• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/50

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

50 Cards in this Set

  • Front
  • Back

squander

تلف کردن، هدر دادن

fugitive

فراری، متواری

calamity

مصیبت، بلا، فاجعه

pauper

فقیر، مسکین، تهی‌دست

bigamy

دوهمسری

compel

مجبور کردن، وادار کردن

quench

خاموش کردن، (عطش) رفع کردن

utter

بیان کردن، (فریاد و غیره) کشیدن

‌‌pacify

صلح برقرار کردن در، آرام کردن

becken

اشاره کردن، وسوسه کردن

severity

سختی، خشونت، شدت، وخامت

miserly

ناچیز، خسیس، خسیسانه

monarch

حاکم، فرمانروا، پادشاه، ملکه

culprit

گناهکار، تقصیرکار، متهم، خاطی

subside

فروکش کردن، آرام شدن

commend

تعریف کردن از، سپردن

exempt

معاف(کردن)

depict

به تصویر کشیدن، توصیف کردن

quarter

منطقه، جا دادن، (در جمع) اقامتگاه

roam

پرسه زدن(در)، ول گشتن(در)

commuter

مسافر هر روزه (میان خانه و محل کار)

confine

محبوس کردن،، زندانی کردن، محدود کردن

idle

بیکار(ی)، بی اساس، ول گشتن

patriotic

وطن پرست، وطن پرستانه

dispute

مشاجره(کردن)، جنگیدن(برای)

valor

شجاعت، دلیری، دلاوری

vein

سیاهرگ، ورید، رگه، حالت

Shrill

شدید، (صدا) زیر - گوش خراش

hinder

مانع‌‌‌...شدن، جلوی.‌‌.‌‌.را گرفتن

wad

دسته، توپه، پر کردن

retain

حفظ کردن، پیش پرداخت کردن به

utensil

ابزار، وسیله

temperate

معتدل، خوش آب و هوا، آرام

elevate

ترفیع دادن، بالا بردن، تعالی بخشیدن

finance

دارایی، هزینه‌ی...را پرداخت کردن

discard

رها کردن، کنار گذاشتن، انداختن

soar

به شدت افزایش یافتن، اوج گرفتن

stationary

بی‌حرکت، ثابت

prompt

وادار کردن، متن رساندن به، فوری

hasty

عجولانه، شتابزده

scorch

سوزاندن، سوختن، خشک کردن

tempest

توفان

soothe

آرام کردن، تسکین دادن

redeem

وفا کردن به، از رهن درآوردن

heir

وارث

dwindle

کاهش یافتن، کم شدن

drought

خشکسالی، قحطی

unify

یکدست کردن، متحد کردن

‌ summit

اجلاس سران، قله

heed

توجه (کردن به)