• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/48

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

48 Cards in this Set

  • Front
  • Back
turnkey
زندانبان ، کلید دار زندان ، دستگاه انحراف سنج زاویه .
colonize
(of a country or its citizens) send a group of settlers to (a place) and establish political control over it : the Greeks colonized Sicily and southern Italy. / appropriate (a place or domain) for one's own use.
endurance
تحمل، پایداری.
peak
قله ، به قله رسیدن .نوک ، قله ، راس، کلاه نوک تیز، ( مج. ) منتها درجه ، حداکثر، کاکل، فرق سر، دزدیدن ، تیز شدن ، بصورت نوک تیز درآمدن ، به نقطه اوج رسیدن ، نحیف شدن .
dip
شیب، غوطه دادن ، تعمید دادن ، غوطه ور شدن ، پائین آمدن ، سرازیری، جیب بر، فرو رفتگی، غسل.
ship
کشتی، جهاز، کشتی هوائی، هواپیما، با کشتی حمل کردن ، فرستادن ، سوار کشتیشدن ، سفینه ، ناو.
citizen
تابع، رعیت، تبعه یک کشور، شهروند.
specialists
متخصص، ویژه گر، ویژه کار.
cataract
آبشار بزرگ ، ( طب) آب مروارید، آب آوردن ( چشم ).
preventable
قابل جلوگیری
upheaval
تغییر فاحش، تحول، انقلاب، (ز. ش. ) برخاست، بالا آمدن .
stage
صحنه نمایش، پرده گاه ، مرحله ، منزل، پایه ، وهله ، طبقه ، د رصحنه ظاهر شدن ، مرحله دار شدن ، اشکوب.مرحله ، صحنه .
homonym
متشابه ، کلمه ای که تلفظ آن با کلمه دیگر یکسان ولی معنی آن دگرگون باشد.
homophone
(درکلمات ) متشابه الصوت، دارای تشابه صوتی، همصدا.
homograph
کلمه ای که املای آن باکلمه دیگر یکسان ولی معنی آن مختلف باشد ( مثل bark بمعنیعوعوکردن و bark بمعنی پوست درخت ).
veg
a vegetable or vegetables
derogatory
موهن ، مضر، زیان آور و مایه رسوایی، خفت آور.
scandal
رسوائی، افتضاح، ننگ ، تهمت، تهمت زدن .
canteens
قمقمه ، فروشگاه یا رستوران ، سربازخانه .
hop in on
get into (or out of) a car : (hop in then and we'll be off.)
charming
فریبا، فریبنده ، ملیح.
bone
استخوان ، استخوان بندی، گرفتن یا برداشتن ، خواستن ، درخواست کردن ، تقاضاکردن .
domino
یکی از مهره های بازی دومینو.
slate
تخته سنگ ، لوح سنگ ، ورقه سنگ ، تورق، سنگ متورق، سنگ لوح، ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع ( اعم از نوشته یا ننوشته )، فهرست نامزدهای انتخاباتی، با لوح سنگ پوشاندن ، واقعه ای را ثبت کردن ، تعیین کردن ، مقدر کردن .
rifle
دزدیدن ، لخت کردن ، تفنگ ، عده تفنگدار. - |ˈraɪfəl| |ˈrʌɪf(ə)l| verb: search through something in a hurried way in order to find or steal something
soldier
سرباز، نظامی، سپاهی، سربازی کردن ، نظامی شدن .
natural
طبیعی، سرشتی، نهادی، ذاتی، فطری، جبلی، بدیهی، مسلم، استعداد ذاتی، احمق، دیوانه .طبیعی، عادی.
butcher
قصاب، ( مج. ) آدم خونریز، کشتن ، قصابی کردن .
cut
بریدن ، بریدگی، بریده ، تقلیل دادن .بریدن ، گسیختن ، گسستن ، چیدن ، زدن ، پاره کردن ، قطع کردن ، کم کردن ، تراش دادن (الماس وغیره )، عبور کردن ، گذاشتن ، برش، چاک ، شکاف، معبر، کانال، جوی، تخفیف، بریدگی.
meat
گوشت ( فقط گوشت چهارپایان )، خوراک ، غذا، ناهار، شام، غذای اصلی.
individual
شخص، فرد، تک ، منحصر بفرد، متعلق بفرد.
rare
(of an event, situation, or condition) not occurring very often
insight
بصیرت، زیرکی.بینش، بصیرت، فراست، چشم باطن ، درون بینی.
Melbourne
the capital of Victoria, in southeastern Australia, on the Bass Strait, opposite Tasmania; pop. 2,762,000. A major port and the country’s second-largest city, it was the capital of Australia 1901–27.
criterion
ضابطه ، معیار.ملاک ، میزان ، مقیاس، معیار، نشان قطعی، محک ، ضابطه .
bundle of rights
The bundle of rights is a common way to explain the complexities of property ownership
entitle
حق دادن مستحق دانستن ، لقب دادن ، ملقب ساختن ، نام نهادن ، نامیدن .
reward
a thing given in recognition of service, effort, or achievement
economic
اقتصادی.
endeavour
try hard to do or achieve something
misconception
تصور غلط.
consent
رضایت، موافقت، راضی شدن ، رضایت دادن .
mid
با، همراه با، نیمه ، میانی، وسطی.
subjective
ذهنی.درونی، ذهنی، معقول، وابسته بطرز تفکر شخص، فاعلی، خصوصی، فردی.
alertness
the state of being watchful for possible danger
fatigue
خستگی، فرسودگی.فرسودگی، فرسودن ، خستگی، کوفتگی، رنج، خسته شدن .
vigour
(vigor) قدرت، نیرومندی، زور، نیرو، انرژی، توان .
cognition
شناخت، ادراک .ادراک ، معرفت، شناخت.