• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/221

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

221 Cards in this Set

  • Front
  • Back

alleviate

آرام کردن

mitigate

آرام کردن

pacify

آرام کردن


تسکین دادن

conciliate

آشتی دادن


آرام کردن

appease

راضی کردن


فرونشاندن

equable

ساکن


آرام


پایدار

construe

توضیح دادن

expound

شرح دادن

culminate

به اوج رسیدن

integrity

یکپارچگی


درستی

justice

عدالت


درستی

Ancient

باستانی

Archaic

قدیمی

Antiquated

قدیمی

medieval

عتیقه


قدیمی

costume

لباس سنتی

passe

از مد افتاده

extant

موجود و سالم

elegant

ساده


شسته رفته

abolish

منسوخ کردن

ritual

آیینی


روتین روزمره


تشریفات مذهبی

vogue

رسم


مد

obsolete

منسوخ

Adolescant

نوجوان

Juvenile

جوان

infancy


Infamy

دوران کودکی


رسوایی

Nocturnal

شبانه

engage

مشغول بودن


بکار گرفتن

vow

قسم خوردن

affirm

تایید کردن

pledge

قول دادن


قول

collusion

همکاری سری

collaborate

همکاری کردن


تبانی کردن

carry out

اجرا کردن

Coordination

همکاری


هماهنگی

digest

هضم کردن

voracious

سیری ناپذیر

devour

بلعیدن

deplete


Droplete

مصرف کردن


کم کردن


قطره

Cosmic

جهانی


وسیع

monster

هیولا

minister


Sinister

وزیر


کشیش


گناه

tremendous

عظیم

prodigious

عظیم

Criterion

معیار

debt

قرض

lend

قرض دادن


بخشیدن

owe

بدهکار بودن به

liability

تعهد

burden

بار مسئولیت


مشکل تراشی کردن برای

tenable

قابل دفاع


نگه داشتنی

rationalize

توجیه کردن

justify


Justice

توجیه کردن: درست کن دلیل بیار


تصدیق کردن


درستی

abbreviate

خلاصه کردن

abridge

خلاصه کردن

concise

خلاصه

evoke

تداعی کردن


به ذهن اوردن


به یاد اوردن

recollect

به یاد اوردن

Iaconic

خلاصه

synopsis

خلاصه

abstract

خلاصه

Pithy

خلاصه

succinct

خلاصه شده


صفت

sage

دانا

savant

عالم دانا

astute

زیرک

brilliant

درخشان

deft

ماهر

judicious

با درایت عاقلانه

Campus

پردیس محوطه

wisdom

خرد هوش

subtle

کوچک جزئی

illegible


Illegal

ناخوانا


غیر قانونی

illiteracy

بی سوادی

literal

کلمه به کلمه

literature

ادبیات

bachelor

لیسانس مرد مجرد

hyperbole

اغراق

verse

بیت

vestige

نشانه اثر بقایا

Vestigial

باقی مانده رشد نکرده

scar

اثر جای زخمی

scald

سوزاندن با آب داغ

contribution


Contribute

کمک کمک هزینه


شرکت کردن کمک کردن همکاری کردن

issue

موضوع منتشر کردن

context

محتوا شرایط

Cord

طناب

ropy

طنابی شکل بی کیفیت ریش ریش

strand

رشته

rebound

دوباره به حال خوب اول برگشتن

rally

جمع شدن متحد شدن مجمع عمومی

reconcile

منطبق کردن

dare

جرات کردن

possess

دارا بودن و داشتن

possessive


Possess

خسیس


دارا بودن

benefactor

حامی و اسپانسر

proponent


Propone

مدافعه نظر و هوا خواه.... توضیح دهنده


پیشنهاد دادن ارایه دهنده

distort

پیچاندن و تحریف کردن

contort

خم کردن

twist

پیچاندن

deform

بدشکل کردن

wrap

پیچاندن و قنداق کردن

comprehensive

کامل و فراگیر و گسترده

exhaustive

کامل و فراگیر

absolute

کامل و مطلق

recourse


Course

توسل


مسیر


Re+course


مسیر و عوض کردن و از طریق یکی دیگ اقدام کردن

resort to

متوسل شدن

awful

وحشتناک و افتضاح و شدید

treacherous

خائن و بی وفا و خطرناک

perfidy

خیانت

betray

خیانت کردن

conspire

توطئه چیدن

fidelity

وفاداری

loyalty

وفاداری

wholehearted

از صمیم قلب

zealous

مشتاق و فدایی

fanatical

اسب و مشتاق و سرسپرده

sacrifice

قربانی و قربانی نمودن و فداکاری نمودند

rabid

متعصب

fallacy

تصور غلط

fallacious

غلط

misconception

تصور غلط

conceptual

مفهومی و انتزاعی و ذهنی

illusion

توهم و خطای ذهنی

superstitious

خرافاتی

reverie

رویا پردازی و خیال پردازی

notion


Note

نظر و باور و خیال و تصور


نظر نوشتن مختصر

fanciful

خیالی و غیر واقعی

caprice

خیال پردازی و هوس و دمدمی بودن

depict

به تصویر کشیدن

represent

نشان دادن و به تصویر کشیدن و حاکی بودن

portray

رسم کردن و به تصویر کشیدن

expository

توضیحی و توصیفی

embody

در بر گرفتن و به تصویر کشیدن

symbolize

نشانه ای بودن از

exhilarate

خوشحال کردن

thrill

هیجان و شادی

jubilance

شادی

jolly

شاد

amusement

سرگرمی و تفریح

delight

خوشحالی و شاد کردن

tension

تنش و استرس

avid

مشتاق

impatient

بی حوصله و نگران

resident

ساکن و شهروند

reside


Resident


Residue

ساکن و مستقر شدن


مستقر


باقی مانده

occupy

ساکن بودن و اشغال کردن و مشغول کردن

preoccupy

مشغول کردن ذهن و نگران بودن و نگران کردن

occupant

ساکن و مالک و سرنشین

inhabit

تصرف کردن و اشغال کردن و ساکن شدن

habitat

زیست بوم

indigenous


Indigent


Indignant


Indigene


Indigence

بومی و محلی و اصیل


فقیر


بومی


خشمگین


تهیدست

dwell

مستقر بودن و زیستن

tenant

مستاجر

colonize

تشکیل مستعمره دادن و ساکن شدن

refugee

پناهنده و فراری

haven

پناهگاه

harbor

بندر

shelter

پناه گاه و پناه گرفتن

fugitive

فراری و فانی

flee

فرار کردن و دور زدن و طفره رفتن

circumvent

فرار کردن

prevalence

شیوع و رواج و عمومیت

prevalent

متداول و شایع

prevail

به غالب شدن و شایع بودن

pervade

فراوان بودن و نفوذ کردن

ubiquitous


Ubiquity

موجود در همه جا و شایع و متداول


موجود در همه جا (ذات پروردگار)

fluid

مایع و روان و متغیر

drench

خیساندن

soak

خیساندن

irrigate

آبیاری نمودن و تر کردن

insatiable

پر ولع و راضی ناشدنی

condense

مایع شدن و چگالش و کوتاه کردن

shrink

آب رفتن و کوچک شدن و پس کشیدن

puddle

گودال و چاله آب

pond

حوضچه

marine

وابسته به امور دریای

tributary

سرچشمه

confluence

محل تلاقی دو رودخانه و تلاقی

basin

سینک و حوضچه

droplet

قطره

leach

آبکشی کردن

dry

خشک

drought

خشکسالی

Arid


Avid

خشک و کم آب و کسل کننده...تو خشکسالی برفا اری لر


مشتاق حریص

diver

غواص

coast


Shore

ساحل و سرازیر شدن و سر خوردن

shore

ساحل و کرانه

tide

جزر و مد

vapor

بخار و مه

mist

مه و حبوبات و خیس شدن یا خیس کردن

evaporate

بخار شدن و ناپدید شدن

pour

ریختن و باریدن

spill

ریختن

humid

مرطوب

frigid

یخ زده

Converse


Conserve


Conversation


Consersation

صحبت کردن


نگهداری کردن

interview

مصاحبه

consultation

مشاوره مذاکره گفتگو

verbose

پر حرف حراف

verbalize


Verbal

در قالب کلمات بیان کردن


شفاهی

voluble

سخنور پرحرف خوش صحبت

articulate

فصیح روان بیان کردن

rave

هذیان گفتن جار و جنجال کردن

mumble

زمزمه کردن

mutter

زمزمه کردن

complain

غر زدن شکایت کردن

recount

گفتن

recite

از حفظ گفتن از بر خواندن

accost

صحبت کردن با تهدید

oral

شفاهی

colloquial

محاوره ای غیر رسمی

extemporaneous

فی البداهه

improvisation

ابتکار

retort

سریع پاسخ دادن

quote

نقل قول گفتن

narrate

گفتن

unfold

باز کردن برملا کردن گفتن

relate

مربوط بودن ارتباط داشتن شرح دادن گفتن

inform

گفتن

expressive

پر احساس نشان دهنده