Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
42 Cards in this Set
- Front
- Back
Function |
(n) عمل-وظیفه-نقش Function(v) عمل کردن |
|
Mystery |
سر-راز-معما(n) |
|
Lower |
پایین اوردن/بردن - فرود اوردن/امدن (v) |
|
Forecast |
[هواشناسی،اقتصاد] پیش بینی کردن(v) |
|
Provide |
تهیه کردن، تامین کردن-با[with]در اختیار گذاشتن[با forیاagainst] اماده کردن |
|
Ignore |
نادیده گرفتن (v) |
|
Realize |
درک کردن (v) |
|
Consist(of) |
داشتن،دارا بودن،شامل شدن(v) |
|
Speculate(on/about) |
اندیشیدن , فکر کردن ، گمان کردن (v) |
|
Prepare |
اماده کردن/شدن ، حاضر کردن/شدن ، تدارک دیدن ، فراهم کردن (v) |
|
Lean |
خم شدن ، خم کردن ، تکیه دادن (v) |
|
Primary |
اساسی ، اصلی ، اغازین (adj) |
|
Direct |
مستقیم ، راست ، رک (adj) |
|
Vessel |
ظرف ، رگ ، مجرا کشتی ، ناو (N) |
|
Willing |
مایل ، مشتاق (adj) |
|
Scene |
صحنه ، منظره ، جلوه (n) |
|
Concentrate(on) |
متمرکز کردن ، متمرکز شدن ، توجه کردن (v) |
|
Irrelevant(to) |
نامربوط ، بی ربط |
|
Enhance |
[هزینه،ارزش یا جذابیت]بالا بردن ، زیاد کردن [وضعیت،کیفیت] بهتر کردن |
|
Aware(of) |
مطلع، اگاه , هشیار |
|
Bother |
اذیت کردن ، مزاحم شدن ، به دردسر انداختن |
|
Feature |
جنبه ، ویژگی ، مشخصه ، ظاهر ، نما |
|
Embarress |
خجالت زده کردن ، شرمنده کردن ، دستپاچه کردن ، کنف کردن |
|
Float |
شناور بودن ، (بدون حرکت از خود )در حرکت بودن (بدون هدف) در حرکت بودن |
|
Extreme |
شدید ، مفرط ، غیر عادی |
|
Respond(to) |
پاسخ دادن |
|
Apprentice |
شاگرد ، کار اموز ، نو اموز |
|
Brief |
کوتاه ، زود گذر ، خلاصه |
|
Capacity |
گنجایش ، ظرفیت ، توانایی ، استعداد ، قدرت تولید |
|
Depend(on) |
بستگی داشتن به ، وابسته بودن به |
|
Certain (of) |
مطمعن ، مسلم ، حتمی |
|
Total |
جمع ، کل ، جمله |
|
Smoothly Smooth |
به نرمی ، به ارامی ، بی دردسر ، به طور روان (adv) صاف ، هموار ، نرم ، روان (adj) |
|
Posture |
طرز قرار گیری بدن ، وضع ، حالت ، ژست (n) |
|
Surrounding
Surround |
اطراف ، مجاور ، گرداگرد ،پیرامون (adj) احاطه کردن ، در میان گرفتن (v)
|
|
Mechanism |
مکانیسم ، سازوکار ، نظام (n) |
|
Annoy |
اذیت کردن ، ازار دادن ، رنجاندن (v) |
|
Frightening Frightened |
ترسناک ، وحشتناک (adj) ترسیده ، وحشت زده (adj) |
|
Ashamed (of) |
شرمنده ، خجالت زده ، سر افکنده (adj) Shame(n) شرم ، خجالت ، سر افکندگی |
|
Combine Combination |
ترکیب کردن/شدن ، آمیختن ترکیب ، مخلوط |
|
Arrange(to/for) Arrangement |
ترتیب دادن ، مقرر شدن ، مرتب کردن (v) ترتیب ، قرار ؛ [جمع] مقررات (n) |
|
Calm |
آرام ، اسوده ، متین (adj) |