Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
53 Cards in this Set
- Front
- Back
amateur
|
دوستدار هنر، آماتور، غیرحرفه ای، دوستار.
|
|
coronary
|
تاج مانند، (تش. ) شریان یا ورید اکبلیلی، (طب ) انسداد شرائین اکلیلی قلب.
|
|
endorphin
|
any of a group of hormones secreted within the brain and nervous system and having a number of physiological functions. They are peptides that activate the body's opiate receptors, causing an analgesic effect.
|
|
high-impact
|
denoting exercises, typically aerobics, that place a great deal of harmful stress on the body.
|
|
injure
|
آسیب زدن (به )، آزار رساندن (به ).
|
|
spa
|
چشمه معدنی، آب معدنی.
|
|
withdrawal
|
(withdraw) پس گرفتن ، باز گرفتن ، صرفنظر کردن ، بازگیری.پس گیری، کناره گیری، دریغ، عقب نشینی.پس گیری، کناره گیری، دریغ، عقب نشینی.
|
|
joint
|
محل اتصال، مفصل، لولا، مشترک ، توام.درزه ، بند گاه ، بند، مفصل، پیوندگاه ، زانوئی، جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه ، لولا، مشترک ، توام، شرکتی، مشاع، شریک ، متصل، کردن ، خرد کردن ، بند بند کردن ، مساعی مشترک .
|
|
lethargy
|
سبات، مرگ کاذب، خواب مرگ ، بی علاقگی، بیحالی، سنگینی، رخوت، موت کاذب، تهاون .
|
|
myocardial infarction
|
another term for heart attack.
|
|
artery
|
شریان ، شاهرگ ، سرخرگ .
|
|
blood pressure
|
blood pressure
|
|
blood vessel
|
رگ ، عروق خونی.
|
|
chant
|
آهنگ ساده و کشیده ، مناجات، سرود، سرود یا آهنگ خواندن .
|
|
cardiac arrest
|
a sudden, sometimes temporary, cessation of function of the heart.
|
|
clot
|
توده ، لخته خون ، دلمه شدن ، لخته شدن ( خون ).
|
|
diabetes
|
(طب) دیابت، مرض دولاب، مرض قند.
|
|
heart rate
|
heart rate
|
|
hypertension
|
( طب ) فشار خون ، بیماری فشار خون ، افزایش فشار خون .
|
|
stroke
|
ضربه ، ضربت، لطمه ، ضرب، حرکت، تکان ، لمس کردن ، دست کشیدن روی، نوازش کردن ، زدن ، سرکش گذاردن ( مثل سرکش روی حرف کاف ).ضربه ، حرکت، نوازش کردن .
|
|
vein
|
ورید، سیاهرگ ، رگه ، حالت، تمایل، روش، رگ دار کردن ، رگه دار شدن .
|
|
regulate
|
تنظیم کردن ، میزان کردن ، درست کردن .
|
|
tube
|
لوله ، تونل، مجرا، دودکش، نای، نی، لوله خمیرریش وغیره ، ناودان ، لامپ، لاستیک توئی اتومبیل ودوچرخه وغیره ، لوله دار کردن ، از لوله رد کردن .لامپ، لوله .
|
|
cardio-
|
of or relating to the heart
|
|
referee
|
داور مسابقات، داور، داوری کردن ، داور مسابقات شدن .
|
|
spectator
|
تماشاگر، ماشاچی، بیننده ، ناظر.
|
|
trousers
|
شلوار.
|
|
epileptic
|
صرعی، حمله ای، غشی، مبتلا به مرض صرع.
|
|
archery
|
تیراندازی، کمانداری.
|
|
brisk
|
سرزنده وبشاش، تند، چابک ، باروح، رایج، چست، تیز، آراسته ، پاکیزه .
|
|
jogging
|
run at a steady gentle pace, esp. on a regular basis as a form of physical exercise
|
|
vigorous
|
پرزور، نیرومند، زورمند، قوی، شدید.
|
|
avert
|
برگرداندن ، گردانیدن ، دفع کردن ، گذراندن ، بیزار کردن ، بیگانه کردن ، منحرف کردن .
|
|
suspicion
|
بدگمانی، سوئ ظن ، تردید، مظنون بودن .
|
|
consensus
|
توافق عام، رضایت وموافقت عمومی، وفاق، اجماع.
|
|
receptivity
|
قدرت پذیرش.
|
|
facilitate
|
آسان کردن ، تسهیل کردن ، کمک کردن .
|
|
disaster
|
بدبختی، حادثه بد، مصیبت، بلا، ستاره ئ بدبختی.
|
|
grassroots
|
the most basic level of an activity or organization
|
|
politicians
|
سیاستمدار، اهل سیاست، وارد در سیاست.
|
|
Ghana
|
غنا
|
|
consolidate
|
محکم کردن ، یکی کردن ، یک رقم کردن .
|
|
marginalised
|
treat (a person, group, or concept) as insignificant or peripheral
|
|
mobilisation
|
mobilisation
|
|
contextualised
|
place or study in context
|
|
sustainability
|
able to be maintained at a certain rate or level
|
|
passive
|
انفعالی، مفعول، تاثر پذیر، تابع، بیحال، دستخوش عامل خارجی، غیر فعال، مطیع وتسلیم، کنش پذیر.منفعل.
|
|
equip
|
آراستن ، سازمندکردن ، مجهز کردن ، مسلح کردن ، (نظ. ) سازوبرگ دادن .مجهز کردن .
|
|
facilitation
|
the action of facilitating something.
|
|
participatory
|
take part
|
|
refugee
|
مهاجر، فراری، پناهنده سیاسی، آواره شدن .
|
|
pilot
|
رهبر، لیدر، خلبان هواپیما، راننده کشتی، اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی، پیلوت، چراغراهنما، رهبری کردن ، خلبانی کردن ، راندن ، آزمایشی.
|
|
empowerment
|
enable (someone) to do (something)
|