لغت ادبیات

Front 1

خیره

Back 1

سرگشته،حیران،لجوج،بیهوده،فرومانده

Front 2

ورطه

Back 2

مهلکه، زمین پست، هلاکت

Front 3

هنگامه

Back 3

غوغا، داد و فریاد،شلوغی، جمعیت مردم

Front 4

یله و یله دادن

Back 4

رها، آزاده_ تکیه دادن

Front 5

فروغ

Back 5

روشنایی، پرتو

Front 6

تعلیقات

Back 6

جمع تعلیق، پیوست ها و یادداشت مطالب و جزئیات در رساله یا کتاب نشان های ارتشی

Front 7

پلاس

Back 7

جامه کم ارزش گلیم درشت و کلفت

Front 8

تیمار داشتن

Back 8

غمخواری و محافظت از کسی که بیمار باشد

Front 9

خودرو

Back 9

خودرای، خودسر، لجوج

Front 10

ضمائم

Back 10

ج ضمیمه، همراه و پیوست، نشان های دولتی

Front 11

شهناز

Back 11

از آهنگ های موسیقی ایرانی ، گوشه ای از دستگاه شور

Front 12

طبیعت

Back 12

خو ، عادت ،طبع و سرشت

Front 13

صاحبدل

Back 13

عارف، آگاه

Front 14

فیاض

Back 14

سرشار و فراوان، بسیار فیض دهنده

Front 15

مسخرگی

Back 15

لطیفه گویی، دلقکی

Front 16

مولع

Back 16

بسیار مشتاق( مهم)

Front 17

مفتول

Back 17

سیم( مهم)

Front 18

نموده

Back 18

نشان داده، ارائه کرده، آشکار شده

Front 19

سگال

Back 19

اندیشه ، فکر

Front 20

مرمت

Back 20

اصلاح و رسیدگی

Front 21

فراغ

Back 21

آسایش و آرامش، آسودگی