• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/251

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

251 Cards in this Set

  • Front
  • Back

اِتَّقیٰ

پروا کرد

اِثم

گناه = ذَنب

اِستِهزاء بِ

ریشخند کردن

اِغْتابَ

غیبت کرد

أَن یَکُنَّ

که باشند

أَن یَکونوا

که باشند

بَعْض...بَعْض

یکدیگر

بِئْسَ

بد است

تابَ

توبه کرد

تَجَسَّسَ

جاسوسی کرد

تَسْمیَة

نام دادن . نامیدن

تَنابُز بِالْأَلقابِ

به یکدیگر لقب های زشت دادن

تَوّاب

بسیار توبه پذیر . بسیار توبه کننده

تَواصُل

ارتباط

حَرَّمَ

حرام کرد

خَفیّ

پنهان (مخالف : ظاهِر)

سَخِرَ مِنْ

مسخره کرد

عابَ

عیب جویی کرد . عیب دار کرد

عُجْب

خودپسندی

عَسیٰ

شاید = رُبَّما

فُسوق

آلوده شدن به گناه

فَضْح

رسوا کردن

قَدْ

گاهی . شاید

کَبائِر

گناهان بزرگ (مفرد: کَبیرَة)

کَرِهَ

ناپسند داشت

لَحْم

گوشت (جمع : لُحوم)

لَقَّبَ

لقب داد

لَمَزَ

عیب گرفت

مَیْت

مُرده (جمع أَمْوات . مَوْتیٰ) (متضاد : حَيّ)

أَجَلّ

گران‌قدر‌تر

اِرتَبَطَ

ارتباط داشت

اِسْتَمَعَ

گوش فرا داد

اِلْتَزَمَ

پایبند شد

اِلْتِفات

روی برگرداندن

اِلْتَفَتَ

روی برگردانْد

أَلَّفَ

نگاشت

أَنْشَأَ

ساخت

تارَةً

یک بار = مَرَّةً

تَبْجیل

بزرگداشت

تَعَنُّت فِي السُّؤالِ

پرسیدن به منظور به سختی و لغزش انداختن

تَنَبَّهَ

آگاه شد

حِصَّة

زنگ درسی . قسمت

خَجِلَ

شرمنده شد

سَبَقَ

پیشی گرفت

سَبّورَة

تخته سیاه

سُلوك

رفتار

ضَرَّ

زیان رسانْد

عَصیٰ

سرپیچی کرد

عِلْمُ الْأَحیاءِ

زیست شناسی

فَکَّرَ

اندیشید

قُمْ

برخیز

کادَ

نزدیک بود که

مَجال

زمینه

مُشاغِب

شلوغ کننده و اخلالگر

وافَقَ

موافقت کرد

وَفّیٰ

کامل کرد

هَمَسَ

آهسته سخن گفت

أَحَلّ

حلال‌ تر . حلال ترین

اِشْتِعال

برافروخته شدن . سوختن

أَطْیَب

خوب‌ تر . خوب ترین =أَحْسَن . أَفْضَل

أَغْصان . غُصون

شاخه ها (مفرد : غُصْن)

اِلْتِفاف

در هم پیچیدن

بُذور

دانه ها (مفرد : بَذْر)

جِذْع

تنه (جمع : جُذوع)

جُزُر

جزیره ها (مفرد : جَزیرَة)

جَو‌ْزَة

دانه گردو،بلوط و مانند آن

خَنَقَ

خفه کرد

خانِق

خفه کننده

سَبَّبَ

سبب شد

سیاج

پرچین

غاز

گاز

فالِق

شکافنده

لُبّ

مغز میوه

مَحاصیل

محصولات

اَلْمُحیطُ الْهادِیُٔ

اقیانوس آرام

مُزارِع

کشاورز = زارِع . فَلّاح

مُعَمَّر

کهن سال

مُلَوِّث

آلوده کننده

مُواصَفات

ویژگی ها

نَبَتَ

رویید

نَصِفُ

توصیف میکنیم

نَویٰ

هسته

ٱدْعُ

فرا بخوان

أَنْ لا یَتَدَخَّلَ

که دخالت نکند

تُهَم

تهمت ها (مفرد : تُهْمَة)

زَلَل

لغزش

سَدید

درست و استوار

طوبیٰ‌ لِ

خوشا به حالِ

عَوَّدَ

عادت داد

قِلَّة

کمی (متضاد : کَثْرَة)

کَلَّمَ

سخن گفت = حَدَّثَ . تَکَلَّمَ

لا تُحَدِّثْ

سخن نگو

لا تَقْفُ

پیروی نکن

لِکَي یُقْنِعَ

تا قانع کند

لَیِّن

نرم (متضاد : خَشِن)

لیْٖن

نرمی (متضاد : خُشونَة)

مَخْبوء

پنهان = خَفيّ

یُعَرِّضُ

در معرض میگذارَد

أَجَّلَ

به تأخیر انداخت = أَخَّرَ

اِظْطَرَّ

ناگزیر کرد

إطار

تایر . چارچوب

إطارٌ احْتیاطيّ

چرخ یدکی

تَبَیَّنَ

آشکار شد

خُطَّة

نقشه . برنامه (جمع : خُطَط)

زاویَة

گوشه (جمع : زَوایا)

ساقَ

رانندگی کرد

صُعوبَة

سختی (مخالف : سُهولَة)

ضَمِنَ

ضمانت کرد

عاهَدَ

پیمان بست

عِدَّة

چند

فَشِلَ

شکست خورد

قَرَّرَ

قرار گذاشت

کُنْ

باش

لَنْ

حرف نشانهٔ آیندهٔ منفی

مُحَدَّد

مشخّص شده

مَقال

گفتار = قَوْل . کَلام

نَدَبَ

فرا خواند

واجَهَ

روبه‌رو شد

وَزَّعَ

پخش کرد

أُرْدیَّة

زبان اردو

أَشارَ

اشاره کرد

أَلْقیٰ

انداخت

إنجِلیزیَّة

انگلیسی

أَنقَرَة

آنکارا

أَوْصیٰ

سفارش کرد

ثَقافيّ

فرهنگی

ثَقافَة

فرهنگ

حَصَلَ عَلیٰ

به دست آورْد

حَضارَة

تمدّن

دُکتوراه

دکترا

شَکَّلَ

تشکیل داد

شَهادَة

مدرک

عَدَّ

به شمار آورْد . شمُرد

فَخْریَّة

افتخاری

فَرَنسیَّة

فرانسوی

قارَبَ

نزدیک شد

مُحاضَرَة

سخنرانی

مَدَّ

کشید . گسترش داد

مُسْتَشرِق

خاورشناس

مُعجَبَة بِ

شیفتهٔ

مُقابَلَة

مصاحبه

مُنْذُ

از هنگام

اِزْدادَ

افزایش یافت

اِشْتَدَّ

شدّت گرفت

اِشْتَقَّ

برگرفت

اِنْضِمام

پیوستن

بَیَّنَ

آشکار کرد

تَغَیَّرَ

دگرگون شد

دَخیل

وارد شده

دیباج

ابریشم

شارَكَ

شرکت کرد

مُعَرَّب

عربی شده

مُفرَدات

واژگان

مِسْك

مُشک

نَطَقَ

بر زبان آورد

نَقَلَ

منتقل کرد

وَفْقاً لِ

بر اساسِ

یَضُمُّ

در برمی‌گیرد

حَيَّ

بشتاب

أَهْدیٰ

هدیه کرد

غَلَبَتْ

چیره شد

جادِلْ

بحث کن

ضَلَّ

گمراه شد

سِعْر

قیمت (جمع : أَسْعار)

نَوعیَّة

جنس

مَتْجَر

مغازه

زَمیل

همکار

تَخْفیض

تخفیف

ساءَ

بد شد

عَذَّبَ

عذاب داد

لِأُتَمِّمَ

تا کامل کنم

حَسَّنْتَ

نیکو گردانیدی

میزان

ترازو (ترازوی اعمال)

یَتَوَکَّلْ

توکّل کند

حَسْب

بس . کافی

ما تُقَدِّموا

هرچه را از پیش بفرستید

یُثَبِّت

استوار می‌سازد

خاطَبَ

خطاب کرد

سَلام

سخن آرام

اَلْأَجْر

پاداش . مزد

جَهِلَ

ندانست

اَلْمَیِّت

مُرده

وَ إنْ کُنتَ أَمیراً

اگرچه فرمانده باشی

فُرقان

جدا کنندهٔ حق از باطل

اَلْمِشْکاة

چراغدان

اَلدُّرّيّ

درخشان

اَلْمُباراة

مسابقه

تَعادَلَ

برابر شد

أَتَذَکَّرُ

به یاد می‌آورم

کِلا

هر دو

أَنْ یَمتَلِیَٔ

که پر شود

اَلْمُتَفَرِّج

تماشاچی

سَیُسَجِّلُ

ثبت خواهد کرد

اَلْهَدَف

گُل

اَلْمَرمَی

دروازه

اَلْحَکَم

داور

اَلتَّسَلُّل

آفساید

یُعْجِبُني

مرا در شگفت می‌آورَد . خوشم می‌آید (أَعْجَبَ . یُعْجِبُ)

حارِسُ الْمَرمیٰ

دروازه‌بان

ما مِنْ

هیچ ... نیست

غَرْس

نهال

أُشیرَ

اشاره شد

قائِمَةُ التُّراثِ الْعالَميِّ

لیست میراث جهانی

لا تَشْبَعُ

سیر نمی‌شود

لا یَخْشَعُ

فروتنی نمی‌کند

لا تُرْفَعُ

بالا برده نمی‌شود (بالا نمی‌رود)

فُحْش

گفتار و کردار زشت

مُرّ

تلخ

بَرنامَج

برنامه

یَجُرُّ

می‌کِشد

رَزَقَ

روزی داد

خُلَّة

دوستی

مُعارَضَة

مخالفت

اَلصَّیدَلیَّة

داروخانه

اَلْأَدْویَة

دارو ها (مفرد : الدَّواء)

اَلْمِحْرار

دماسنج

اَلْقُطْن

پنبه

اَلْجِلْد

پوست

حَضْرَةُ الصَّیدَليّ

جناب داروخانه‌دار

راجِعْ

مراجعه کن

لا تَغتَرّوا

فریب نخورید

اَلصّیام

روزه

لا تَسْتَشِرْ

با ... مشورت نکن

یُقَرِّبُ

نزدیک می‌سازد

یُبَعِّدُ

دور می‌سازد

اَلاِحْتیال

فریبکاری

حَرَج

حالت بحرانی

لِکَیلا

لِکَي + لا

فاتَ

از دست رفت

لَن تَنالوا

دست نخواهید یافت

أَسْلَمَ

اسلام آورْد

اَلصَّمَد

بی نیاز

وَلَدَ

زایید (مضارع : یَلِدُ)

اَلْکُفُو

همتا

أَطْعَمَ

خوراک داد

اَلْجوع

گرسنگی

آمَنَ

ایمن کرد . ایمان آورْد

اَلْمُخْضَرَّة

سرسبز

نَظَّفَ

تمیز کرد

أَوْفوا

وفا کنید

آیات

نشانه ها

أَلَّفَ

همدل کرد . به هم پیوست

اَلْأَلَم

درد

اَلْمُصاب

دچار

اَلزُّکام

سرماخوردگی شدید

اَلْحُمّیٰ

تب

تَتَحَسَّنُ

خوب می‌شود

تَشْتَهي

می‌خواهد . میل دارد

نَستَودِعُ

می‌سپاریم

نَلتَقي

دیدار می‌کنیم

نَتَمَنَّی

آرزو می‌کنیم