• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/40

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

40 Cards in this Set

  • Front
  • Back

فریق

گروه، دسته

محض

خالص بدون ترکیب، ناب

سفیه

احمق نادان، سفیهی= جهالت

نکهت

1 بوی خوش 2 بوی دهن

غزل

حکایت کردن از عشق به زنان، عشق بازی

نکهت

بوی خوش

رسالت

پیغام بردن. م » ماموریت وظیفه

نگریستن

دیدن، تماشا کردن

فهیم

با فهم، دانا

قسیم

جمیل، زیبا.» 2 نصیب. بهره

وسیم

زیبا و خوب روی

همایون

خجسته و مبارک

جنبنده

متحرک

شعف

خوشحالی، خوشی

شافع

شفاعت کننده

لیک

مخفف لیکن


مترادف ; اما ، منتها

تجمیل

زینت دادن اراسته کردن

تجمیع

گرد کردن


به نماز جمعه حاضر شدن


گرد آوری

جستن

جهیدن، پریدن،خلاص شدن

عارف

دانا، اگاه 2 خدا شناس

کبیسه

کبیسه : (کَ س) [ ع. کبیسة ] (اِ.) سالی که به جای ۳۶۵ روز ۳۶۶ روز باشد این اتفاق هر چهار سال یک بار می‌افتد

ژرف

عمیق

ماهیت

حقیقت و نهاد یا ذات چیزی

حیطه

در پناه خود اوردن


مترادف: محدوده، چهارچوب

معضلات ، معضله، معضل

سختی ها، دشوار

شگرف

نیکو زیبا

استملاک

تصزف کردن


مترادف: تسخیر، تصرف

انفال

غنیمت ها، بهره ها


جمع نفل nafaal

پاشنه

پاشنه( اسم ) ۱- جزو موخر پای آدمی پل بل پاشنا عقب . ۲- استخوانی درشت و کوتاه که تکی. آدمی و دیگر حیوان هنگام ایستادن بر آن بود استخوان جزو موخر قدم عظم عقب

ازل

بی اغاز، زمان بی ابتدا


متضاد :ابد


ابد : (اَ بَ) [ ع. ] (اِ.)۱- زمانی که آن را نهایت نباشد، همیشه جاوید. مق ازل.۲- قدیم، ازلی.

نثار

پراکنده گی،


مترادف: اهدا، افشاندن

اشاعه

اشاعه : (اِ عَ یا عِ) [ ع. اشاعة ] (مص م.) نک اشاعت.مترادف: اشاعت، انتشار، پاشیدن

انهدام

انهدام : (اِ هِ) [ ع. ] (مص ل.) ویران شدن، فرو ریختن.

انزواء

انزواء : (اِ زِ) [ ع. ]۱- (مص ل.) گوشه گرفتن، کناره رفتن.۲- (اِمص.) گوشه گیری، گوشه - نشینی

تعاون

بهم کمک کردن، یکدیگررایاری کردن، مددکاری کردن


اعتیاد


Addictionعادت

عزیمت

به راه افتادن، حرکت

عزیمت

به راه افتادن، حرکت

نزاع

اشوب، اختلاف


متضاد ان صلح

متعادل

میانه رو، برابر