Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
148 Cards in this Set
- Front
- Back
اجابت کردن |
پذیرفتن. قبول کردند. پاسخ دادن |
|
استدعا |
درخواست کردن خواهش کردن |
|
اسوه |
پیشوا. سرمشق. نمونه پیروی |
|
باری تعالی |
خداوند بزرگ |
|
تجلی |
آشکار شدن. جلوه کردن |
|
تکلف |
رنج بر خود نهادن. خودنمایی. تجمل |
|
بی تکلف |
بی ریا و صمیمی |
|
جنود |
ج جند ،لشکریان،سپاهیان |
|
حنین |
نام نبردی که در منطقه حنین( بین مکه و طائف) که میان مسلمانان و کافران پس از فتح مکه رخ داد |
|
خانقاه |
محلی که درویشان و مرشدان در ان گرد می ایند |
|
خور |
زمین پست ، شاخه ای از دریا |
|
راست و ریس کردن |
اماده و مهیا کردن |
|
رعب |
ترس دلهره. هراس |
|
سردمدار |
سردسته. رئیس |
|
سکان |
ابزاری در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر |
|
سوله |
ساختمان سقف دار فلزی |
|
غنا |
توانگری. بی نیازی |
|
مشیت |
اراده خواست خدای تعالی |
|
معرف |
کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد میشوند معرفی میکند شناساننده |
|
معرکه |
میدان جنگ |
|
مقریان |
ج مقری، کسی که ایات قران را به اواز خواند، قران خوان |
|
نسیان |
فراموشی |
|
نفوش |
ج نفس. مجازا انسان ها. موجودات زنده |
|
وسواس |
دودلی. شک. تردید |
|
ارمان |
ارزو عقیده |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
تکریم |
بزرگداشت و گرامیداشت |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
تکریم |
بزرگداشت و گرامیداشت |
|
توسن |
اسب سرکش متضاد رام |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
تکریم |
بزرگداشت و گرامیداشت |
|
توسن |
اسب سرکش متضاد رام |
|
توش |
توشه و اندوخته. توانایی تحمل سنگینی یا فشار |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
جسارت |
دلیری. بی باکی. گستاخی |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
تکریم |
بزرگداشت و گرامیداشت |
|
توسن |
اسب سرکش متضاد رام |
|
توش |
توشه و اندوخته. توانایی تحمل سنگینی یا فشار |
|
اسرا |
ج اسیر. گرفتاران. دستگیر شدگان |
|
جسارت |
دلیری. بی باکی. گستاخی |
|
خصم |
دشمن |
|
زبر |
بالا. فوق. مقابل پایین |
|
طاقت فرسا |
خسته کننده |
|
فراق |
دوری. جدایی |
|
کرکس |
پرنده ای از رده لاشخور |
|
کفاف |
به اندازه کافی. ان اندازه روزی که انسان را بس باشد |
|
گلشن |
گلستان. گلزار |
|
مدفن |
جای دفن. گور |
|
مصلحت |
انچه که سبب خیر و صلاح انسان باشد |
|
اسطوره |
سخنان یا اشخاص که مربوط بهموجودات یا رویداد خای فوق طلیعی روزگار باستان است و ریشه در باور ها و اعتقادات مردم روزگار کهن داراد |
|
معلول |
کسی که عضو یا اندام هایی از بدنش اسیب دیده |
|
معیار |
مقیاس. اندازه |
|
مگسل |
جدا مشو. رها مکن |
|
ملاک |
اصل هر چیز. ابزار سنجش |
|
مهیب |
ترسناک. ترس اور هولناک |
|
وقاحت |
بی شرمی. بی حیایی |
|
هیئت |
گروه دسته. انجمن |
|
بعث |
حزب سیاسی که صدام حسین. ریس جمهور پیشین عراق. رهبری ان را برعهده داشت |
|
بنات الخمینی |
دختران امام خمینی |
|
تاوان |
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطا کاری. بی توجهی یا اسیب رساندن بخ دیگران ببیند |
|
تجلی |
جلوه گری. پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور و روشنی |
|
تقریظ |
ستودن. نوشتن یادداشتی ستایش امیز درباره یک کتاب |
|
تکریم |
بزرگداشت و گرامیداشت |
|
توسن |
اسب سرکش متضاد رام |
|
توش |
توشه و اندوخته. توانایی تحمل سنگینی یا فشار |
|
آبنوس |
درختی است که چوب ان سیاه و سخت و سنگین و گران بها است |
|
آبنوس |
درختی است که چوب ان سیاه و سخت و سنگین و گران بها است |
|
بارگی |
اسب. باره نیز به همین معناست |
|
بهرام |
سیاره مریخ |
|
پتک |
چکش بزرگ فولادین. اهن کوب |
|
ترگ |
کلاه خود |
|
تیز |
تند و سریع |
|
جاه |
مقام و درجه |
|
خدنگ |
چوبی سخت و محکم که از ان تیر و نیزه می سازند |
|
خود |
کلاه فلزی که سربازان هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر میگذارند |
|
دد |
جانور درنده. مانند شیر و پلنگ و گرگ |
|
زجر |
ازار و اذیت و شکنجه |
|
زجر |
ازار و اذیت و شکنجه |
|
زه |
چله کمان - وتر |
|
سپردن |
طی کردن |
|
ستوه |
درمانده و ملول. خسته و ازار |
|
سلیح |
افزار جنگ. ممال سلاح |
|
سلیح |
افزار جنگ. ممال سلاح |
|
سندروس |
صمغی زرد رنگ |
|
عامل |
حاکم و والی |
|
عامل |
حاکم و والی |
|
عنان |
افسار و دهانه |
|
کام |
مراد. ارزو. قصد. نیت |
|
کاموس |
یکی از فرماندهان زیر دست افراسیاب |
|
کوس |
طبل بزرگ. دهل |
|
کیوان |
سیاره زحل |
|
گبر |
نوعی جامه جنگی. خفتان |
|
گرد |
دلیر پهلوان |
|
مزیح |
ممال مزاح شوخی |
|
مصادره |
تاوان گرفتن. جریمه کردن |
|
مضرت |
زیان. گزند رسیدن |
|
مضرت |
زیان. گزند رسیدن |
|
هماورد |
حریف. رقیب |