• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/54

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

54 Cards in this Set

  • Front
  • Back

ارتجالا

بی‌درنگ، بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن

اِسترحام

رحم خواستن، طلب رحم کردن

استماع

شنیدن، گوش‌دادن

اِلزام

ضرورت، لازم گردانیدن، واجب‌گردانیدن

اَوان

وقت، هنگام

باری

القصه، به هر حال، خلاصه

بَدسِگال

بداندیش، بدخواه، دشمن

بِسمِل کردن

سر جانور را بریدن، چون مسلمون موقع ذبح بسم الله میگه

پاس

نگاهبانی، نگاهداری

پاس داشتن

پاسبانی کردن، نگهبانی کردن

پلاس

جامه‌ای کم‌ارزش، گلیم درشت و کلفت

تعلیقات

ج تعلیق، پیوست‌ها و یادداشت مطالب و جزئیات در رساله یا کتاب؛ در درس مقصود نشان های ارتشی است

تقریر

بیان، بیان‌کردن

تکریم

گرامیداشت

تکیده

لاغر و باریک‌‌اندام

تصدیق نامه

گواهی‌نامه

جافی

جفاکار، ستمکار

جَلاجِل

جمع جلجل، زنگ، زنگوله

حُجب

شرم و حیا

حَلَبی

ورق نازک اهن که هر دو روی آن قلع اندود باشد

خسروانی خورش

خورش و غذای شاهانه

خودرو

خودرای، خودسر، لجوج

دانگ

بخش، یک ششم چیزی

دستار

پارچه‌ای که دور سر بندند، سربند و عمامه

دوات

مرکب‌دان، جوهر

زَنگاری

منسوب به زنگار، سبز رنگ

شهناز

از اهنگ‌های موسیقی ایرانی، گوشه‌ای در دستگاه شور

صاحبدل

عارف، آگاه

ضمایم

ج ضمیمه، همراه و پیوست، در درس: نشان‌های دولتی

طُرفه

شگفت‌آور، عجیب

طمانینه

آرامش، سکون و قرار

عِتاب کردن

خشم‌گرفتن بر کسی، سرزنش کردن

عَنود

ستیزه‌کار، دشمن و بدخواه

فیاض

سرشار و فراوان، بسیار فیض دهنده

کُمَیت

اسب سرخ مایل به سیاه

لاجَرَم

ناگزیر، ناچار

لِمَن تقول

برای چه میگویی؟

لهو و لعب

بازی و سرگرمی، آنچه مردم را مشغول کند، خوش‌گذرانی

مالوف

خو گرفته

متداول

معمول، مرسوم

مَخذول

خوار، زبون گردیده

مسخرگی

لطیفه‌گویی، دلقکی

مُسکِر

چیزی که نوشیدن آن مستی آورد، مثل شراب

مُطربی

عمل و شغل مطرب

مطرب

کسی که نواختن ساز و اواز را پیشه خود سازد

مَعاصی

ج معصیت، گناهان

مَغلوب

شکست‌خورده

مَفتول

سیم، رشته فلزی دراز و باریک

ملتفت شدن

آگاه شدن، متوجه شدن

منت

سپاس، شکر

منت داشتن

احساس کسی را پذیرفتن و سپاسگزار او بودن

منجلاب

محل جمع‌شدن آب های کثیف و بدبو

مندرس

کهنه، فرسوده

مُنکَر

زشت، ناپسند