کنایه های فارسی

Front 1

نظر در کار کسی کردن

Back 1

توجه کردن و عنایت به او

Front 2

پرده از رخسار برداشتن

Back 2

آشکار شدن

Front 3

خندان شدن گل

Back 3

شکفتن گل

Front 4

خون باریدن

Back 4

گریستن بسیار

Front 5

به باد دادن

Back 5

نابود کردن

Front 6

سیاه نامه

Back 6

گناهکار

Front 7

تاج سر

Back 7

مایه افتخار و بزرگی

Front 8

سر به گریبان بردن

Back 8

پنهان شدن

Front 9

زهره در

Back 9

بسیار ترسناک

Front 10

دیده را سیاه کردن

Back 10

مایه حیرت و ابهام و وحشت شدن

Front 11

قدم درکشیدن

Back 11

عقب نشینی کردن

Front 12

گوش ماندن

Back 12

ساکت شدن و گوش سپردن به سخن دیگران

Front 13

دست به کار زدن

Back 13

اجرا و انجام کار

Front 14

به جان

Back 14

از صمیم قلب ، با تمام وجود

Front 15

در نیستی کوفتن

Back 15

غرور و تکبر را کنار گذاشتن

فروتنی کردن

Front 16

غرقه به خون شدن

Back 16

جان دادن و کشته شدن

Front 17

دل از مهر کسی پاک کردن

Back 17

فراموش کردن و عشق نورزیدن

Front 18

خفته در خاک بودن

Back 18

مردن

Front 19

حلقه بر در زدن

Back 19

متوصل شدن

Front 20

بال دراوردن

Back 20

شادی بسیار

Front 21

حیثیت کسی را به بازی گرفتن

Back 21

آبروی کسی را بردن

Front 22

تنگ دل نشدن

Back 22

ناراحت نشدن و نترسیدن

Front 23

حلقه به گوش بودن

Back 23

مطیع و بنده و غلام بودن

Front 24

پای دیوار ملک خویش را کندن

Back 24

موجب نابودی خود شدن

Front 25

دل مبند

Back 25

امیدوار و دلخوش نباش

Front 26

دست از خود شستن

Back 26

ترک خودی و فنا شدن

Front 27

درست جلوشان درایی

Back 27

آبروداری کردن و خودی نشان دادن

Front 28

خط بکش

Back 28

نادیده بگیر

Front 29

بگذار سماق بمکند

Back 29

بیهوده منتظر باشند و به مطلوب نرسند

Front 30

چند مرده حلاج بودن

Back 30

میزان توانایی

Front 31

نی یک مو باشد بیش و نی کم

Back 31

همه چیز درست و به اندازه است و سرجای خود قرار دارد

Front 32

پا یک سو نهادن

Back 32

توجه نکردن ، همراه نشدن

Front 33

به سر بردن

Back 33

طی کردن ، گذراندن