Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
91 Cards in this Set
- Front
- Back
اعراض |
روی برگرداندن از چیزی ، روی گردانی |
|
اِنابت |
بازگشت به سوی خدا ، توبه ، پشیمانی |
|
انبساط |
حالتی که در ان احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد خودمانی شدن |
|
باسق |
بلند |
|
بنات |
دختران |
|
بَنان |
انگشت ، سرانگشت |
|
تاک |
درخت انگور ، رَز |
|
تتمه |
باقیمانده |
|
تحیر |
سرگشتگی ، سرگردانی |
|
تضرع |
زاری کردن ، التماس کردن |
|
تقصیر |
گناه ، کوتاهی ، کوتاهی کردن |
|
جسیم |
خوش اندام |
|
حِلیه |
زیور ، زینت |
|
خوان |
سفره ، سفره فراخ و گشاده |
|
روزی |
رزق ، مقدار خوراک یا وجه معاش که هرکس روزانه به دست می اورد یا به او میرسد |
|
وظیفه روزی |
رزق مقرر و معین |
|
شفیع |
شفاعت کننده ، پایمرد |
|
شهد |
عسل شهد فایق : عسل خالص |
|
صفوت |
برگزیده ، برگزیده از افراد بشر |
|
عاکف |
کسی ک در مدتی معین در مسجد بماند و به عبادت بپردازد |
|
عزِ و جل |
گرامی ، بزرگ و بلند مرتبه است |
|
عُصاره |
آبی ک از فشردن میوه یا چیز دیگر بدست می اید ، افشره ، شیره |
|
فاحش |
آشکار ، واضح |
|
فایق |
برگزیده ، برتر |
|
فراش |
فرش گستر ، گسترنده فرش |
|
قبا |
جامه ، جامه جلوباز با دکمه |
|
قدوم |
آمدن ، قدم درنهادن ، فرا رسیدن |
|
قسیم |
صاحب جمال |
|
کاینات |
جمع کاینه موجودات جهان |
|
کرامت کردن |
عطا کردن ، بخشیدن |
|
مراقبت |
در اصطلاح عرفانی کمال توجه بنده به حق و یقین بر اینکه خدا در همه احوال عالِم بر ضمیر اوست نگاه داشتن دل از توجه به غیر حق |
|
مزید |
افزونی ، زیادی |
|
مُطاع |
فرمانروا ، اطاعت شده |
|
معاملت |
اعمال عبادی ، احکام و عبادات شرعی |
|
معترف |
اقرار کننده ، اعتراف کننده |
|
مفخر |
هرچه بدان فخر کنند و بنازند ، مایه افتخار |
|
مفرِح |
شادی بخش ، فرح انگیز |
|
مکاشفت |
کشف کردن و آشکار ساختن در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق |
|
منسوب |
نسبت داده شده |
|
منت |
سپاس ، شکر ، نیکویی |
|
منکَر |
زشت و ناپسند |
|
موسم |
فصل ، هنگام ، زمان |
|
ناموس |
آبرو ، شرافت |
|
نبات |
گیاه ، رُستنی |
|
نبی |
پیغمبر ، پیام اور ، رسول |
|
نسیم |
خوش بو |
|
واصفان |
ج واصف وصف کنندگان ، ستایندگان |
|
ورق |
برگ |
|
وسیم |
دارای نشان پیامبری |
|
وظیفه |
مقرری ، وجه معاش |
|
طاعت |
عبادت کردن ، فرمان برداری کردن ، عبادت |
|
قربت |
نزدیکی |
|
مُمد |
ممدکننده ، یاری رساننده |
|
حیات |
زندگی ، زنده بودن |
|
ذات |
جوهر ، گوهر ، حقیقت هر چیز ، سرشت ، طبیعت |
|
به جای اورد |
انجام دادن ، ادا کردن |
|
بی دریغ |
بی مضایقه |
|
صبا |
باد خنک و لطیف از جانب شمال شرقی |
|
زمردین |
به رنگ زمرد ، منسوب به زمرد |
|
مهد |
گهواره |
|
خلعت |
جامه دوخته ک بزرگی به کسی بخشد |
|
فلک |
آسمان ، سپهر ، گردون |
|
کف |
سطح داخلی دست یا پا ک تقریبا گود مجازا دست |
|
از بهرِ |
برای |
|
فرمان بردار |
انکه فرمان کسی را بپذیرد و اجرا کند مطیع ، رام ، تابع |
|
انصاف |
داد دادن ، عدل دادن ، راستی نمودن ، عدل ، به نیمه رسیدن |
|
خبر |
حدیث ، سخنی ک از پیامبر باشد |
|
مَفخر |
آنچه بدان فخر کنند |
|
رحمت |
مهربانی ، دل سوزی ، عفو ، بخشایش |
|
مصطفی |
برگزیده شده ، برگزیده |
|
کریم |
بسیار بخشنده ، بخشاینده |
|
دجی |
تاریکی ها ، تاریکی های شب ج دجه |
|
پریشان روزگار |
بدحال ، تیره روز |
|
اجابت |
پذیرفتن ، قبول کردن |
|
ایزد |
آفریدگار ، خدا ، فرشته ، یزدان |
|
جلال |
بزرگی ، عظمت ، سرافرازی ، قدرت ، شکوه |
|
برآمدن |
بلند شدن |
|
صاحب دل |
عارف ، اهل حال ، آگاه ، روشن ضمیر |
|
جیب |
گریبان ، یقه |
|
سر به جیب مراقبت فرو بردن |
در حالت تامل و تفکر عارفانه قلب خود را از هرچه غیر خدا حفظ کردن |
|
مستغرق |
غرق شده |
|
تحفه |
هدیه ، رهاورد ، ارمغان ، پیشکش |
|
مدعی |
ادعاکننده ، خواهان |
|
قرینه |
علامت و اثر |
|
حیرت |
سرگشتگی ، سرگردانی ، شگفتی |
|
کِلک |
قلم ، نی |
|
بط |
مرغابی |
|
پنداشتن |
خیال کردن ، تصور کردن ، فرض کردن ، گمان بردن |
|
فروگذاشت |
رها کرد ، ترک کرد ، اهمال کرد |
|
ثمرت |
ثمره ، حاصل ، نتیجه |
|
تجربت |
تجربه ، آزمودن ، آزمایش |