• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/45

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

45 Cards in this Set

  • Front
  • Back

اَتَمَنَّی

آرزو دارم



تَمَنَّی یَتَمَنَّی

اَذنَبَ

گناه کرد



اَذنَبَ یُذنِبُ

اِستَعینوا

کمک بگیرید



اِستعانَ یَستَعین

اِشتاق

مشتاق شد



اِشتاقَ یَشتاقُ



مشتاق = مُعجَب شیفته ، مشتاق

اُمّاه

مادر جان ، ای مادرم

اِنتَصَرَ

پیروز شد



اِنتَصَرَ یَنتَصِرُ



بر وزن افتعال

بَلَعَ

بلعید



بَلَعَ یَبلَعُ

بُنَیَّ

پسرکم



بنیّ # بنیتی

بُنَیَّه

دخترکم

تَساقَطَ

افتاد



تساقط یَتَساقَط



بر وزن تفاعل



تساقط # تصاعَدَ بالا رفت

التَّلفاز

تلوزیون

تَمُرُّ

می گذرد ، گذر کرد



مَرَّ یَمُّرُ



یَمُرُّ = یَعبر عبور می کند ، می گذرد

تُولِمُ

به درد می آورد



تُولمنی رِجلی : پایم درد می کند



اَلَمَ یُولِمُ



یولِمَ = یُزعِجُ = آزار می دهد ، به درد می آورد


یولم # یُهَدِّی آرام می کند

الجرّاره

تراکتور

جَوله

گردش

حَجَّ

حج رفت



حجّ یَحُجُّ

خَیام

چادر ها



مفردش : خَیمَه

دُموع

اشک ها



مفردش : دَمیع

زُرتُ

دیدم دیدار کردم



زارَ ُ یَزور



یَزور = یُشاهَدَ می بیند



الفرائس

شکار ها



مفردش الفریسه



الفریسه = الصَّید شکار

الفم

دهان

قِمَه

قله



جمعش قِمَم

کَما

همانطور که

لا تَهِنوا

سست نشوید



فعل نهی از


وَهَنَ یَهِنُ



وهن # شَدَّ محکم شد

لجا الی

به..پناه برد



لجا یَلجَا



لَجا = عاذَ پناه برد

مشهد

صحنه ، منظره



جمعش : مَشاهِد



مشهد = منظر منظره و صحنه

مُصَلِّح

تعمیرکننده



صَلَّحَ تعمیر کرد # خَرَّبَ خراب کرد


مُعَطَلَّه

خراب شده



مُعَطَّل خراب شده # مُصَلَّح تعمیر شده

مُوَقِف

گاراژ



جمعش : مَواقِف

یَتَعَبَّدُ

عبادت می کند



تَعَبَّدَ یَتَعَبَّدُ

یُوتون

می دهند



آتی یُوتی



یوتی = یعطی می دهد

السَمَکَه السَّهم

ماهی تیر انداز

السَّم

تیر

اطلَقَ

رها کرد



اَطلَقَ یُطلِقُ

المُتتالی

پی در پی

الهُواه

هواداران علاقه مندان



مفردش : الهاوی



الهاوی = المُحِبّ = الراغب دوستدار علاقه مند

غار


غار



غار = کهف

اقویاء

نیرومندان



اقویاء # ضُعفاء ضعیفان

الغالب

مسلط ، چیره



الغالب # الفاشِل شکست خورده

یَبکی

گریه می کند



یبکی # یضحکُ می خندد

تَذَکرَ

به یاد آورد



تذکر # نَسِیَ فراموش کرد

الرِجل

پا



جمعش : الاَرجُل

رَمیُ الحَمَرات

پرتاپ ریگ ها ( در مراسم حج)

السعی

دویدن ، تلاش

عَفا

عفو کرد