |
به صورت جسم در آمده ، تجسم یافته |
|
محضر |
دفتر خانه ، دادگاه |
|
مسلم |
پیرو دین اسلام |
|
مُصر |
اصرار کننده ، پافشاری کننده |
|
معبر |
محل عبور ، گذرگاه |