• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/229

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

229 Cards in this Set

  • Front
  • Back
زیر پل
Cross the bridge
وارد اولین کوچه شو
Take the first street
از پله ها پایین برو
Go down stairs
تقاطع
Junction
دراتيه نزديک - رسيدنى
about to happen
نادر
Once in the blue moon
روزنامه فروشی
News agency
become very angry
Hit the ceiling
همسایه بغلی
Next door neighborhood
دم جاده
Up the road
شرکت خصوصی
Firm
شهوت - ميل داشتن- - خواستن - خواسته
Desire
توضيح - روشنى - وضوح
clarification
{KLARIFIKESHEN}
قيمت دادن - نقل قول کردن - ايراد کردن
quote کوت
استعلام - پرس و جو - استفسار- درخواست
enquiry
- دراتيه نزديک - رسيدنى
Upcoming
ضمير
pronoun
الزامى
imperative
امپراتور همه را ملزم کرده
- بررسى - تحقيق - رسيدگى
investigation
چراغ چشمک زن- کور کردن
Blind
بلوار
Boulevard
فروشنده لباس مردانه - خراز
Haberdasher
['hæbədæʃə] داشر می فروشه
- مغازه ملبوس مردانه
Haberdashery
دست فروش
Corner shop
ضرب المثل
Proverb
مادر بزرگ
Granny
من چیزی نگفتم
I say noting
او دو برابر من سن داره
He is twice as old as I am
Depend on
rely on
- اعتراف کردن
Confess
کنفسیوس
اطمينان - صميميت
Confidence
مطمئن - دلگرم
Confident
- در اثر زحمت وکار ايجاد کردن - حل کردن - تعبيه کردن - تدبير کردن - تمرين
Work out
تمبر يا مهر زدن
Stamp
نزاکت - لياقت
Etiquette اتیکوییتی
باارامش
Peacefully
Calm - quiet
مراحل - سلسله مراتب
Sequence سیکونس
- ريختن - روان ساختن - پاشيدن - افشاندن
Pour
از زير ريختن
bottom pour
چراغ رو رد کن
cross at the light
در سمت چپ
on the left
از خیابان برو پایین
go down the street - go along the street
از خیابان برو بالا
go up the street
چراغ رو رد کن
go pass the light
مستقیم به جلو برو
go straight the street- go straight ahead
کنار ماشین بپیچ سمت چپ
turn left at the car
آبراهه-ناودان
Gutter
- خواربار فروش
Grocer
ورزشگاه
Health club
گفلروش
Florist فلوریست
ساکن
Stationary
مسجد
Mosque ماسک
دختر بچه
Baby girl
زوج جوان
Newly married couple
- لبنياتى
Dairy دیری
کودکستان
Kindergarten
همسايگى
Neighborhood
تسليم کردن
give up
قصاب
butcher
نانوايى
Bakery
- کباب کردن
barbecue
کبابی
Barbecues
جدا - کنار -
apart
be finished
end
نيم تنه دامن گرد
Cut away
مردن
Pass away
- جراح
Surgeon
جراحى
Surgery
- بخيه جراحى - بخيه زدن
Stitch ستیچ
مطبوع - خوش قيافه - زيبا
Handsome
تاسف - افسوس
regret
همش گریه می کنه
معروف - با وقار - جدى
grand
گرند هتل
با ملاحظه
Considerate
از روى فکر
Thoughtfully
ادب
Politeness
- مردود ساختن - طلاق دادن - مصرف کردن - کنار گذاشتن
Put away
منتظر - پيشخدمت
waiter
رک گو - مجانا فرستادن - معاف کردن
frank
سفيدرو - بورى
Blond
تند
Quickly
آرامش - آرام کردن
Quiet
سوزاندن
Burn
سوختگي - سوزش
Burnt
{BERNT}
قطب
Pole
می خوان تو قطب پل بزنن
سرگرم کننده
Entertaining
[enternet]
کردن - آماس کردن - متورم کردن
Swell
[swel]
حمام آفتاب گرفتن
Sunbathe
سرگرمى هنر دستى - پيشه - هنر - صنعت - مهارت
craft
تنبيه انضباطى
disciplinary action
تخطى - پيمان شکنى
violation وایلیشن
وای خیلی لیشنین ها
وارسى - تائيد شدن - بازبينى - رسيدگى
Verification= query
تفا.تها و varity ها ر ا فیکس می کنه
محبوب - عزيز
Darling دارلین
اجباري
compulsory
تجاوز - قانون شکني - بزه
offence
افت می کنی- اوف می کنی
استدلال کردن - ثابت کردن
prove
مبارزه
struggle
استر گل پرت می کنه
زحمتکش
plodder پلادر
پدرش در می یاد
- ايراد گير
fussy فاسی
تابيدن
radiate
با بي پروايي - جسورانه
adventuresome
[-tʃəsəm] سام تر ادور می کنه
کسيکه از روى انگيزه انى و بدون فکر قبلى عمل ميکند
impulsive
بهش puls می زنن و عکس العمل نشون می ده
سبک
volatile
تحريک کردن
excite
حلقه شدن - پيچيدن
curl کرل
جستجو- باز جويى کردن
query
بازيابى
retrieval
دبيرخانه
secretariat
وفادارى
faithfulness
وقف - تخصيص - صميميت - هواخواهى
devotion
vote بهش می ده
وفادارى
loyalty
ثبات
constancy
پيش امدن - مطرح شدن
come up
ولگرد
gipsy
مخاطره
adventure
دو هفته يکبار
fortnight فورت نایت
بشيرينى
sweetly
حرف ديگري را قطع کردن
interrupt
روبرو شدن
encounter
باید روبرو این باجه پولو بشمری
پيشين
Antecedent
از نو - دوباره
Anew
تعديل کردن - تنظيم کردن - ميزان کردن
regulate
فشردن - متراکم کردن - بسته بندى کردن
pack
اقدامت - پيشگيريها- پيش بينيها
measures
تبرئه - روسفيدى
Exoneration
کاملا - کلا - سراسر
entirely
خريدن
bought (buy)
حکومت ائتلافى
coalition government
coal= زغال
ضعيف کردن - پايين اوردن - اخم کردن - کاستن از - تنزل دادن
lower
- همکارى - همبستگى
Solidarity سولیدیریتی
سرباز باید همکاری کنه
قابل اطمينان
liable
پاداش
reward
اندام مصنوعى
prosthesis
مکمل
supplementary
مگراينکه
unless
بر چسب - منگوله – علامت - علامت زدن
Tag
دادخواست – صورتحساب - - لايحه
bill
فرمان - ايين نامه
ordinance
محدود کردن
containment
مخصوص
particular
منحصر کردن
restrict
سخت‌ - اكيد - سخت‌ گير -
strict
دست نخورده
untouched
- پوشش دار کردن کلاهک
cap
مصدر
infinitive
دين
religion
تابان - زيرک
brilliant
نامنويسى کردن
enroll
روشن - واضح - زنده
vivid
کسر بودجه
deficit
به فیسی افتاده
مربوط به اينده
prospective
چگونگى - شرح
circumstance
کارکرد-جارى - - مداوم
running
باطنى - درون - درونى
interior
دوتايى
dual
- علم مامايى
Obstetrics
آبستن
بخش - قطعه قطعه کردن
segment
بار - - متهم ساختن - بدهکار کردن
charge
موقتى
interim
فقط در این ترم
پولى
monetary
گفتگو -
conversation
بخود بسته - بخود گرفته - فرضى
assumed
متجاوز بودن از - متجاوز شدن از
exceed
ربع
quarter
تخصص اطفال
pediatric
علم امراض زنانه
gynecology
باوجود - على رغم
in spite of
معتدل - محدود - اداره کردن - تعديل کردن
moderate
حق الزحمه
remuneration
سريع تر - بلکه - تا يک اندازه - نسبتا - با ميل بيشترى - ترجيحا
rather
لايه - - رديف کردن
tier
برقرار کردن - تاسيس کردن
establish
دربالا -
above
شرکت - بنگاه - ربط - بستگى- نگران بودن
concern
حکم
mandate
روانپزشکى
psychiatry
درست - بى پرده - رک - اسان
straightforward
- ازاد سازى - خارج کردن
release
کتاب درسی
Tent book
- بالش
Pillow= blanket
لباس پوشیده و آماده
Get dressed
استدلال کردن - ثابت کردن
prove
- بهار - سرچشمه
Spring
پاييز - خزان
Autumn
قريب الوقوع
impending
هوا
weather
رنگ ارغوانى - زرشکى
Purple
صف
queue
کشنده
Fatal
- اندک
Paul
برگشتن يا برگرداندن به ميهن
Repatriation
- برابرى
Equation
مهاجرت
migration
مهاجر
migrant
نقطه اوج
Summit
نقصان - کسرى
shortage
مناقشه - بحث کردن
debate
خيال - تصور کردن
fancy
- ناراحت کننده
oppressive
تصحيح - تعادل - جبران خسارت دادن - تلافى
compensation
زجر - شکنجه
persecution
سواد
literacy
- بارامى
gently
ارام
peaceful
تجديد چاپ- تجديد نظر
revision
همتا - جفت
peer
علاقه - مايملک - دارائى - خاصيت
Property
دختر زیبا
pretty girl
- مستقيم - درست - عمودى
Straight
محرمانه
confidential
نژادى - قومى
ethnic
زودياک- برجگاه
Zodiac
برج جوزا - توام - دو پيکر
Gemini
ليسانس
Bachelor
بشاش
cheerful
- ساکت کردن - ارامش
calm - quiet
عبث
vain
مقصر دانستن - عيب جويى کردن- سرزنش
blame
کاملا - بکلى - تماما - سراسر - واقعا
quite (QUEIT)
ملزم - متقاعد
convinced
- سروصدا - نق نق زدن
fuss
زن پهلوان
heroically
قهرمانانه
heroic
با اتوبوس
by bus
در ایستگاه
at the bus stop
پیاده رفتن
go on foot
چیزی را برداشتن
pick something us
- کاميون
lorry
فوت کردن - نفس نفس زدن
blew
کرايه حمل و نقل
fare