Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
48 Cards in this Set
- Front
- Back
منت خدای را عز و جل |
حمد و سپاس مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است |
|
که طاعتش موجب قربت است |
که فرمانبرداری از او موجب نزدیکی به اوست |
|
و به شکر اندرش مزید |
و شکر گذاری او باعث افزایش نعمت میشود |
|
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات |
هر نفسی که وارد بدن انسان میشود به زندگی انسان کمک میکند و وقتی که نفس از بدن خارج میشود شادی بخش حال است |
|
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب |
پس هر نفس انسان دارای دو نعمت است و برای هر کدام از انها باید شکری به جای آورد |
|
از دست و زبان که براید * کز عهده شکرش به در آید؟ |
کسی توانایی آنرا ندارد که از عهده شکرگذاری نعمت های خداوند بربیاید |
|
اعملو ال داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور |
برای سپاس گذاری کار میکنید و اندکی از بندگان من سپاس گذارند |
|
بنده همان به که ز تقصیر خویش * عذر به درگاه خدای آورد |
بهتر است که بنده خدا به سبب گناهانش در درگاه خداوند عذر خواهی کند |
|
ورنه سزاوار خداوندی اش * کس نتواند که به جای آورد |
در غیر اینصورت کسی قادر به شکرگذاری و سپاس سزاوار خداوند نیست |
|
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده |
رحمت فراوان خداوند همانند باران به همه میرسد |
|
و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده |
و نعمت های فراگیر او در همه جا هست |
|
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد |
ابروی بندگانش را با وجود گناه اشکار آنها نمیبرد |
|
وظیفه روزی به خطای منکر نبُرد |
رزق مقرر بندگان را با وجود خطای زشت قطع نمیکند |
|
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد |
خداوند به باد صبا فرموده است تا همانند فرش در زمین سبزی و چمن بگستراند |
|
و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد |
و به ابر بهاری فرموده است تا همانند دایه گیاهان را مانند دختران در گهواره زمین پرورش دهد |
|
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته |
خداوند برای جامه نوروزی قبای سبز ورق در بر درختان گرفته است |
|
و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده |
و به مبارکی آوردن بهار شکوفه را مانند کلاهی بر سرشاخه ها که مانند کودکان اند نهاده است |
|
عصاره تاکی به قدرت او شهد فایق شده |
به قدرت خداوند اب انگور به عسل خالص تبدیل میشود |
|
و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته |
و تخم خرمایی با تربیت نخل بلند میگردد |
|
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند * تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری |
ای انسان همه آفرینش در کار و تلاش اند تا تو روزی کسب کنی و شکر گذار باشی |
|
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار * شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری |
همه جهان برای تو تلاش میکنند و سرگشته و فرمانبردار تو هستند و از انصاف به دور است که تو شکر گذار خداوند نباشی |
|
در خبر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دَورِ زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم |
در حدیثی از سرور موجودات جهان و باعث افتخار موجودات و رحمت جهانیان پ برگزیده آدمیان و مایه تمامی و کمال رسالت حضرت محمد مصطفی که درود خداوند بر او و خاندان او باد امده است که |
|
شفیع مطاع نبی کریم * قسیم جسیم نسیم وسیم |
او شفاعت کننده فرمانبردار ، پیام اور ، بخشنده ، صاحب جمال ، خوش اندام ، خوش بو ، دارای نشان پیامبری است |
|
بَلَغَ العُلیٰ بِکَمالِهِ کَشَفَ الدُجیٰ بجماله * حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِ صلو علیه و الهِ |
به واسطه کمال خود به مرتبه بلند رسید و با جمال نورانی خود تاریکی ها را برطرف کرد همه صفات او زیباست بر او و خاندانش درود بفرست |
|
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان؟ چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان ؟ |
پیروان تو غمی ندارند ای پیامبر زیرا تو پشت و پناه انها هستی همانطور که پیروان نوح از موج دریا واهمه ندارند زیرا او کشتیبان انها است |
|
هرگه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار |
هرگاه که یکی از بندگان گناه کار و بدبخت |
|
دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد |
به امید پذیرفته شدن به درگاه حق توبه میکند |
|
ایزد تعالی در او نظر نکند بازش بخواند |
خداوند بلند مرتبه به او توجه نمیکند باز آن بنده توبه میکند |
|
باز اعراض فرماید |
خداوند بار دیگر از او روی برمیگرداند |
|
بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند |
بنده بار دیگر با زاری و التماس خدا را میخواند |
|
حق سبحانه و تعالی فرماید |
خداوند پاک و بلند مرتبه میفرماید |
|
یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له |
ای فرشتگانم من از بنده خود شرم دارم و او جز من پناهی ندارد پس او را بخشیدم |
|
دعوتش اجابت کردم و امیدش براورده که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم |
دعوتش را پذیرفتم و امید او را براورده کردم زیرا از بسیاری دعا و زاری بندگانش شرمسار میشوم |
|
کرم بین و لطف خداوندگار * گنه بنده کرده است و او شرمسار |
کرم و بخش خداوند را ببین که بنده گناه میکند ولی خداوند به جای او شرمنده میشود |
|
عاکفان کعبه حلالش به تقصیر عبادت معترف که |
عابدانی که جلال و شکوه خداوند را همچون کعبه می دانند به کوتاهی در عبادت خود اعتراف دارند و می گویند |
|
ما عَبَدناک حق عبادتک |
تو را چنان که شایسته است پرستش نکردیم |
|
و واصلان حِیلهٔ جمالش به تحیر منسوب که |
ستایش کنندگان زیبایی خداوند که همچون زیور و زینت به سرگردانی منصوب شدهاند می گویند |
|
ما عرفناک حق معرفتک |
تو را چنان که شایسته توست نشناختیم |
|
گرکسی وصف او ز من پرسد * بی دل از بی نشان چه گوید باز |
اگر کسی توصیف معشوق را از من بخواهد نمی توانم هیچ بگویم زیرا عاشق نمیتواند معشوق را توصیف کند |
|
عاشقان کشتگان معشوق اند * برنیاید ز کشتگان آواز |
عاشق در برابر معشوق مانند کشته است و از کشته هیچ سخن و صدایی بیرون نمی آید |
|
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده و در بحر مکاشفت مستغرق شده |
یکی از عارفان در حالت تفکر و کشف و شهود عرفانی فرو رفته بود |
|
آنگه که از این معاملت باز آمد |
هنگامی که از این حالت بیرون آمد |
|
یکی از یاران به طریق انبساط گفت |
یکی از یاران به روش خودمانی به او گفت |
|
از این بوستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی |
از این حالت عرفانی که بودی برای ما چه هدیه آوردی |
|
گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را |
عارف گفت در خاطرم بود که وقتی به معارف الهی برسم برای یاران مقداری از آن به عنوان هدیه بیاورم |
|
چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت |
وقتی به حالت عرفانی رسیدم چنان مست شدم که صبر و قرار خود را از دست دادم |
|
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز * کان سوخته را جان شد و آواز نیامد |
ای بلبل عشق حقیقی را از پروانه یاد بگیر در راه عشق جان او رفت ولی صدایی از او بر نیامد |
|
این مدعیان در طلبش بی خبرانند کانرا که خبر شد خبری باز نیامد |
کسی که ادعای عشق دارد و مدعی شناخت معشوق است هیچ شناختی از او ندارد زیرا کسی که به آگاهی و شناخت برسد دیگر اثری از او دیده نمی شود |